• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 31056)
شنبه 3/2/1390 - 15:3 -0 تشکر 310950
سوتی خونه

سلام

bliss.gif                                      bliss.gif

میدونید كه انسان جایزالسوتیه و....

خیلی از ما در رفتار هایی كه داشتیم سوتی هایی دادیم كه این سوتی ها باعث خنده دیگران شده وما هم كلی خجالت از بابت این سوتی ها كشیدیم...

این تاپیك خونه ی سوتی های ماست .بیایید سوتی هامون رو اینجا ثیت كنیم..شاید با این كار گل لبخند رو لبای بقیه بنشونیم.اولیش رو من ثبت می كنم:

قرار بود جلسه ای در اداره ما برگزار بشه وقرآن اول جلسه رو هم من بخونم.جلسه بر گزار شد ومنم قرآن خوندم.بعدا كه فیلم جلسه رو نگاه میكردم دیدم یه سوتی عجیب دادم كه خدا رو شكر اون موفع بعلت شلوغی كسی متوجه نشده بود.سوتی این بود:

دیدید كه بعضی از قاری ها در پایان كه قرآن رو می بندند به قرآت بوسه میزنند وبه پیشونی می چسبونند.من قرآن رو بسته بودم بعد

میكروفن رو بوسه ای زده وبه پیشونی چسبونده بودم.

 

                          این نیز بگذرد.....
چهارشنبه 10/12/1390 - 11:45 - 0 تشکر 436815

چند روز پیش یکی از همسایه هایی که باهاش رودرباسی هم دارم شدید ، دوستشونو اورده بود که گوش نوزادشو واسش سوراخ کنم . .. قبلا هم بهش گفته بودم قبل از اومدن حتما زنگ بزن خبرم کن که داری میای ..
خلاصه چشمتون روز بد نبینه بی خبر در زد و منم که اتاقم پر از کتاب و کاغذ بود و شدیدا به هم ریخته ... دستپاچه شدم و گفتم بفرمایید تو .. بفرمایید .. فقط ببخشید اتاقم خیلی به هم ریخته .. دارم از سایت های مدیریتی مقاله و این جور چیزا جمع میکنم واسه دانشگاهم ... از شدت دستپاچگی و اینکه میخواستم شلوغیه اتاقمو توجیه کنم اشاره کردم به لپ تاپم و گفتم اینقد سرم تو سایت مقاله ها بود وقت نکردم اتاقمو تمیز کنم ... اصل مطلب اینجا بود که وقتی زنه به لپ تاپم نگاه کرد صفحه ی انجمنای تبیان بالا بود :|
یه نگاه کرد و خندید ... اینقد آبروم رفت که دستام داشت میلرزید :|

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

چهارشنبه 10/12/1390 - 14:10 - 0 تشکر 436868

sama_sm_1 گفته است :
[quote=sama_sm_1;512751;436806]

من هرچی میخوام بنویسم ثبت نمیشه واسه همین دیگه نظر نمیدم وگرنه کلی سوتی داشتم که بگم

سلام دوست جدید انجمن

چرا دیگه مایل نیستین نظربدین ؟؟؟

شما که یکی از سوتی های قشنگتون ثبت شده .

گمان میکنم دلیل حرف شما به این موضوع مربوط هست که مطالب و پاسخ های شما در حال حاضر تأیید مستقیم نیست . اگر به فعالیت خوب خودتان در انجمن های مختلف ادامه دهید ، شما هم دسترسی مستقیم پیدا خواهید کرد و نظراتتان به طور مستقیم در انجمن به نمایش در می آید.

امیدوارم باز هم در جمع اهالی انجمن طنز ببینیمتون.

شادباشید و هیمشه خ ن د ا ن !!
جاده دوستی

 

جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی

 

http://img.tebyan.net/Big/1391/09/fbc019f9a0b44c799f5f3ee58ba495e3.jpg 

 

چهارشنبه 10/12/1390 - 17:20 - 0 تشکر 436920

حالا که دیدم خاطرم جمع شد که نشون میده.فکرکردم ای دی من مشکل داره.بگذریم حالا سوتی رو بگیرین......
من مغازه دارم و وقتی اول کارم بود یه کم استرس داشتم.
یه بار که مشتری اومده بود گفتم:
سلام بفرمایید توه کاری دارین؟
(عوض اینکه بگم توچه کاری میخواین که راهنماییتون کنم.

چهارشنبه 10/12/1390 - 22:53 - 0 تشکر 437026

میگم نکنه با این شیوه ی تعریف کردنم کسی فکر کنه من آرایشکاه دارمااا .. نه بابا ... فقط واسه یه کسب درآمد کوچیک یه تفنگ مخصوص خریدم :)

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

شنبه 13/12/1390 - 9:17 - 0 تشکر 437421

amirsoleimanie گفته است :
[quote=amirsoleimanie;448792;367043]دوباره سلام البته بهتره بگم سه باره!!!
دو تا سوتی هم از دهه هفتاد یادم افتاد (چه حافظه ای میده این سوتی خوندن)
اولی مربوط به کلاس اول میشه وقتی دوستم مقشش ببخشید مشقش رو ننوشته بود اومد دروغ بگه بیچاره حول کرد گفت "آقا فردا نوشته بودیم "
بعدی هم مربوط به خواهر این دوستم میشه که رفته بود مغازه گفته بود "حاجی این کیک های ده تومنی تون چنده(یاد زمان قبل از یارانه ها به خیر!!!!!) "
دوستم میگت که بعد از اون خواهرش دیگه هیچوقت اون مغازه نرفته !!!

سلام اقاامیر ممنون باباسوتی !!!!!!!!!!!!!
ادم به وجد میاد ولی فکرنکنم کسی از سوتی به خودم برسه ولی شرمنده که کارمغازه ومشتری نمیذاره وهم موقع نوشتن حافظه یاری نمیکنه

شنبه 13/12/1390 - 19:25 - 0 تشکر 437629

جاده دوستی گفته است :
[quote=جاده دوستی;70338;427879]چندسال پیش یه روزمنزل عموم بودم دخترعموم که ۳سال از من کوچکتره گفت من حلوا دلم میخواد بیاباهم درست کنیم.پاشدیم وروش درست کردنشوباهم مرور کردیم وشروع کردیم. شکر راپیمانه کردیم و توی کاسه ریختیم آب هم اضافه کردیم و بهم زدیم من دیدم شکرش انگار یه کم ذرات ریزوآشغال مانندی داره.به دخترعموم گفتم اینو باید از صافی پارچه ای رد کنیم اونم صافی مخصوص اینکارو آورد.تا اینجاش هیچ جای کار عیبی نداشت. بعددخترعموم صافی پارچه ای رو روی سینک ظرفشویی نگهداشت منم کاسه آب و شکر را که روی حرارت هم گذاشته بودیم آوردم و با احتیاط دو نفری بااجازه تون اونهمه شربت رو توی سینک خالی کردیم و رفت توی چاه !! وچیزی جز اشغالای ته شربت که روی صافی بود باقی نموند. تازه در پایان این کار هوشمندانه !! فهمیدیم چی شد و دوتایی عین پت و مت یه چندثانیه بهم زل زدیم و با هم داد زدیم : ای وااای!!!!

سلام بابا دمت گرم مردم ازخنده

يکشنبه 14/12/1390 - 10:39 - 0 تشکر 437766

سلام بروبچ گروه سوتی خونه
دیشب که یکی ازمشتری ها ازم خرید کرده بود زنگ زدوبا کلی عذرخواهی میخواس پول روبهش برگردونم که منم برگشتم گفتم:خواهش میکنم هدف ما جلب رضایت مشتریهوبعدم گفتم خیلی خوش اومدین!!!!!!!!!!!!!!!
عوض اینکه بگم خدافظ.
چشتون روز بد نبینه زود قطع کردم روزمین افتاده بودم ازخنده

يکشنبه 14/12/1390 - 17:5 - 0 تشکر 437974

سلام    سلام     سلام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

داشتم واسه همسایه بغلیمون به جایی زنگ می زدم که وقت بگیرم 

بعد از گرفتن خبر سریع رفتم در خونشون در زدم ودخترش درو باز کرد گفتم:

( الو سلام)

یه لحظه ساکت شدم وبهد باهم زدیم زیر خنده

يکشنبه 14/12/1390 - 18:54 - 0 تشکر 437996

modir_e_movafagh گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;437026]میگم نکنه با این شیوه ی تعریف کردنم کسی فکر کنه من آرایشکاه دارمااا .. نه بابا ... فقط واسه یه کسب درآمد کوچیک یه تفنگ مخصوص خریدم :)

به به آبجی ما تفنگم دارن!!!! دلت میاد گوش بچه رو سولاخ کنی؟؟!!! شوخی کردم:)) بابا همه که مثل من ترسو نیستن!!!

يکشنبه 14/12/1390 - 19:10 - 0 تشکر 438000

سلام
امروز دانشگاه من رفته بودم جلو برای کنفرانس درس عمومی ادبیاتمون در مورد شاعر هوشنگ ابتهاج ...واااای خدا هیش دختری رو جلوی پسرا ضایع نکنه!!!....
شروع که کردم چند خط رو گفتم و بعد به جای این که بگم ابتهاج یا سایه ، گفتم: هوشـنگ!! 4 تا خواهر داره و برادر نداره!!! جالبه که با لحن خاصی هم گفتم:))

واااای کلاس ترکید از خنده...من هم اصلا متوجه نشده بودم هاج و واج به بچه ها نگاه میکردم !!!! بعد متوجه میشم چه سوتی بدی دادم:)) حالا بچه های کلاسمون ماشالله خوش خنده 5 دیقه داشتن میخندیدن و هی هوشنگ هوشنگ میگفتن!!! من هم که از خجالت 70 مدل رنگ عوض کردم:))

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.