خب طبق اطلاعاتی که من بدست آوردم چنین ماجراهایی در ستاد فرماندهی گروه ضربت رخ داد
یونس صالحی و چلسی در یک جلسه خصوصی این چنین با یکدیگر روبرو شدند.
اسم ها مخفف است.
ی.ص:امروز باید این فرقه جدید را نابود کنیم.
چ.ی:ولی اونا با ما پیمان صلح بستند.
ی.ص:پیمان صلح چیه اونا رقیب ما هستند.
چ.ی:ولی قربان اونا اگه با ما متحد شوند به نفع ما هستا.
ی.ص:من میگم باید یک شبیه خون بهشون بزنیم تا به طور کل نابود شوند.
چ.س:ولی این رسم ما نبود ما همیشه از روبرو حمله میکردیم این غیر انسانیت هست.
ی.ص:ساکت باش ابله.هر چه من میگویم گوش بده وگرنه میگم دار بزننت.
چ.س:مگه من چیکار کردم میگم این رسم انسانیت نیست قربان باشه هر چی که شما گفتید.
در این میان بنده به شخصه به ستاد فرماندهی آنان رفتم و با آنان در یک جلسه خصوصی پیمان صلح را بستم.ولی این امر یونس صالحی را قانع نکرد و وی همچنان پا فشاری میکرد تا فرقه تازه تاسیس را نابود سازد ولی با وساطت چلسی این امر تحقق نیافت و صلح بین طرفین رخ داد.
به سرعت یک جلسه در خود فرقه جدید رخ داد که اعضای تشکیل دهنده آن آنلاکر سرباز صفر و تویا بودند.
آ.ر:ما با آنان صلح کردیم ولی به آنان اعتباری نیست باید قوای خود را بیشتر کنیم و قدرت خود را بالا ببریم ما نیازمند سرباز هستیم پس شما دستور دارید تا برای فرقه جدید نیروی تازه بیاورید.
س.ص:اطاعت قربان من به شخص این امر را پی گیری میکنم.
تویا:بنده نیز برای محافظت از تشکیلات آماده خدمت هستم.
آ.ن:ما تجهیزاتی که داریم قدیمی هستند و باید سلاح های جدید خریداری کنیم طبق گفته فرمانده کل قوای گروه ضربت آنان قرار است که به ما سلاح های قوی دهند و ما نیز به آنان کمک میکنیم تا آنان به قدرت برسند.
س.ص:اطلاعت قربان. ولی قربان نکنه به ما سلاح های زنگ زده بدند و اینم برای ما ضرر داره.
تویا:خب هر چی که هست بزارید باشه ما خودمان از قبل سلاح هایی را خریداری کردیم و سلاح های آنان را برای افراد جدید نگه داری میکنیم و آنان را اگر نقصی دارند باز سازی میکنیم اگر آنان زیاد شلوغ کاری کنند مجبوریم سیستم اطلاعاتیشون رو هک کنیم که اینکار از دست من بر میاد چون سررشته دارم تو این کار.
و بعد از چندی این جلسه به پایان رسید حال باید دید که آیا گروه ضربت به عهد خود پایبند است یا خیر؟
داستان چه میشود چه کسی پیروز میدان میشود مسئله این است.