بنام خدا
سلام
قبل از پاسخم باید بگم ببخشید که جواب این سوالاتتون رو من اومدم بدم
در صورتی که شما منتظر جواب از طرف آقای سعیدان هستید
چرا ما نباید از اول بفهمیم که قسمتمون چی بوده که در همون مسیر قدم برداریم ؟
خب اگه از همون اول بفهمیم که قسمتمون چیه که تو اون راه قدم برداریم، دیگه اراده ی ما زیر سوال میره، و ارزش انتخاب ما از بین میره و به اون جزا و پاداش تعلق نمیگیره.
اگه قرار نیست با یکی ازدواج کنی چرا باید از اول اصلا پیش بری... که حالا بعد از ازدواج یا یکی دو سال با هم بودن بهم بخوره...! چرا این اقای قسمت از اول پیداش نمی شه!!!
خب اینجا هم مسئله ی همون اراده پیش میاد. خدا میخواد فرصت انتخاب کردن رو از ما نگیره، بعد اگه این انتخاب ما اشتباه بود خدا شاید توسط عامل قسمت بیاد دخالت کنه و انتخاب درست رو در پیش پای ما بذاره. شاید هم انتخابمون خیلی خوب باشه، ولی لیاقت این انتخاب رو نداشته باشیم، به هر دلیل(مثل گناه و ...) و در این صورت خدا اون انتخاب مناسب اعمالمون رو در پیش پای ما قرار میده و مسیر رو عوض میکنه.
مگه نمیگن اگه تفکر کنی ..تحقیق کنی ..مشورت کنی و به خدا توکل کنی...خدا هم کمکت می کنه....خب خدا که می دونه قرار نیست این وصلت سر بگیره چرا از اول نشونمون نمیده! خب ایجوری که من با شرایط متفاوتی از دیگری قضاوت میشم..(منظورم اون دنیاست..البته به عدالت خدا که شک ندارم ولی...خب اینطوری یکی زندگی بهتری داره، اون یکی باید کلی بدبختی بکشه بازم بگیم قسمتش بوده)
تا اونجایی که شما تفکر میکنین و تحقیق و مشورت و توکل برای انتخاب همسر، خب اجر این چیزا رو خدا میده، ولی به همون دلیل قبلی شاید این انتخاب مناسب شما نیست، و خدا از طریق قسمت میاد و انتخاب مناسب رو پیش پا میذاره
چرا من باید با یکی ازدواج کنم که مثلا بعد از دوماه زندگی بفهمم معتاد بوده و شیاد ...ولی دوستم که اونقدر هم تواین زمینه حساس نبوده باید با کسی ازدواج کنه که زندگیش از این رو به اون رو بشه؟؟!!
به نظر من خدا اونقدر هم بی رحم نیست که بدون دلیل بخواد قسمت یکی رو این طوری بد قرار بده. اون کسی که قسمتش یه آدم معتاد و شیاد میشه(البته نا خواسته) مطمئناً گناه یا اشتباهی در زندگی و در استفاده از اراده خودش داشته(اونجایی که میتونسته اراده کنه، نکردهو تسلیم شده) یا احساسش بر عقلش قلبه کرده. اما اون دوستش که تو این زمینه ها حساس نبوده، احتمالاً ظرفیت و درکش از اراده و عقل و احساس و این چیزا کمتر بوده و در حد همون ظرفیتی که خدا بهش داده درست عمل کرده و خدا هم زندگی خوب براش مقدر کرده
اما طرف قبلی از ظرفیتش که میتونسته خوب استفاده کنه غفلت کرده و استفاده نبرده و بنابراین نتیجه اون عدم استفاده صحیح از ظرفیت بالاتر هم میتونه یکی دیگه از علل زندگی نا موفقش باشه