آن عاشق سرعت، آن صاحب موتور پر قدرت، آن برگزیده ی همایش، آن ساده ی بی آلایش، آن اهل ورزش، آن مدیر اهل نرمش، آن مرد همه فن حریف، آن که الکی کردیم این همه از او تعریف()، آن علاقه مند به اشکال متقارن، آن دوستدار تبیان مهدی مکلارن، سرآمد ماشین دوستان تبیان بود و پنج نوبت در مسابقات F1 مقام نخست کسب نمودی به بیداری و به خواب(1) و در طنز نیز دستی داشت، دست داشتنی!
نقلست که شیخ ابتدا سیزده سال نزد استاد خود ژیان (2) کمر خدمت بربستی تا بدین مقام [مکلارنی] رسیدی و استاد وی همواره او را می فرمود: ترا چهل سال مجاهده باید تا به مقام ماشین گجت(3) دررسی.
نقلست که روزی در راهی می شد، صندلی ای(4) دید به غایت مهجور و فرسوده و غبار اندوده که به تمامی به زنگار آلوده بود. دامن از وی برگرفت و روی بتافت و به راه خود شد. ناگاه صندلی بانگ برآورد که: مکلارنا! زنهار تا از من دامن بر نگیری! همتی دار که صندلی ای هستم برای داغ نمودن [اشخاص] لیکن از قضای روزگار مهجور در این گوشه فتاده ام. شیخ وی را در بر گرفت و عظیم گریست و گفت: مکلارن نباشم اگر به عوض این ظلم [که بر تو رفته است] 77 تن بر تو نسوزانم.(5)
نقلست که روزی با تبیان رودر رو شدی و به مباحثه(6) نشستی و تبیان جمله پرسیدی و وی هر یک به اقتضا پاسخ گفتی تا سخن به نقاط ضعف تبیان رسیدی و وی جز سرعت پایین(7) به هیچ ضعفی اشاره نکردی. چون از مباحثه فارغ آمدی، ورا پرسیدند: این همه معایب بر تبیان ندیدی که هیچ نگفتی؟ گفت: دیدم. لیک شرم داشتم از بر رخ کشاندن آن معایب. پس این سخن در جمله دوستان اثر کردی و بسیار گریستند و نعره ها زدند.
نقلست که شیخ وقتی در مطالب روزانه فعال بودی و به هر روزی ده کرور مطلب ثبت می نمودی تا مطالبش به مرتبه ی مطالب شاه شوریده سران رسیدی(8) پس بدو گفتی که: اکنون تو رقیب من باشی. [شاه شوریده سران] گفت: خطا گفتی که من اکنون قرین تو باشم و مرا هوای رقابت در سر نیست. بار دیگر [شیخ مکلارن] گفت: بیا تا هر دو بدین سایت [تبیان] فرو شویم و در ثبت مطلب رقابت [سالم] نماییم تا که غالب آید؟ [شاه شوریده سران] گفت: ما را غرض رفاقت است نه رقابت. (و این همه از پلتیک(9) او بود که چون می دانست با سرعت شیخ برابری نتواند کرد بدان جهت از الکی بهانه آوردی.) پس این سخنان در شیخ اثر کرد و نعره ای زد و گفت: شاه باش و شوریده سر باش و رفیق باش! پس چون شیخ برفت برفت منادی ندا داد: ما طلسم(10) شاه شوریده سران بر او(11) بی اثر کردیم تا او(12) زین پس نیرنگ نزند و از الکی دم از رفاقت نزند. فالله اعلم.
..........................................................
پاورقی:
1) بنا بر نظر کارشناسان «به خواب» اصحّ است.
2) مقصود ژیان معروف چاق و لاغر است!
3) Gadget، نام شخصی است که صاحب ماشینی به غایت پیچیده بود.
4) در بعضی از نسخ «مبل» و در برخی دیگر «نیمکت» ذکر شده ولی صندلی از آن دو قول مشهورتر است.
5) نسخه: تمام اهالی تبیان را بر تو نسوزانم.
6) کذا فی الاصل. منظور مصاحبه است.
7) این یک عیب را نیز به دلیل علاقه ی مفرطش به سرعت نتوانسته از گفتنش چشم پوشی کند وگرنه نمی گفت.
8) به لحاظ تعداد مساوی شد وگرنه به لحاظ محتوا که قابل قیاس نبود.(هر کی تونست بگه این جمله تعریف از خودم بود یا از مکلارن!!؟)
9) پلتیک: سیاست، مهارت و نیز به معنی حقه بازی و نیرنگ. مثال:
در مجمع خوبان مرا پنج «پ» نبود
پلتیک و پول و پرروی و پز و پارتی!
10) اشاره به طلسم رفیق فراری ده شاه شوریده سران دارد که هرکه در تبیان با وی رفیق شده دیر یا زود از تبیان جدا شده است. جز مکلارن که دو سال و دو ماه و اندیست که با وی رفیق است و همچنان در تبیان پابرجاست!
11) شیخ مکلارن
12) شاه شوریده سران