بنام خدا
سلام
راستش نزدیک بود خواب بمونم و به کلاس نرسم . اما خدا رو شکر رسیدم.
وقتی رسیدم هیچ کسی نبود به جز همون کسی که انتهای کلاس پشت یک دستگاه رایانه مینشست و بازی میکرد.
منم رفتم تو کلاس و نشستم تا استاد اومدن.
اما دانشجویان علم و صنعتی انگار هنوز تو تعطیلات بودن و نیومدن.
استاد که منو تنها گیر آورده بود. یه دفعه یادش اومد قرار بوده من بگردم و در تائید دیدگاه تائید، تو منابع دینی چیزی گیر بیارم.
خوشبختانه دست خالی نبودم.اولین چیزی که پیدا کردم (البته تو یه برنامه تلویزیونی) به استاد عرضه کردم. و گفتم :
استاد تو آیه 25 سوره حدید، در قسمتی از آیه اومده:"و انزلنا الحدید فیه باس شدید...".
یعنی : و فرو فرستادیم آهن را .... . این یعنی آهن پوسته زمین از آسمان و از اجرام آسمانی مثل شهاب سنگها رسیده. الان هم دانشمندان به این نتیجه رسیدن که آهن پوسته زمین منشاء فرا زمینی داره. و از برخورد شهاب سنگها تشکیل شده. این نشون میده قرآن علم رو تائیدمیکنه.
استاد: از کجا که این آیه نمیخواد بگه ما آهن را در زمین آفریدیم، نه اینکه فرو فرستادیم. قرآن رو میشه هر جوری تفسیر کرد.
من: استاد، این چه حرفیه، این آیه داره داد میزنه که منشا آهن زمین از برخورد شهابسنگها به زمینه و نیاز به تفسیر نداره . از معنی تحت الفظی آیه میبینیم که خدا گفته آهن رو فرو فرستادیم(و انزلنا الحدید).
استاد: اگه این طوریه منشا آهن هسته زمین چیه؟
من: استاد منشا آهن هسته زمین همون غبار اولیه منظومه شمسی بوده که در اثر تجمع و گرانش شدید وقتی زمین شکل گرفت اون آهن هم در وسط زمین شکل گرفت.
استاد قبول میکنه که این آیه این مسئله علمی رو تائید میکنه.
اما میگن: " علم تجربیه و ممکنه بعداً نقض بشه".
دومین مطلبی که پیدا کردم و باز هم اونو از تلویزیون شنیدم.
این بود که در آیه 33 سوره ی الرحمن اومده که:" یا معشر الجن و الانس ان استطعتم .... الا بسلطان"یعنی الا ای جنیان و انسانها اگر میتوانید به آسمانها نفوذ کنید، اما نمیتوانید، مگر به وسیله سلطان.
من: استاد این آیه هم نشون میده که انسانها با ساختن وسایلی مثل همین موشک و سفینه فضایی میتونن به آسمانها نفوذ کنند و الان که این کار صورت گرفته میتونیم بگیم منظور خدا از سلطان میتونه همین وسایل پیشرفته برای سفر به فضا باشه.
در جواب من استاد حرفم رو تائید کردند. در ادامه یادم نیست در مورد این مسئله چه بحثهایی رد وبدل شد.
در یه جای دیگه من برای استاد، این مثل رو زدم که در جایی امام علی به اصحاب و اطرافیان گفتند که: از من بپرسید، قبل از آنکه از بین شما بروم... من به راه های آسمانی آشنا تر هستم تا به راه های زمینی.
اینو که گفتم استاد سریع جبهه گرفتن و گفتن. آخه اون عربهای بیسواد اون موقع از فضا و آسمان چی میدونستند که امام علی بخواد اون راهها رو بهشون نشون بده.
منظور امام علی از راههای آسمان رسیدن به ملکوت و سعادت و چیزای معنوی بوده، نه سفر به آسمان .
من: استاد اگه این طوریه پس منظور از راه های زمینی چیه؟
استاد: منظور از راههای زمینی همین مسیر های رفت آمده روی زمین هست و...
منم با خودم گفتم استاد هم اون جوری که میخواد تفسیر میکنه، آسمان رو معنوی و زمین رو مادی
خلاصه با این بحثها من و استاد داشتیم تو سر و کله هم میزدیم که یه دفعه خانم ترانه 21 اومدند و کلاس دیگه رسمیت پیدا کرد.
و من و استاد از بحثمون دست کشیدیم.
خانم ترانه21 که اومدن استاد خلاصه جلسات قبلی رو براشون گفتن تا این که به موضوع تعریف علم از غیر علم رسیدن. و گفتن :علم اون چیزی هست که ابطال پذیر باشه.
استاد که داشتن این چیزا رو میگفتن. من داشتم لبخند میزدم که استاد متوجه شدن و گفتن چرا میخندی و من هم گفتم در مورد این موضوع جوابی آماده دارم.
وقتی استاد حرفاشون تموم شد. گفتم استاد من میگم وجود خدا یه بحث علمیه، چون میتونم وجود خدا رو ابطال کنم .
این قسمت بحث چون خطرات انحرافی داره رو نمیگم
خلاصه یه مدتی هم همرا با خانوم ترانه 21 تو سر و کله هم زدیم.
ببینید من با استاد تو همون مدتی که خانوم ترانه 21 بودن چیکار کردم که ایشون نگران بودن استاد به کلاس نجوم میرسن یا نه.