سلام دوست عزيز
درست است كه گفته اند زن و مرد حقوق مساوي دارند و اسلام هم بر آن صحه گذاشته است. اما اين به اين معنا نيست كه در همه چيز هم يكسان باشند! قرار نيست زن، مرد بشود يا مرد، زن. هر چيز به جاي خويش نيكو است.
در خصوص چرايي اين مسأله بايد به طور مفصل در جاي خودش بحث كرد. آن چه در اين مختصر مي توان گفت اين است كه:
اولا: اين قانون از اسلام نيست. نص و دستور صريحي در اين باره در اسلام و متون ديني نيامده است. آن چه هم در قانون مدني ما مشاهده مي شود برخواسته از عرف است نه شرع.
ثانيا: مگر خواستگاري مرد از زن مثلا اهانت به جنس زن است كه عدم آن براي زن عيب باشد؟ اتفاقا تقاضاي همسري از سوي مرد براي زن موجب حفظ حيثيت و احترام زن بوده و هست. آن چه در عرف ما مطرح است اين است كه مردان به خواستگاري زنان مي روند و اين به چند دليل است:
الف) ويژگي هاي زن و مرد موجب اين كار شده است. مرد به حكم غريزه، طالب و نيازمند است و زن به حكم غريزه، جلوه گر و نازمند. هم خلاف غريزه زن است كه به دنبال مرد بدود و هم خلاف حيثيت و احترام او. به تعبير شهيد مطهري، طبيعت، زن را گل و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است. اين ها همه حكايت از يك واقعيت شيرين و زيبا مي كند و آن اين است كه زن مظهر مطلوبيت و معشوقيت است و بس. تدبيري حكيمانه و شاهكاري از خلقت الهي كه درواقع در اين دو جنس نهاده شده است.
ب) ويليام جيمز معتقد است كه حيا و خودداري ظريفانه غريزه ي زن نيست بلكه دختران حوا در طول تاريخ دريافتند كه عزت و احترامشان به همين است كه دنبال مردان نروند و خود را مبتذل نكنند و از دسترس مردان دور نگه دارند. درسي تاريخي. درستي يا نادرستي اين مطلب در اين مختصر جاي بحث نيست. صرف نظر از اين مطلب كه آيا به حكم غريزه است يا خير، نمي توان منكر اين مطلب شد كه حفظ احترام و عزت و حيثيت زن به اين است كه ديگري او را خواستار باشد.
ج) راستي اين را هم اضافه كنم كه اين كه مرد به دنبال زن مي دود نه زن به دنبال مرد، اختصاص به انسان ندارد. در عالم طبيعت چنين است كه ماده نازفروشي مي كند و نر نازخري. نه فقط در عالم حيوانات بلكه حتي در عالم جمادات چنين است. چرا حكم طبيعت كه بر اساس ويژگي هاي جنسيت ارائه شده، و مطابق با مصالح عمومي است، نبايد مورد توجه دقيق قرار گيرد؟
د) در طول تاريخ در ميان پيامبران فردي مثل حضرت يوسف ع داريم كه از او توسط زني به نام زليخا خواستگاري شد. و همه مي دانيم كه اين خواستگاري خيلي هم غيرطبيعي بود. زليخا شوهر داشت و عاشق يوسف ع شده بود. از او درخواست كرد كه تسليم زليخا شود. يوسف ع قبول نكرد و آن حوادث براي او پديد آمد.
ه) آخرين نكته را هم اضافه كنم. زن چنان روحيه ي لطيفي دارد كه اگر طالب باشد و جواب رد بشنود، مي شكند. به هر حال زن با يد رضايت خود را از همسري با يك فرد اعلام كند. مرد بايد بدود و رضايت بطلبد. مرد همه طلب است و زن همه مطلوب. مرد همه عشق است و زن همه معشوق. مرد همه نياز است و زن همه ناز. مرد مي تواند جواب نه را بشنود و نشكند. اما زن نه.
و) نكات ديگري هم هست كه در فرصت ديگري بايد به آن ها اشاره كرد.
موفق باشيد.