تبیان، دستیار زندگی

سلام به گرمی محبت دلهای همه ی شما

سلام دوستان عزیز

تو این تاپیک قصد داریم با شما دفترچه ی خاطرات مشترکی رو داشته باشیم

جایی که بشه خوشی هامونو توش تقسیم کنیم

جایی که بشه توش از غصه هامون بگیم

جایی که بشه گله کرد جایی که بشه تشکر کرد جایی که بشه نوشت و تقدیم کرد

جایی که کسی صدای ما رو بشنوه

جایی که  وقتی تنهاییم شعرامونو توش بنویسیم

جایی که هروقت خیلی شاد شدیم برگردیم و غصه های بقیه رو هم ببینیم

جایی که وقتی خیلی غصه داریم ببینیم هنوزم جای امید هست و هر روز یکی ناراحته و یکی شاده

تو شادی و غم هم شریک باشیم

جملات زیبا رو توش بنویسیم

شعرای قشنگ

و اینجوری دلهامون رو یکی کنیم و از محبت و آرامش روحی لذت ببریم

اینجا جای دل نوشته های شماست

--------------------------------------------------------------------------------------

برای دسترسی راحتتر شما عزیزان به خاطرات و دل نوشته های دوستان در جلوی اسم آنها ستاره هایی وجود دارد که با کلیک بر روی هر ستاره شما به صفحه ای که آن دوست عزیز خاطره و دل نوشته های خود را ثبت کرده هدایت میشوید یعنی هر ستاره بیانگر صفحه ای از خاطرات اون دوست عزیز است

سلام
سلام به teachman گرامی که منت گذاشتن و با وجودشون و ثبت خاطرشون دفتر خاطرات ما رو بیش از پیش مزین کردن

سلام به dehkade2010
میگن بخشش از بزرگان هست...بیا و اینبار رو ببخش دیگه...قراره با هم همکاری کنیم تو کارگاه متافیزیکاااااااا
با قهر و این حرفا نمیتونیم خوب همکاری کنیمااااا...ببخش دیگه؟
امروز سعی میکنم بیشترش رو بنویسم تا فردا قوانین طبیعت رو بگم و بعدش هم استمداد از خدا که خیلی جالبه


خوب منم یه دل نوشت بگم
در نگاه آنگه پرواز را نمیداند هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی
الان بابل هستم
بهترین هوای عمرم رو دارم میبینم...یه هوای نیمه گرم با باد بهاری...خیلی باحاله

سلام
خوش بگذره

سلام

باید فكر كنم...ببینم میتونم ببخشم یا نه:))

*اینقدر كه با كامپیوتر كار میكنم وقتی دارم درس میخونم...وسطش یادم میاد كه یه مطلب مربوط به اینو چندصفحه پیش خوندم...دوست دارمCtrl+F رو بزنم و پیداش كنم:))

**وقتی خسته میشم...داداشم میگه: رو قبر هیچكی نمینویسن "مرگ به علت درس خواندن"....:))...قربون داداش:)

***بابل خوش بگذره..اینجاهم باد میوزه..كیف میده...

دلنوشت من:....زیبایی های كوچك را ببینیم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشد.

در پناه حق

راستی...تو عید....یكی از اقوام اومد خونمون...عیدی ای كه بهم داد رو با هیچی عوض نمیكنم...چیزی نبودا..مبلغ بزرگی هم نبود...ولی اون چند تا اسكناس تاخورده و كهنه رو كه ا دستای آفتاب خورده و كارگریش داد بهم با هیچی عوض نمیكنم...كلی واسم ارزش داره...حتی وقتی خواستم پولامو با اسكناس درشت عوض كنم حاضر نشدم بدم...نمیدونم تا كی میمونه تو كشو...و تو پس اندازهایی كه بهش دست نمیزنم....آخی....

یاحق

سلام
چهارم ابتدایی بودم نه نمی گم خاطرات کلاس طبق تقسیم بندی میره اونور پس یکی دیگه.....
یه روز یه مرغ زیبا پرید از رو شالیزار منم که تازه از مسافرت اومده بودم و لهجه کلی تغییر کرده بود پریدم و دمش گرفتم و گفتم دیمس گردم دیمس گردم که یه دفه همه خندیدن
آخه پرنده هه تو تلویزیون بود
به قول خبرنگارا گفتنی است در ان ایام 5 یا 6 احتمالا همون 5 ساله بودم
موفق باشید

سلام دهکده خوش بحالت...
حتما برکت زندگیتههههههه
نگهش داریااااا...یه گوشه کیفت قایمش کن ننه
:دییییی

با نام خدا و سلام
سالای جنگ بود و پدر من بسیاری دیگه از مردان دلیر ایرونی تو جبهه.از طرف مدرسه مارو برده بودن اردو.آخر اردو ما رو بردن دم یه مغازه خوردنی بخریم(تصور کنید یه بچه روستایی ؛توشهر باشه و دم یه مغازه و همکلاسیها همه در حال خرید)با داداشم (مدمن عزیز نه مهدی عزیز)بودیم بی پول.باورتون نمیشه چقده غصم بود که چرا بابام نبوده تا پولی ازش بگیرم.الانم از تصور اون روز تنم داره می لرزه.بیخودی شروع کردم تو جیبام گشتن.(میدونستم پول نیس)ولی یهو یه سکه 5 تومنی تو جیبم پیدا شد نمیدونم از کجا بود ولی با اون خوراکی خریدم و خوردیم.
هنوزم که هنوزه نمیدونم اون پول از کجا اومد مادرم هم میگه پولی نداشته بذاره تو جیب من.

با نام خدا و سلام
دوستان گاهی وقت کردین یه سر هم به انجمن خودتونم بزنید.
اینم تبلیغ انجمن.از آب گل آلود ماهی گرفتن یعنی همین که می بینید.

سلام...
چقد قشنگ بود خاطرتون....

سلام
من از دوران راهنمایی هر وقت بی پول می شدم به خواهرم می کفتم که کمد تکونی برام انجام بده
میرم سر کمدم و بعد از یه ساعت با حداقل 5، شیش تومان 5 تومنیو ده تومنی بر می گشت تازه غیر اسکناس
من می موندم چطور تا دیروز یه سکه هم نبود اما امروز ...تازه من که پول پس انداز نمی کردم
موفق باشید