تبیان، دستیار زندگی

بعد از وفات امام چهره سیاسی کشور عوض شد و سیاسیون به مقام و قدرت به یک چشم دیگر نگاه می کردند . رهبر عزیز مجبور به ترک عنوان ریاست جمهوری و قبول تکلیف سخت رهبری شد .

بار دیگر مردم برای انتخاب یک رئیس جمهور باید به پای صندوق های رأی بروند. اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور پنجم ایران انتخاب شد

با روی کار آمدن آقای هاشمی دوره جدیدی در سیاست ما به وجود آمد. دوره ای که در چهار سال ابتدایی هنوز بوی انقلاب و امام در کشور بود و به همین دلیل مردم تحمل سختی ها را قبول داشتند و زیاد به دولت برای انجام تکالیف سخت نمی گرفتند اما با تمدید این دولت و آشکار شدن بسیاری از دستبرد هایی که به بیت المال شده بود صدای عده ای مخالف بلند شد که به دلیل جوی که در کشور بود فریاد آنها چه از روی دلسوزی و یا به قصد و غرض های دیگر سریعا خاموش می شد در این چند سال چون کشور با نارسایی های فراوان رو به رو بود ، ساخت و سازهایی که انجام می گرفت بسیار به دید مردم می آمد و توده ی مردم را راضی نگه می داشت . زمان می گذشت و روز به روز بر قدرت و نفوذ اصحاب هاشمی افزوده می شد ، نه کسی توان مقابله داشت و نه جرأت انتقاد . زمان این دولت به پایان رسیده بود ولی به خاطر شیرینی قدرت و ثروت نظریه ای جدید بیان شد ، جناب آقای هاشمی عنوان کرد که باید دوره ریاست جمهوری ایشان برای چهار سال دیگر تمدید شود که این نظریه با مخالفت شدید علما و رهبر عزیز مواجه شد و این موضوع باعث شد دولت هاشمی برای ادامه راه خود فکر چاره ای باشد .......

بانزدیک شدن به زمان انتخابات گروهی با نام مستعار اصلاح طلب به وجود آمد که آقای خاتمی را به عنوان کاندیدای خود معرفی کردند و از سوی دیگر حامیان دولت برای ادامه پیدا کردن این مسیر آقای ناطق نوری را بهترین فرد برای اداره کشور اعلام کردند. 
گروه اصلاح طلب که از مشکلات مادی و خفقان ها اطلاع داشتند با دادن شعارهایی جدید پا به عرصه تبلیغات گذاشتند ، تبلیغات به حدی وسیع بود که تا آن زمان نظیر نداشت ، این گروه سیاست جدیدی را اتخاذ کرد . سیاست جدیدی که کمتر کسی فکر آن را کرده بود ، ستاد های این گروه با حضور در بین جوانان و دانشجویان حرفهای جدیدی از جمله آزادی ، آزادی بیان ، رفع مشکلات معیشتی ، مردم سالاری ...... می زدند که در این میان شعار آزادی به دلیل اختناقی که قبل از آن وجود داشت باعث شد عده ی زیادی از این گروه طرفداری کنند . علاوه بر این حدود 8 میلیون نفر از کسانی که به دلایلی از دولت ناراضی بودند و یا برای اولین بار رأی می دادند ، در این انتخابات پای صندوقهای رای آمدند و از آقای خاتمی به خاطر پرداختن به چنین شعارهایی طرفداری کردند که این طرفداری در نهایت به پیروزی او نیز منجر شد ( البته نکته مبهمی در این انتخابات برای همیشه باقی ماند که آن « زندانی شدن رئیس ستاد انتخابات کشور» می باشد)

با روی کار آمدن دولت خاتمی موج جدیدی از فعالیت ها آغاز شد: مردم انتظاراتی از دولت داشتند و دولت هم به آن ها وعده هایی داده بود . دولت روز به روز از شعار آزادی بیشتر طرفداری می کرد و عرصه را برای عده ای فرصت طلب آزاد گذاشت تا با استفاده از این شعار کشور را به سوی بی بند و باری و تهاجم فرهنگی بکشانند . در آن زمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مهاجرانی داده شد فردی که همه از غرب زده بودن و مشکلات او آگاهی داشتند . همانطور که انتظار می رفت او نیز تمام سعی خود را برای مهجور کردن اسلام به کار برد، حادثه 18 تیر اتفاق افتاد ، حادثه ای که میزان عداوت این قوم را با میهن اسلامی و به خصوص رهبری ، برای همه آشکار ساخت .

این بی حرمتی ها همچنان ادامه پیدا کرد ، تقریبا هر چند روز مقاله ای توهین آمیز از افرادی مانند سروش به چاپ می رسید، هر دروغی که به ذهنشان می رسید به خدا و پیامبر و اهل بیت نسبت می دادند ولی دولت هم چنان خط مشی خود را رها نمی کرد ، کار به جایی رسید که حتی از کشیدن کاریکاتورهای علما هم ابایی نداشتند و به اسم آزادی بیان ، دست به هر کاری علیه اسلام می زدند.