موضعگیری امام رضا و نفی ادعای مهدویت امام هفتم علیهماالسلام(1)
پس از نگارش جریان پیدایش واقفه و نیز مهمترین آموزه انحرافی آنان مبنی بر ادعای مهدویت برای امام هفتم علیه السلام حال با توجه به اینکه این عقیده انحرافی در عصر امامت امام بر حق، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اتفاق افتاد، مناسب است تا درباره موضع آن حضرت برابر واقفه بحث كنیم.
مذمت و لعن سران واقفه
در این بخش، جالب است که علاوه بر امام رضا علیه السلام، حتی خود امام کاظم علیه السلام نیز ادعای واقفه را پیش بینی كرده و آنها را مذمت نموده است. به نقل شیخ طوسی در کتاب غیبة از علی بن ابیحمزه بطائنی که از بزرگان واقفه است، نقل شده:
قال لی ابوابراهیم (موسی بن جعفر): إنما أنت و أصحابک یا علیّ اشباه الحمیر. (طوسی، 1411: ص67)
همچنین از عثمان بن عیسی رواسی و زیاد قندی و دو نفر از بزرگان واقفه نقل شده است که ما نزد امام کاظم علیه السلام بودیم؛ آن حضرت به ما فرمود:
إن جحدتماه حقه فعلیکما لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین(طوسی، 1411، ص68)؛
اگر شما دو نفر، او (امام رضا) را انکار نمایید یا بر او خیانت کنید، لعنت خدا و فرشتگان و همة مردمان بر شما باد.
علاوه بر این مذمتهای امام کاظم علیه السلام عبارات تند و صریح از امام رضا علیه السلام درباره واقفه نقل شده است. محمد بن سنان گوید: نزد امام رضا علیه السلام بودم سخن از علی بن ابی حمزه به میان آمد. امام او را لعن فرموده، گفت:
او میخواست خداوند در زمین و آسمان عبادت نشود؛ اما خداوند نور خود را تمام نمود؛ هرچند ملعون مشرك ناپسند دارد… ابن ابیحمزه و امثال او کسانی هستند که میخواهند نور خدا را خاموش كنند. (مجلسی، همان: ج48، ص258؛ طوسی، 1411: ص50)
خبر از آیندة اندوهناک برخی واقفیان
در این بخش از روایات، امام با کافر خواندن واقفه گاهی از رفتن آنها از این دنیا در حال بیدینی و عاقبت سوء و ناگوارشان خبرداده است که این نزد همه، علامتی بود برای باطل بودن فرقه واقفه.
محمد بن اسماعیل میگوید: امام رضا علیه السلام درباره جایگاه امامت و مذمت اندیشه واقفه درباره آن فرمود: «من مات و لیس له امام مات میتة جاهلیة» پرسیدم: «کل من مات و لیس له امام مات میتة جاهلیة؟» فرمود: «نعم و الواقف کافر و الناصب مشرک». (صدوق، 1405: ص668)
از ابراهیم بن یحیی بن ابی البلاد نقل شده است که امام رضا علیه السلام پرسید: «حمزة بن بزیع شقاوت مند (یکی از واقفه) در چه حال است؟» گفتم: «او همانند سابق، در شک و دودلی است». امام فرمود: «او گمان میکند پدرم موسی بن جعفر زنده است» و در ادامه فرمود: «آنان (واقفی ها) امروز در حال شک هستند و از دنیا نمیروند، مگر زندیق بی دین». راوی میگوید پس از این گفتار امام، احوال حمزة بن بزیع را پیجویی میكردم تا اینکه از یکی از همفکران او شنیدم که گفت: «او هنگام مرگ خود، در حالت انکار خداوند از دنیا رفت». (طوسی، 1411: ص69؛ ابن شهر آشوب، همان: ج4، ص364)
همچنین درباره زیاد قندی نیز از حسن بن محبوب نقل شده است: «او زندیق و در حالت کفر به خداوند، از دنیا رفت». (مجلسی، همان: ج48، ص256)
شبیه این روایت از ابن فضال دربارة احمد بن ابی بشر سراج نقل شده است که هنگام مرگ خود فریاد میزد: «شما را به خدا! مرا از آتش نجات دهید». (طوسی، 1411: ص48)
درباره علی بن ابی حمزه بطائنی از حسن بن علی وشاء نقل شده است که امام رضا علیه السلام فرمود: «آتشی در قبرش افروخته شد که تا قیامت، خاموش نمیشود». (ابن شهر آشوب، همان: ج4، ص366)
مناظره امام علیه السلام با برخی واقفه
یکی از راهبردهای امام رضا علیه السلام در برابر واقفه رویارویی و مناظرات علمی بود که در حضور افراد دیگر انجام میگرفت. ابن حازم گوید: روزی جماعتی از واقفه نزد امام رضا علیه السلام حضور به هم رسانیدند و از آن حضرت درباره پدرش پرسیدند؛ امام فرمود: «پدرم از دنیا رفت و من جانشین او هستم». ابن مهران گفت: «اگر چنین است، چرا این مطلب را آشکارا بیان نمیکنی؟» امام فرمود: «آیا منظورت این است که نزد هارون رفته، به او بگویم من امامم و تو هیچ کاره ای؟ بدان که سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در آغاز رسالتش این گونه نبود؛ بلکه ابتدا رسالت خود را تنها با اهل و افراد مورد اطمینان خود در میان گذارد. من هم اگر با شما از امامت خود سخن میگویم، به سبب این است که شما امامت امامان پیش از من را قبول دارید که همه پدران من هستند و (نیز برای این است كه) شما در حق من نگویید که علی بن موسی دربارة پدرش تقیه كرده، میگوید: «او زنده نیست»؛ زیرا من نزد شما دربارة خودم تقیه نمیکنم و میگویم: «من امام هستم؛ پس چگونه دربارة پدرم تقیه کنم؟!». (صدوق، 1404 الف: ج1، ص231)
در گفت وگوی دیگر امام با واقفه وقتی حضرت شنید که آنها میگویند موسی بن جعفر رحلت نکرده است، امام فرمود:
سبحان الله! مات رسول الله و لم یمت موسی بن جعفر؟ بلی والله لقد مات و قسمت أمواله. (صدوق، همان: ج2، ص97)
دربارة یکی دیگر از یاران امام رضا علیه السلام به نام احمد بن محمد نقل شده است: روزی امام در محله بنی زریق توقف كرده، با صدای بلند، من (احمد) را صدا زد و من جواب گفتم. حضرت فرمود: «هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رحلت فرمود، مردم كوشیدند نور خدا را خاموش كنند و خداوند، مانع شده، نور خود را به واسطه امیرالمؤمنین نگه داشت. چون ابوالحسن موسی بن جعفر رحلت نمود، علی ابن ابی حمزه و یارانش كوشیدند تا نور خدا را خاموش كنند و خداوند از خاموش شدن آن مانع شد. اهل حق کسانی هستند که از پیوستن دیگران به آنها خوشحال میشوند و اما از جدا شدن دیگران دلآشوب و متزلزل نمیشوند. واقفه بر عکس اینان هستند؛ زیرا خودشان در حال شک زندگی میکنند. (مجلسی، همان: ج48، ص261)
نامه نگاری امام علیه السلام با برخی واقفه
روش دیگر امام علیه السلام در مبارزه با واقفه در نفی و ابطال ادعای مهدویت، نامه نگاریهایی است که به عنوان سند مکتوب میان امام و بعضی از واقفیان مبادله میشد. به احتمال قوی، نخستین نامه از جانب امام رضا علیه السلام به سه نفر از سران واقفه دربارة مطالبه اموال امام کاظم علیه السلام ارسال شده است. در نامه امام به علی بن ابی حمزه و زیاد قندی و عثمان بن عیسی آمده است:
آنچه از اموال و کنیزان در زمان پدرم، نزد شما جمع آوری شده است، اکنون پس از رحلت او به من تحویل دهید؛ زیرا من جانشین و وارث او هستم و ما میراث پدرم را تقسیم كردیم. برای شما نیز عذری نیست که آن اموال را بیش از این نزد خود نگه دارید.
پس از رسیدن نامه امام به آن سه نفر، علی بن ابی حمزه و زیاد قندی در جواب نامه امام، بدون اینکه نامی از اموال ببرند، رحلت امام کاظم علیه السلام را انکار نموده، مهدویت او را مطرح میکنند.
عثمان بن عیسی نیز در جواب نامه به امام مینگارد:
اما بدان که پدرت موسی بن جعفر رحلت نکرده و او زنده و پابرجاست و هركس ذكر كند كه او مرده، خود باطل گفته است. بدان که اگر بنا بر ادعای تو رحلت هم کرده باشد، باز هم از این اموال، چیزی به تو داده نمیشود؛ زیرا پدرت در این رابطه به من چیزی نگفته بود. (ابن بابویه، همان: ص75؛ صدوق، 1385: ص236)
گاهی افرادی از واقفه برای امام نامه نوشته، از آن حضرت جواب میخواستند. در این باره از احمد بن ابی نصر بزنطی چنین نقل شده است:
من در موسی بن جعفر توقف نموده، امامت امام رضا را قبول نداشتم، تا اینکه نامه ای به امام هشتم نوشتم و مسائلی را از او پرسیدم. در این میان، یکی از مسائل مهم را فراموش کردم؛ اما هنگامی که جواب امام را دریافت نمودم، دیدم جواب همة مسائل و از جمله آن مسأله که فراموش کرده بودم، از جانب امام به دستم رسید. من از این جریان به خود آمده، از ادعای مهدویت دربارة موسی بن جعفر بازگشتم و امامت امام رضا را پذیرفتم. پس از آن از امام تقاضای ملاقات نمودم و امام در آخر همان روز مرا پذیرفت. (راوندی، همان: ج2، ص662)
استدلال به روایات رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام
یکی دیگر از رویکردهای مبارزاتی امام رضا علیه السلام برابر ادعای واقفه بازگفتن و استدلال به روایاتی از اجدادش درباره امامت دوازده امام و تبیین و تطبیق مصداق مهدی موعود به دوازدهمین امام است که بر این اساس، ادعای مهدی موعود دربارة امام هفتم علیه السلام برخلاف روایات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام است که واقفه آنان را به امامت قبول دارند.
در روایتی از حسین بن خالد نقل شده است که امام رضا در روایتی از پدر و اجدادش تا به امیرالمؤمنین و آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل كرده است که آن حضرت میفرمود:
هر کس دوست دارد که به دین من تمسک جوید، باید به علی بن ابی طالب که وصی و جانشین من است، اقتدا كند و پس از امیرالمؤمنین و دو فرزندم، حسن و حسین و پس از آن به فرزندان حسین
و من ولد الحسین تسعة ائمة تاسعهم القائم من ولدی. (صدوق، 1405: ص260)همچنین در روایت دیگری امام رضا علیه السلام از پدرش موسی بن جعفر و از پدران بزرگوارش تا امیرالمؤمنین علیه السلام و آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل میفرماید که آن حضرت فرمود:
من و علی پدران این امت هستیم. هر کس ما را بشناسد، خدا را شناخته و هر کس ما را انکار کند، گویی خدا را انکار نموده است. بعد از ما دو فرزندم، سید جوانان اهل بهشت حسن و حسین و پس از ایشان، نُه نفر از فرزندان حسین پیشوایان این امت هستند که نهمین آنان قائم ومهدیِ آنان است. (صدوق، همان: ص261)
ادامه دارد...
فرآوری: امیر رضا عرب
بخش مهدویت تبیان
منبع:
فصلنامه انتظار، شماره 33
محمد حیدر مظفری