به نام خدا
سلام
نیومدم که درباره ی بدترین روز زندگیم حرف بزنم. امروز اگرچه یکی از روزهای خیلی بد زندگیم بود، اما ادعا نمی کنم بدترین بود...
اما ادعا می کنم که برای یه خانواده ی دیگه امروز بدترین روز زندگیشون بود... یا لااقل یکی از بدترین روزهایی که ممکنه تجربه بکنن...
امروز یه آقای جوون (برادر دوستم) به خاک سپرده شد... آقایی که زن و یه بچه ی کوچیک داشت...
امروز خواهر این آقا (یعنی دوستم) رو که دیدم... وای وای... براش دعا کنید...
پدر و مادر اون مرحوم دارن از دست می رن... براشون دعا کنید...
همسر جوونش الآن غصه ی شوهر از دست رفته ش رو بخوره یا بچه ی کوچیکی که حالا باید بدون پدر، بزرگ بشه؟...
الهی بمیرم برای اون بچه...
خدایا! صلاح همه مون رو خودت می دونی و بس... فقط خودت به این خانواده صبر بده...