باز هم جمعه می رسد از راه
کاش این بار خوش خبر باشد
راه را با نگاه گام زدیم
آه اگر باز بی ثمر باشد
گونه ها چندبار خیس شود؟
چشمها تا به کِی به در باشد؟
ایستاده، تمام قد، گریان
دستها تا به کِی به سر باشد؟
جمعه ها می رسند به هم
ما به مولا نمی رسیم چرا؟
عن قریب است تا خدا برسیم*
تا به مولا نمی رسیم چرا؟
قرنها می شود که در راهیم
جز بلدها کسی به تو نرسید
دلِ بد بود لابد از بلد کمتر
بین بدها کسی به تو نرسید
فکر ما، فکر جمعه ها هستی؟
فکر این اضطراب بی پایان؟
دیروقت است و غرق کابوسیم
بشکن این کهنه خواب بی پایان
---------------------------------------------
* کنایه از تمام شدن عمر و رسیدن مرگ