آقا جون ، می خوام بیام به پا بوست ، آقا جون من فقط به امید زیارت توست که الان دست به قلم شدم و دارم می نویسم .
آقای من ! میدونی که چند ساله دلم داره پرپر می زنه که بیام پیشت ، اما هر وقت یه مشکل پیش میاد .
سال گذشته به خودم قول دادم که با پس اندازی که کردم دست مادرمو بگیرمو بیام به پابوست .
می خواستم مادر و سوار هواپیما کنم و بیام کنارت ، آخه اون دیسک کمر داره . می خواستم مادرمو ببرم بهترین هتل . می خواستم اولین زیارت عمرش پر از خاطره باشه . ( میدونی که دستم خالیه ... نمی تونم اونو به مکه بفرستم اما از برکت وجود تو ، زیارت تو برای ما مانند رفتن به خونه خدا شده )
اما بازم کارم گره خورد و پولمو خرج کردم . باز هم شرمنده خودمو مادرم شدم .
اما ایندفعه ، کوله بارمو بستم . نذر کردم اگه دعوتم کنی بیام و چند روز و چند شب خودمو دخیل ببندم به ضریحت . می خوام چند روزی و که اونجا هستم از پیشت دور نشم . می خوام صداتو بشنوم . میخوام تو هم بیای دستتو روی سرمن بکشی .
آقا جونم ، هر بار که کسی سوغاتی از زیارت تو برام میاره انقدر خوشحال می شم ، انگار که زیارت من هم داره نزدیک میشه و خیلی امیدوار میشم .
آقا جون دیگه طاقت ندارم منو بطلب برای زیارتت .
آقا جونم ، دلم گرفته . از این همه گناه خسته شده ام ... توبه ، توبه ، توبه ...
دیگه خجالت می کشم از این رفتنها و آمدنهای بسیار
به تو پناه آورده ام ، ای آرام بخش دل بیمارم
میخوام بیام پیشت ، همه گناهامو اونجا جا بذارمو برگردم به شهرم ،
آقا جونم ، اگه نذرم ادا بشه ، قسم میخورم به عشق عاشقای بی ریارت که دیگه تکرار نکنم .
آقا جون اگه دوستم داری دعوتم کن . دسته رد به سینه ی من دردمند و بیچاره نزن .
هر دمش با من دل سوخته لطفی دگر است
تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم
میدونم که آسمون حرمت هم ستاره بارونه ، فرشته ها هم همیشه و هر لحظه در حال گذر از آن جایند .پس دلمو پرواز میدم به صحن و سرات ،تا بازم آروم بگیرم .
یا رضای غریب !
از این دنیا به تنگ آمده ام .