به نام خدا
سلام
اولاً که آرسو جان! این قدر حرف رفتنت رو نزن دیگه! دهه! هی یادآوری نکن بابا ما دلمون از شیشه ست! این قدر مثل این آقاهه با کلهّ نرو وسط شیشه، می شکنه! :D
نکنه می خوای اون ایمیلمو کپی پیست کنم این جا؟! :(
خوب حالا می رسیم به این تاپیک!
همه تون خیلی بججنسید که به این بنده خدا می خندید!! خب بلد نبوده بیچاره!
:(
فقط من خواستم نکاتی رو بگم که جناب سورنا کامل ترش رو گفتن! این که آخه چرا با سر شکسته شیشه رو؟!
منتها نکته اصلی ای که هست اینه که حالا اومدیم و با یه در بسته مواجه شدیم، صاف باید بزنیم بشکنیمش؟! یعنی راه مسالمت آمیزتری وجود نداره آیا؟!! خوب می رفت به یکی، مثلاً به نگهبانی کسی می گفت این دره باز نمی شه! انگار خرابه!! درستش کنید لطفاً!! :D
راستی آرسو جان، اون قضیه ای که گفتی خودتون شاهدش بودید رو بگو دیگه، چرا فقط برای جوون مردم تاپیک خنده می زنی؟! حالا دم رفتنی تاپیک خودتون رو هم بزن دیگه! :پی
حالا که به این آقا یه سوزن زدی، یه جوالدوز هم به خودتون بزنید!! فقط بلدی به مردم بخندی؟ چیه کدومتون رفتید توی شیشه؟! بگو تا منم بگم که یه بار توی دانشکده دره قاطی کرد بنده خدا دوستم نزدیک بود بمونه لای در!! شما هم رو کن ماجراتون رو! اصلاً بیا در گوش خودم بگو!
اه ! با این تاپیکت! مشغولم کردی به نوشتن، هات چاکلتم یخ کرد شد آیس چاکلت! :پی