پر روی صفی
جملات کلیدی: «اِ! مگه صفیه؟» / «همه کار مملکت درست شده، همین یکیش مونده؟» / سکوت الهام بخش همراه با نگاه کردن به آسمان چون خمشان بی گنه
توصیف موقعیت: اگر جمله قصار یاسر مالی مبنی بر اینکه «ما همه بچه های صفیم» را بیشتر از یک «شوخی بامزه»، به عنوان یک «حقیقت محض» تلقی کنیم، در این صورت باید «پرروهای صفی» را یک پدیده کاملا بومی و ملی دانست. فرقی هم نمی کند صفش، نان باشد یا تاکسی یا بلیت سینما یا هر چیز دیگر.
پرروی صفی، کانه تمام آدم های به ستون یک ایستاده جلویش، قاقند یا عقل شان نمی رسد یا خوشی زیر دلشان زده یا از علافی خاصی رنج می برند. سنگرها را یکی پس از دیگری فتح کرده و تا پله آخر به پیش می تازد. «انفعال» (توصیف دقیق ترش «ببویی» است) آدم های توی صف – که صرفا به غرولندهای فرهنگی زیر لبی مثل «شعورش همین قدره دیگه»، یا «همینه که ما ایرانیا آخرشم هیچی نمی شیم» اکتفا می کنند – هم نقشی بسزا در دلیر شدن پرروی کذا دارد.
نوع حرفه ای تر این پرروها در صورت طرح انتقاد علنی، خودشان را به جهالت محض می زنند و با حالت «من کجام؟ اینجا کجاست؟» به فتوحات سنگر به سنگر خویش ادامه می دهند. یک جور پرروی صفی زیرپوستی هم داریم که در اوج شلوغی به طور غیرمحسوس دقیقا پشت سر شما سبز می شود و با لحنی مظلومانه می پرسد: «من اگه پشت سر شما وایسم طوریه؟»
نحوه برخورد: برخورد با پرروی صفی نیاز به یک عزم جمعی و اراده ملی دارد که کمتر سابقه ای از آن در خاطره خود سراغ داریم. به هر حال اما جمله «مگه اینجا صفیه؟» را می توان با یک «پَ نَ پَ» مناسب پاسخ داد و اسباب فرح و بهجت حاضران را فراهم آورد.