• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 612)
پنج شنبه 24/11/1392 - 18:59 -0 تشکر 684639
مظلومیت فاطمه زهرا(ع) و سقط جنین محسن(ع)

 محدث قمی در کتاب بیت الاحزان می نویسد: عمربن خطاب  برای معاویه نوشت، من درخانه امیرالمومنین(ع) آمدم که علی(ع) را از خانه بیرون آوردم، لذا به فضه، کنیز آن حضرت گفتم: به علی بگو از خانه بیرون آید و با ابوبکر بیعت نماید ، زیرا که همه مسلمین برای بیعت با ابوبکر اجتماع کردند.

فضه در جوابم گفت: علی مشغول به کاری می باشد و فعلأ نمی تواند به مسجد بیاید. من گفتم:این حرف های زنانگی را کنار بگذار و به علی(ع) بگو بیاید و با ابوبکر بیعت کند، چنان چه بیرون نیاید، به طور اجبار او را بیرون خواهم آورد.

ما در این گفتگو بودیم که، فاطمه زهرا(ع) پشت درآمد و فرمود:ای مردمان گمراه، ای مردمانی که خدا و پیغمبر را تکذیب کردید، چه می گویید؟ از جان ما چه می خواهید؟

من گفتم: ای فاطمه(ع)، چرا پسر عمویت، تو را برای جواب گفتن فرستاده و خودش پشت پرده حجاب نشسته است؟

فاطمه زهرا(ع)فرمود: عمر، سرکشی تو بود که مرا از جای خود حرکت داد تا حجت را بر تو تمام نمایم.

من گفتم: ای فاطمه، این حرف ها باطل و قصه های زنانگی را رها کن، برو به علی(ع) بگو از خانه بیرون آید و با ابوبکر بیعت نماید.

فاطمه(ع) در جوابم فرمود: تو لیاقت دوستی و دشمنی نداری.عمر! تو مرا به وسیله حزب شیطان می ترسانی در صورتی که حزب شیطان سست و ضعیف است.

من به فاطمه گفتم: اگر علی بیرون نیاید، من هیزم فراوانی جمع می کنم و این خانه را با اهل آن می سوزانم، یا این که علی(ع) را به جهت بیعت نکردن با ابوبکر خواهم کشت.

پس از این گفتگوها تازیانه قنفذ را گرفتم و فاطمه زهرا(ع) را با آن آزردم و بعد از آن به خالد بن ولید و دیگران هم گفتم: هیزم برای من جمع کنید.

سپس به فاطمه(ع) گفتم: الان این خانه را با اهلش به آتش می کشم.

فاطمه زهرا(ع) فرمود: ای عمر ای دشمن خدا و رسول وعلی، این را گفت و با دو دست خود لنگه در را پیش کرد و از ورود ما جلوگیری کرد. من در را به شدت تمام فشار دادم، زهرا(ع) را عقب زدم، دست های فاطمه را با تازیانه ای که در دست داشتم آزردم، بلکه لنگه در را رها کند. اما فاطمه زهرا در را نگشود. ولی صدای ناله و گریه او را ازشدت تازیانه می شنیدم.

ناله فاطمه(ع) آن چنان در دل من تأثیر کرد که نزدیک بود منقلب شوم و از در خانه آن حضرت برگردم. اما در این موقع بود که بیاد دشمنی با علی بن ابی طالب(ع) افتادم، لذا درآن حینی که فاطمه زهرا(ع) سینه و بازوی خود را برای جلوگیری از باز شدن در به پشت در چسبانده بود، آن چنان با لگد به در زدم که صدای ضجّه و نالۀ زهرا را شنیدم، از شنیدن این ناله گمان کردم که مدینه زیر و رو شده و شهر به حرکت درآمده است، در این موقع بود که زهرا(ع) فرمود:

(( ای پدر بزرگوار، ای رسول خدا، آیا روا باشد که با دختر وحبیبه تو این طور رفتار نمایند. آه ای فضه مرا بگیر! به خدا قسم آن بچه ای که در شکم داشتم کشته شد.))

وقتی من در خانه زهرا(ع) را با فشار باز کردم دیدم زهرا به دیوار تکیه کرده و درد مخاض او را فراگرفته است و در حال سقط جنین است. موقعی که وارد خانه شدم ، فاطمه با آن حالی که داشت متوجه ورود من شد. ولی من پرده ی غضب جلوی چشمم را گرفته بود. وقتی که زهرا (ع)نزدیک من آمد آن چنان روی مقنعه سیلی به صورت زهرا(ع) زدم که گوشواره از گوش او افتاد و خود زهرا هم نقش زمین شد.

برگرفته از شجره طیبهx

 محدث قمی در کتاب بیت الاحزان می نویسد: عمربن خطاب  برای معاویه نوشت، من درخانه امیرالمومنین(ع) آمدم که علی(ع) را از خانه بیرون آوردم، لذا به فضه، کنیز آن حضرت گفتم: به علی بگو از خانه بیرون آید و با ابوبکر بیعت نماید ، زیرا که همه مسلمین برای بیعت با ابوبکر اجتماع کردند.

فضه در جوابم گفت: علی مشغول به کاری می باشد و فعلأ نمی تواند به مسجد بیاید. من گفتم:این حرف های زنانگی را کنار بگذار و به علی(ع) بگو بیاید و با ابوبکر بیعت کند، چنان چه بیرون نیاید، به طور اجبار او را بیرون خواهم آورد.

ما در این گفتگو بودیم که، فاطمه زهرا(ع) پشت درآمد و فرمود:ای مردمان گمراه، ای مردمانی که خدا و پیغمبر را تکذیب کردید، چه می گویید؟ از جان ما چه می خواهید؟

من گفتم: ای فاطمه(ع)، چرا پسر عمویت، تو را برای جواب گفتن فرستاده و خودش پشت پرده حجاب نشسته است؟

فاطمه زهرا(ع)فرمود: عمر، سرکشی تو بود که مرا از جای خود حرکت داد تا حجت را بر تو تمام نمایم.

من گفتم: ای فاطمه، این حرف ها باطل و قصه های زنانگی را رها کن، برو به علی(ع) بگو از خانه بیرون آید و با ابوبکر بیعت نماید.

فاطمه(ع) در جوابم فرمود: تو لیاقت دوستی و دشمنی نداری.عمر! تو مرا به وسیله حزب شیطان می ترسانی در صورتی که حزب شیطان سست و ضعیف است.

من به فاطمه گفتم: اگر علی بیرون نیاید، من هیزم فراوانی جمع می کنم و این خانه را با اهل آن می سوزانم، یا این که علی(ع) را به جهت بیعت نکردن با ابوبکر خواهم کشت.

پس از این گفتگوها تازیانه قنفذ را گرفتم و فاطمه زهرا(ع) را با آن آزردم و بعد از آن به خالد بن ولید و دیگران هم گفتم: هیزم برای من جمع کنید.

سپس به فاطمه(ع) گفتم: الان این خانه را با اهلش به آتش می کشم.

فاطمه زهرا(ع) فرمود: ای عمر ای دشمن خدا و رسول وعلی، این را گفت و با دو دست خود لنگه در را پیش کرد و از ورود ما جلوگیری کرد. من در را به شدت تمام فشار دادم، زهرا(ع) را عقب زدم، دست های فاطمه را با تازیانه ای که در دست داشتم آزردم، بلکه لنگه در را رها کند. اما فاطمه زهرا در را نگشود. ولی صدای ناله و گریه او را ازشدت تازیانه می شنیدم.

ناله فاطمه(ع) آن چنان در دل من تأثیر کرد که نزدیک بود منقلب شوم و از در خانه آن حضرت برگردم. اما در این موقع بود که بیاد دشمنی با علی بن ابی طالب(ع) افتادم، لذا درآن حینی که فاطمه زهرا(ع) سینه و بازوی خود را برای جلوگیری از باز شدن در به پشت در چسبانده بود، آن چنان با لگد به در زدم که صدای ضجّه و نالۀ زهرا را شنیدم، از شنیدن این ناله گمان کردم که مدینه زیر و رو شده و شهر به حرکت درآمده است، در این موقع بود که زهرا(ع) فرمود:

(( ای پدر بزرگوار، ای رسول خدا، آیا روا باشد که با دختر وحبیبه تو این طور رفتار نمایند. آه ای فضه مرا بگیر! به خدا قسم آن بچه ای که در شکم داشتم کشته شد.))

وقتی من در خانه زهرا(ع) را با فشار باز کردم دیدم زهرا به دیوار تکیه کرده و درد مخاض او را فراگرفته است و در حال سقط جنین است. موقعی که وارد خانه شدم ، فاطمه با آن حالی که داشت متوجه ورود من شد. ولی من پرده ی غضب جلوی چشمم را گرفته بود. وقتی که زهرا (ع)نزدیک من آمد آن چنان روی مقنعه سیلی به صورت زهرا(ع) زدم که گوشواره از گوش او افتاد و خود زهرا هم نقش زمین شد.

برگرفته از شجره طیبه

شنبه 26/11/1392 - 14:56 - 0 تشکر 684845

alihakimi5 گرامی / با سلام

تشکر از مطلب مفید شما
ورود شما را به انجمن های تبیان تبریک عرض می کنم و
امیدوارم که شاهد حضور مستمر شما در انجمن باشیم.

چهارشنبه 30/11/1392 - 22:20 - 0 تشکر 685786

بنام خدا
سلام
alihakimi5 گرامی
 به انجمن عترت وقرآن
خوش آمدید...

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.