«تهدید خلیفه دوم به آتش زدن خانه ی فاطمه (سلام الله علیها)»
ابتدای ماجرای شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به زمان حیات رسول الله (صلی الله علیه و آله) بر می گردد که در حوصله این مقال نمی گنجد. ما نیز برای حفظ اختصار قصه را از دستور خلیفه اول (ابابکر) به خلیفه دوم (عمر) برای اخذ بیعت از علی (علیه السلام) و خانواده اش شروع می کنیم که در آن اجازه و دستور اهانت به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) مشهود است:ثُمّ اِنَّ اَبابکر بَعثَ عمر بن الخطاب اِلی علیٍّ و مَن معه لِیخرِجهم مِن بیتِ فاطمة رضی الله عنها، و قالَ «اِن اَبَوا علَیک، فَقاتِلهم!»(4)
ابابکر عمر بن خطاب را به سوی علی و همراهانش فرستاد تا از خانه فاطمه آنها را خارج کند و به او گفت، اگر از دستور تو سرباز زدند ایشان را بکش!
اما خلیفه دوم هم در این امر قبیح کاملاً از ابابکر اطاعت کرد ولی جالب است بدانید که چه تصمیمی گرفت! بنگرید:جاءَ عمر اِلی بیت فاطمة (سلام الله علیها) فی رِجال مِن الاَنصار و نفرٍ قَلیلٍ مِن المهاجرین فقال: والَذی نفسی بِیدهِ لَتخرجنّ الی البیعة او لأحرقنّ البیت علَیکم.(5)
عمر به همراه تعدادی از انصار و اندکی از مهاجرین به خانه فاطمه آمد و گفت: قسم به آن که جانم به دست اوست یا برای بیعت خارج می شوید و یا خانه را بر سر شما می سوزانم و آتش می زنم!
فدعا (عمر) بِالحطَب و قال و الَّذی نفسَ عمر بِیده لَتخرجنّ أو لَأحرقنّها عَلی مَن فِیها فَقیل له: یا اَبا الحفص: اِنّ فیها فاطِمه! فَقال: و اِن...(6)
عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آن که جان عمر در دست اوست یا خارج می شوید و یا خانه را با اهلش به آتش می کشم. به او گفته شد: ای پدر حفصه فاطمه در این خانه است. پاسخ داد: اگر چه فاطمه هم باشد...!