تبیان، دستیار زندگی

به نام خالق مخلوقات

با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد (ص)

  خب

خوش گذشت 

جای کی ها خالی بود؟

کی ها بودند ؟  چی گفتید ؟  چی شنیدید؟ 

 ساعت شروع و اتمام همایش ؟

و هر چیز بامزه و بی مزه و مهم و غیر مهم  رو بنویسید

کسانی که شرکت کردند 

باید 

یه گزارش  حتی شده  کوچولو 

بگذارند

نمی خواهید یک کمی دل اون هایی رو که نبودند 

بسوزوووونید

نه ؟؟؟

از دیگر موارد اینکه

حضور دوستان عزیزمون از تهران در این همایش بود که دعوت ما را پذیرفتند و در این همایش شرکت کردند دوستان عزیز:

آقایان جعفر ، مکلارن ، جهان آرامش ، ممل92 و محسن خسرو

همچنین دوست عزیزمون مهدی 313 از اراک

که امیدوارم در این همایش و همچنین در اصفهان بهشون خوش گذشته باشه.

....وخدایی كه در این نزدیكی است.

سلام دوستان

اول از همه از مسئولین محترم دفتر تبیان تشكر میكنم.جناب آقای حكمت منش وجناب آقای خدابنده كه واقعا زحمت كشیدند . همین طور سركار خانم حدادیان عزیز به خاطر اجرای خوبشون. خداقوت و خسته نباشید .

همچنین زحمات كاربران عزیزاصفهانی برای هر چه بهتر اجرا شدن این برنامه قابل تقدیره . خسته نباشید و خداقوت .

دوستان عزیزی هم كه از شهرهای دیگه از جمله تهران تشریف آورده بودند واقعا زحمت كشیدند . خوشحالمون كردند .

دیگه اینكه خیلی خوش گذشت . جای همگی خالی بود . ستاره كوچولوی عزیز گله دارم از شما كه چرا تشریف نیاوردید؟؟؟؟؟؟ هوم؟؟؟؟؟؟؟

نوای آسمانی عزیز دلت میخواد دلت بسوزه ؟؟؟؟ حالا بعدا اینقدر برات میگم كه دلت به شدت بسوزه كه انشاالله سال آینده خودت زودتر از همایش ، اصفهان باشی.

دیگه اینكه خیلی خوشحالم . درپوست خود نمیگنجم و میگم ایكاش بیشتر بود. به قول پنجره عزیزحتی خستگی هاش هم لذت بخش بود ......خلاصه لحظه به لحظه اش خاطره بود .

الان اونایی كه نبودن دلشون سوختتتتتتتت؟؟؟؟

به نام خدای مهربون
سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت
اقا ما رسیدیم خونه، به به بو وطن میاد ... ای بابا کی باز جورابشو نشسته؟؟؟
آقا جاتون در حد لالیگا خالی!!! یعنی خالیا، یه چیزی می‌گم یه چیزی می‌شنفین
اصلا این 10 بهمن87 داستانی بود برا خودش
حکایت پراید سیاه :D (حامد جان چرا می زنی دادا، خب متالیک) آره داشتم می‌گفتم حکایت پراید مشکی متالیک مدل80 رو بعد‌ها برای فرزندان و نوه‌هاتون تعریف کنید تا عبرتی باشه برای سایرین!!!
نمی دونم اجازه دارم تعریف کنم و شرح حال این روز جلب‌انگیز ناک رو بگم یا نه، ولی ایشالله اگه نوشتمش رو وبلاگم میذارمش تا دوستان بیان بخونن و عبرت بگیرن!!!
حالا اگه تا اون موقعی که من نوشتم کسی ننوشتش تو انجمن هم قرارش میدم.
و آما همایش اصفهان:
جا داره اول از همه از خودم (ای بابا چرا اینجوری اینجوری نگاه می‌کنید، چی میشه یه بارم برا خودم اول از همه نوشابا باز کنم؟ البته دلیل دارما چون من نوشابا گاز دار استعمال نمی‌کنم!!) که پایه‌کار شدم و رفتم وضو گرفتمو نیت کردم برا اصفهان تشکر کنم، که البته امیدوارم همسفر خوبی بوده باشم برای بقیه.
بعدش از دوهمسفر خوبم رسول و جعفر عزیز تشکر و قدر دانی می‌کنم که الحق و والانصاف همسفرهای خوبی بودن و همه جوره منعطف (البته تو یه مورد جفتشونم جا زدنا!!!! یوهاهاهاهاهاهاهاهاهاها) خلاصه خیلی دمشون گرم اساسی.
بعدش از حامد عشقی عزیز هم ممنونم که کل روزش رو دراختیار ما قرار داد تا احساس گریبی بهمون دست نده، خلاصه برامون کم نذاشت و روز خوشگلی رو برامون ثبت کرد.
بعدش از مسئولین تبیان نخسوزن بروبچه‌های خوب و خون‌گرم اصفهانی تشکر می‌کنم که باعث به وجود اومدن همچین همایشی شدن تا ما بیاییم و این لحظات رو با طعم توت‌فرنگی حسش کنیم
در آخر هم از خانواده رجبی و پلیس اصفهان کمال تشکر رو دارم که هماهنگی‌های لازم رو با ما داشتن:D
خلاصه همون‌طوری که گفتم هدف صرفا دیدن دوستان اصفهانی بود که خدا رو شکر دوستان رو دیدیم و همگی محبت‌های خاص خودشون رو به ما داشتن و از تک تکشون ممنونم.
آهان راستی جا داره از دو تا همسفر قبلیم که تو این همایش نبودن هم یاد کنم که خداییش اگه پارسال اونا نبودن من عمرا تو همایش پارسال نمی‌بودم، حمید دوستارuعزیز و سیدمحمد مجنون‌صفت عزیز که الحق جای این دو گل هم خالی بود.
مراقب خودتون باشید

سلام

یه شب اصفهان بودیما ولی نمی دونید چه خاطره ای شد .

همایش عالی بود اجرای عالی گل نیلوفر آبی آبروی انجمنهای تبیان واقعا از ویژگی های این همایش بود . ممنون از شما .

منهم خوشتیپ هم با کت و نشان تبیانی که بر کتش داشت خیلی شبیه هنرپیشه های هالیوود شده بود هههههههه تام کروز :0)

بجه ها هم عالی بودند حالا بعدا عکسا رو قرار می دند دوستان ببینید چه گذشت برما :-)

فقط یه چیزی !!!!!

من اومدم دعوا ! با مسئولین هستم !!!! آقای حکمت سلام خانم نیلوفر آبی شما نیز سلام

گوش بدین به من !!! من انتقاد دارم ینی چی این چه وعضشه من وکیل می گیرم اصلا نمی تونم تحمل کنم !!!

شماره ی من که عکسش رو زیر قرار دادم باید یکی از برندگان قرعه کشی می بود چرا بهش جایزه ندادید ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام

اینکه دوستان می گویند دیشب همه اش خاطره بود واقعا خاطره بود!

خب از کجا شروع کنیم؟!

ساعت پنج بود که دیگه حسابی دلم برای بچه های گل تبیان تنگ شده بود ... و از آنجا که دل به دل راه داره همون موقع بی بی جون تماس گرفت و گفت کجائی؟! بقیه اش را نمی گم چون جناب مهندس واقعا شرمنده ام کردند.

حدود ساعت شش و نیم بود که رسیدم به سالن خوشگله ی شهر ... جمع دوستان جمع بود فقط گلشون کم بود، لذا به ایشان پیوستم ... نسیم نجفی نازنینم ، پنجره ی خیال مهربون، دختر ایرونی گل گلاب، زهره آقائی عزیزم و بعد خانم های نصری و بی بی جون را ملاقات کردم و اتفاقا در بدو ورود یکی از اقوام نیک روزگار را دیدم که در تبیان اصفهان مشغول به فعالیت هستند و پارتی ما دیگه حسابی کلفت شد ... هههههههههه

سراغ مهمانان خارجی همایش را گرفتم و دوستان گفتند که سرکار خانم احمدی و جناب مهندس طالب پور تشریف نیاورند و خیلی از این موضوع ناراحت شدم ...

چون هم انتظار دیدار خانم احمدی را از مدت ها قبل در این همایش داشتیم و هم اینکه عدم حضور جناب مدیرعامل موجب عدم امکان برگزاری برنامه ی پرسش و پاسخ شد که دوستان تاکید زیادی بر اجرای آن داشتند.   

دیگه ... دیگه ... انتقادات و پیشنهاداتی دارم که بعدا اگر توفیقی حاصل شد ارائه می دم ... 

و در پایان باز هم مسوولان موسسه ما را شرمنده کردند. 

و تا من اومدم از اخر اخر سالن خودم را به سن برسونم حضار عزیز شروع به ترک استادیوم نمودند! 

و هدیه ام را از دست جناب مهندس حکمت، جناب آقای حسینی، مدیر کل ارشاد اسلامی استان، حاج آقا سجادی و اگر اشتباه نکنم آقای دکترعلیزاده گرفتم ...

همین جا از سرکار خانم احمدی بخاطر لطفی که نسبت به حقیر داشتند تشکر می کنم. 

بعد از پایان همایش رسمی همایش غیررسمی در لابی برگزار شد و توفیق دیدار مجدد دوستان اصفهانی و تهرانی را داشتیم. 

و بعد طبق معمول یه عالمه عکس گرفتیم و من باز نمی خواستم در عکس حضور داشته باشم ولی مثل همیشه حضور بهم رساندم ... ههههههههه 

عکسی که گرفتیم در نمای بسیار زیبائی از لابی گرفته شد ... نبینید از دستتان رفته ... 

و در آخر چراغ های سینما را خاموش کردند تا ما برویم اما ما نمی رفتیم ... و آقای نجفی مدام از نسیم می پرسیدند که :  حالا راستی راستی باید برویم؟!

راستی آقای نیرومند کوچک را هم دیدم و جویای احوال پدرشان شدم ... ظاهرا آقای نیرومند دقیقا یک هفته قبل تصادف کردند.

جای آقای نیرومند، انتی ویروس عزیزم، شوق پرواز خانم و همه ی دوستان عزیز خیلی خیلی خالی بود ...

به امید دیدار همه ی عزیزان در فرصت های بعدی

هوالحکیم

سلامممممممممممم ........سلامی به گرمی دیشب که چه شبی خوشی داشتیم.....هنوز دارم به کارهای که از دستمون بر میومد و انجام ندادیم فکر میکردم.....خوب انشالله سال دیگه.... اما از حضور دوتان تهرانی در این همایش واقعا خوشحال شدم و سپاسگذاریم از این دوستان که وقتشان را گذاشتند و تشریف آوردند اصفهان.البته متاسفیم که نتوانستیم آنطور که باید و شاید از اونها پذیرایی کنیم اما انشالله سالی دیگه اگر فرصتی بود و زنده بودیم بتونیم کارهای بیشتری انجام بدیم...اما خوبه ما امسال شاهد گرفتن گواهینامه حامد بودیم وگرنه خدا میدونست چه سرنوشتی به سر جعفر ، محسن خسرو ، جهان آرامش ، مکلارن و ممل 92 میومد

خوبه دوباره برمیگردم .....

سلام به همه

همایش خیلی با حال بود . مخصوصاٌ تواشیح و خوراکیهای خوش مزش، اما من با یه چیز بیشتر از همه حال کردم اونم اینه:

سالن همایش مجهز به اینترنت Wireless بود و من هم با گوشیه موبایلم کلی چیز دانلود کردم

موفق و پیروز باشید

بای بای

آقای مک لارن دادا شوما کا بلد نیسیا اصفانی حرف نَزِ ن خِراب می کونی

ولی واقعا خوب بود خسته نباشید 

سلام دوستان...

الحق که در سوزاندن دلمان موفق شدید!

ممنون از همه ی عزیزان به خاطر گزارشهای خوبی که گذاشتن...

خوشحالم که به همگی خوش گذشته...انشاءالله همیشه شاد و پر نشاط باشید.

التماس دعا