تبیان، دستیار زندگی

به نام او....

سلام

بار دیگر گلی از بوستان نبوی پرپر شد....

تسلیت عرض میکنم شهادت هشتمین کوکب آسمان امامت، امام رضا(ع) رو به عاشقان نورالهدی،ضامن آهو، قرة العین المومنین

مکیدة الملحدین، کفو الملک، کافى الخلق، رب السریر و رئاب التدبی ضامن آهو، غریب آشنا امام رضا(ع)....

دوستان خوبم در انجمن قرآن و عترت و سایر انجمن های انجمن تخصصی تبیان، گله میکردید که چرا طرح شیدایی ها اجرا نشد، باید بگم برای شیدا شدن

هیچ وقت دیر نیست.... به بی بهانه هم میشه شیدا شد...

اما با بهانه شیدا میشیم

میخواهیم هدیه ای بدیم به امام رضامون... 

میخواهیم به این بهونه بشناسیم اماممون رو....

دوستان خوبم ازتون میخوام که امام رضا رو برامون تعریف کنید، با کلام خودتون، با قلم خودتون و یا از دیگران،

با شعر با عکس، با مقاله( خیلی کوتاه) ... با نقاشی...با داستان های زندگی حضرت، با احادیث ایشون، با روایات و...با هر چی که دوست دارید

مختصر و مفید

یکی ، دو تا...سه تاا.... هر چقدر که دوست دارید

انشاء الله با پست های ارسالیتون مجموعه ای درست میکنم و به مدیر سیستم سرکار خانم احمدی تقدیم خواهد شد با عنوان :

بوی رضا، هدیه ای به غریب آشنا

کاربران انجمن های تخخصی تبیان،

پرندگان غریب حرم امام غریبان

---------------------

مـن غـریـب آمده ام، مثل شما، اى مولا!
         
تـو انـیـس دل غـمـگـیـن غریبانستى

بـاز آهـوى دلـم زار و اسـیر غمهاست   

ضـامـنـم بـاش كـه تو حامى انسانستى

تو به گرداب غم و دلهره و ترس و عذاب
         
مـنـجـى و مـأمـن دلـهاى پریشانستى

سـاكـنـان حـرمت غرق سعادت هستند
         
بـركـت و روشـنـى اهـل خراسانستى

دل اسـیـر غـم و دارم ز تـو امید نجات       

اى كـه تـو ضـامـن آهـوى بـیابانستى

سلام

میخوام داستان یک شفا گرفتن رو براتون بگم.فردی که شفا گرفته الان در محل زندگیم (شهرری)حی وحاضره.این داستان رو از زبتن برادرم تعریف می کنم:

چند وقتی بود که یکی از دوستام دچار بیماری هپاتیت شده بود .هر وقت می دیدمش احساس می کردم حالش بدتر شده وبیماریش به مرحله حاد نزدیک میشه.بیماریش به حدی حاد شده بود که قرار شد در بیمارستان نمازی شیراز پیوند کبد انجام بده.مدتی بود ازش خبر نداشتم .بعد چند ماه دوباره دیدمش.خیلی حالش بهتر شده بود وچهرش به حال عادی برگشته بود.ازش پرسیدم عمل کردی؟گفت:نه..گفتم حالت که خیلی خوبه..قضیه چیه؟گفت:

همه کارهامو برای عمل پیوند کبد انجام دادم حتی بیست میلیون تومن هم بحساب بیمارستان ریختم تا مقدمات کار فراهم بشه .یکی دوهفته تا وقت عمل مونده بوددلم هوای امام رضا رو کرد.به پابوس آقا رفتم ویه شب رو کنار پنجره فولاد سر کردم.در طول اون شب عاجزانه با آقا صحبت کردم..اشک ریختم ویه ار دیگه شفای خودم رو درخواست کردم شب عجیبی بود ویه احساس خاصی پیدا کرده بودم .صبح از آقا خدا حافظی کردم وبطرف تهران براه افتادم.ده روزی تا عمل مونده بودومن هرروز حس می کردم که حالم داره بهتر میشه.بعد چند روز پیش دکتر همیشگیم رفتم وقضیه رو گفتم .یه سری آزمایش برام نوشت .وقتی نتیجه آزمایش رو پیشش بردم.خیلی متعجب شد وگفت عجیبه ...هیچ اثری از هپاتیت در بدنت وجود نداره..چکار کردی؟با اشک جواب دادم:امام رضا شفام داده...وقت عمل به بیمارستان نمازی شیراز رفتم وقضیه رو به دکتر اونجا هم گفتم .دوباره ازم آزمایش گرفتند واونا هم شفای منو تایید کردند..

سلام بر آن امام
روزى كه دیده به جهان گشود
روزى كه نگاهش را از این سراى فروبست
و روزى كه به رستاخیز برخواهد خاست

سلام بر آن امام که باورش تکمیل کننده ی ایمان است و دامنش پناهگاه محرومان و درماندگان و هیچ کس از درگاهش مایوس باز نگردد حتی آهوی اسر ناتوان!

سلام بر آن امام که امیدمان در دنیا و آخرت به اوست که در درگاه خدای رئوف، مقامی بس والا.