شعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر و مشـــــــــــــــــــــــــــــــــاعـــــــــــــــــــــــــــــــــره ...به نام خدا... آقا دیدیم توی این انجمن ماشاالله طرفدارن شعر و ادبیات زیاد هستن.از این بابت خیلی خوشحالم. حالا قصد داریم یه تنوع دیگه بدیم و مشاعره رو عوض کنیم. یعنی چی؟ آقا این مشاعره اسمش همست مشاعره ی "واژه"یا همچین چیزی چطوریه؟الان میگم. شما شعر نفر قبلیتون رو میخونید و یکی از کلمات بکار رفته در شعر نفر قبل رو در شعری که میخواید بنویسید بکار میبرید. نمونه شعر نفر قبل: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند ................................................ شعر شما: شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد .............................. 1- یادمون باشه از حرف های اضافه (را،در،از و...)استفاده نکنیم. 2- خودمون واژه رو انتخاب می کنیم نه نفر قبلمون 3- حتما نباید واژه ی انتخاب شده را در اول شعر بکار ببرید شعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر و مشـــــــــــــــــــــــــــــــــاعـــــــــــــــــــــــــــــــــره ........................................................................................................
Into the sorrow of the night Through the valley of dark dispair Across the black sea of iniquity Where the wind is the cry of the suffering There came a glorious saving light The light of eternal peace Jesus Christ, the King of Kings.
...*.*.*.*.*.,وبلاگ من در تبیان.*.*.*.*.*...
کل آیتم ها 159
سلام..
جناب برگریزان،شمانمیخوایندجواب منو بدید واقعا؟؟
...................
درخت تو گرباردانش بگیرد
به زیرآوری چرخ نیلوفری را
..................
یا حق
دعا میكنم كه خداازتو بگیرد،هرآنچه كه خداراازتو گرفت...دكترعلی شریعتی
ای چرخ فلک خرابی از کینه توست
خداوندا تو میدانی که انسان بودنو ماندن در این دنیا چه دشوار است .
چه زجری می کشد آن کس که انسان استو از احساس سرشار است ...
=================
سلام...سرکار پنجره من از شما سوالی دریافت نکردم.میشه دوباره بپرسید....
شیوه های چشم او را در نظر داریم ما مو به مو این جنبش مژگان خبر داریم ما بلبلان در راه ما بیهوده می ریزند خار دیده از دامان گل هم پاک تر داریم ما
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
*کاش به زماني برگردم که تنها غم زندگيم شکستن نوک مدادم بود*
به نام خدا سلام
-----------------
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند .. قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت
گفتی غزل بگو چه بگویم مجال کو
شیرین من برای غزل شور و حال کو
به نام خدا
سلام
آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت یار شیرین سخن نادره گفتاره من است
خدایا هرگز نگویمت دستم بگیر،
سالهاست گرفتهای،
مبادا رها كنی...
بازیچه ی دست یار بودن عشق است
در پنجه ی غم شکار بودن عشق است
در محکمه ای که یار قاضی باشد
محکوم طناب دار بودن عشق است ...
در این مقام مجازی به جز پیاله مگیر در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز
-----------------------
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست .. تا در میانه خواسته ی کردگار چیست