• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 11408)
دوشنبه 4/9/1387 - 16:20 -0 تشکر 73005
نظریه تکامل انسان !!؟

 

هو الحکیم...

سلام دوستان

نمیدونم تا به حال به این موضوع فکر کردید یا نه!...

آیا تا به حال دچار تناقض بین دین و علم شدید؟!

 

چگونگی تکامل انسان!

 

نظریه ی علمی، تکامل انسان را از حیوان اثبات میکند امااا

قرآن کریم صراحتا اشاره کرده است که ما انسان را از گل آفریدیم و همه ما از نسل حضرت آدم هستیم و قبل از آن اجدادی وجود نداشته.

 

جالب اینجاست که زیست شناسان جرات ندارند در مورد چنین مسئله ای بحث کنند.و مهمتر آنکه نظریه علمی را هم نمیتوانند به راحتی نقض کنند!

و جالبتر اینکه برخی از عالمان دینی نظریه تکامل را در مورد انسان اصلا قبول ندارند.

 

چند ماه پیش در دانشکدمون پوسترهایی رو دیدیم با موضوع نظریه تکامل!

اما خیلی طبیعی کنفرانسی تشکیل نشد!!!!

گویا جلسه با اساتید تنظیم نشده بود و یا اینکه از بحث در این حیطه، خودشان را عقب کشیدند!

ما که چیزی نفهمیدیم!!!

(فکر کنم با این مثال متوجه اهمیت نظریه علمی از دید زیست شناسان شدید) 

.....

 

 

کدام یک را قبول دارید؟

 انسان نشات گرفته از سیر تکاملی موجودات و یا انسان به منزله ی معجزه ی خدا و برگرفته از گل...

مطمئنا قرآن ارجحیت دارد اما....نظریه علمی و شواهد موجود چه؟!

 

آیا گل نماد هست؟!

آیا علمی که در مورد همه موجودات صدق میکند، اشتباست؟!

 

 

مایلم در این مورد بحث کنیم. با دلیل و با مدرک و یا حتی برگرفته از رشته فکری و استنباطات ذهنی خودتون.

 

 

امیدوارم این تاپیک رو در انجمن مربوطه اش ایجاد کرده باشم!.

در ضمن از ممل 92 عزیز به خاطر مطرح کردن این موضوع ممنونم.

 

خدايا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند مرا با نداشتن و نخواستن رويين تن کن. (علي شريعتي)

.

.

"مدير انجمن زن ريحانه ي آفرينش"

"جانشين انجمن زبان انگليسي"

پنج شنبه 19/10/1387 - 0:21 - 0 تشکر 81746

سلام

بزور تونستم این موقع از شب بیم و چند جمله میخوام بگم و اگه خدا خواد بعدشم راهی شم و...

در جواب دوست عزیز، شیما خانوم گرام؛

یکی از علمای بزرگ شیعه (که متاسفانه اسمشون از خاطرم رفته) در مورد این موضوع عقیده داشتند که زمانیکه آدم و حوا به زمین فرود آمدند انسان بر روی زمین زندگی میکرد؛ بعبارتی آدم و حوا اولین آدمهایی نبودند که پا رو زمین میذاشتن؛ اما معتقد بودند که آدم و حوا مشخصه های بارزی نسبت به انسانهای دیگه داشتند که اون قدرت تصمیم گیری و... بود...  ... میشه گفت این همون چیزیه که شیما خانوم میگفتن...

واما در مورد مطالب خودم؛ خدمت شما شیما خانوم باید بگم که شاید اونچیزی که شما میگید همون گفته من باشه اما من این موضوع رو از نظر فیزیکی بررسی کردم و نه از لحاظ روحانی (مثلا همون نظریه آشوب که مثال زدم یه نظریه فیزیکه)... اما واقعا خوشحال میشم اگه بتونم اون مقاله ای رو هم که شما گفتین بخونم... وممنون از صحبتهاتون

خوب دیگه فکر نمیکنم که برسم بیام اینجاها مگر هفته ای یه بار و هربار چنددقیقه که حتی به خوندنش هم احتمالا نرسم...

موفق و شاد و پیروز باشید

یاحق

مجتبی 

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
يکشنبه 22/10/1387 - 22:29 - 0 تشکر 82392

سلام دوستان

خوب هستین؟

اینم اون مقالهه:

دانلود

هرکس از تاریخ عبرت نگیرد، عبرتِ تاریخ می شود.
سه شنبه 1/11/1387 - 17:12 - 0 تشکر 84051

سلام دوستان...

توی یک وبلاگ معتبر، مطلبی رو درمورد انسان های هوموساپینس و نئاندرتال خوندم. که دیدم خالی از لطف نیست برای شما هم بزارم و همچنین مفهوم اون سوال آخری که یکی از دوستان اشکال داشت و همینطور خودم، گویاتر باشه.

رقابت بین انسانهای هوموساپینس و نئاندرتال!

"بنا به نتایج یک تحقیق در مورد نقش آب و هوا در تنوع زیست محیطی، انسان نئاندرتال کمی پس از ورود خود به اروپا در چهل هزار سال قبل از هوموساپینس ها شکست خورد و علت نابودی این نوع از انسان تغییرات اب و هوایی نبود.


انسان های نئاندرتال جنوب شبه جزیره اسپانیا اخرین نئاندرتال هایی بودند که نابود شدند و اگر رقابت با انسان های مدرن نبود انها احتمالا به زندگی خود همچنان ادامه می دادند.
تحققات گذشته علت نابودی انسان های نئاندرتال را سرد شدن اب و هوا و عدم توان انها برای تطبیق دادن شیوه شکارشان با شرایط معرفی کرده بود.
"

منبع

امیدوارم مورد استفادتون قرار گرفته باشه.

موفق باشید.

 

خدايا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند مرا با نداشتن و نخواستن رويين تن کن. (علي شريعتي)

.

.

"مدير انجمن زن ريحانه ي آفرينش"

"جانشين انجمن زبان انگليسي"

سه شنبه 29/11/1387 - 22:6 - 0 تشکر 91451

بسمه تعالی
با سلام
خوب من میخواستم این نظریه رو به طور جداگانه مطرح کنم ولی خوبه که اینجا مطرح کنم که با نظریه ی جناب بوتانیست کمی مطابقت داره و این نظریه ی ترمودینامیک است :
که بنا به این نظریه همه ی مواد و واکنش ها و جهان هستی خود به خودی به وجود میایند که این نظریه معروف به نظریهی بی نظمی است مبنی بر اینکه هر چی که به تکامل میرسد بی نظمیش بیشتر میشود و در جهان هستی همچین چیزی روز میدهد
نتیجه گیری : بسیاری از کسانی که به خدا اعتقاد ندارند با استفاده از این نظریه ی علمی وجود خدا رو رد میکنند که به قول معروف حرف حساب جواب نداره !
با تشکر !
iman_babool

خدايا انکه در تنهاترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشت

او را در تنهاترين تنهاييش تنهاي تنهايش مگذار

چهارشنبه 12/3/1389 - 19:48 - 0 تشکر 203703

سلام دوستان این مطاالب رو از سایت آیت الله مکارم شیرازی گذاشتم.امیدوارم کمکتون کنه.

آیا میان فرضیه تكامل و خداشناسى تضادى وجود دارد؟

قرآن بحث فشرده اى در زمینه خلقت انسان دارد كه تقریباً به طور سربسته و اجمالى، از آن گذشته است چرا كه منظور اصلى مسائل تربیتى بوده است، و نظیر این بحث در چند مورد دیگر از قرآن مانند سوره سجده، مؤمنون، سوره ص، و غیر آن آمده است.

البته مى دانیم قرآن یك كتاب علوم طبیعى نیست، بلكه یك كتاب انسان سازى است، و بنابراین نباید انتظار داشت كه جزئیات این علوم از قبیل مسائل مربوط به تكامل، تشریح، جنین شناسى، گیاه شناسى و مانند آن در قرآن مطرح شود، ولى این مانع از آن نخواهد بود كه به تناسب بحثهاى تربیتى اشاره كوتاهش به قسمتهائى از این علوم در قرآن بشود.

به هرحال بعد از توجه به این مقدمه كوتاه در اینجا دو بحث داریم كه طرح آنها لازم به نظر مى رسد:

1 ـ تكامل انواع از نظر علمى
2 ـ تكامل انواع از دیدگاه قرآن

نخست به سراغ بحث اول مى رویم و منهاى آیات و روایات و تنها با تكیه بر معیارهاى خاص علوم طبیعى روى این مسأله بحث مى كنیم:

میدانیم در میان دانشمندان علوم طبیعى دو فرضیه درباره آفرینش موجودات زنده، اعم از گیاهان و جانداران، وجود داشته است:

الف: فرضیه تكامل انواع یا «ترانسفورمیسم» كه مى گوید انواع موجودات زنده در آغاز به شكل كنونى نبودند، بلكه آغاز موجودات تك سلولى در آب اقیانوسها و از لابلاى لجنهاى اعماق دریاها با یك جهش پیدا شدند، بعضى موجودات بى جان در شرائط خاصى قرار گرفتند كه از آنها نخستین سلولهاى زنده پیدا شد.

این موجودات ذره بینى زنده تدریجاً تكامل یافتند و از نوعى به نوع دیگر تغییر شكل دادند، از دریاها به صحراها و از آن به هوا منتقل شدند، و انواع گیاهان و انواع جانوران آبى و زمینى و پرندگان به وجود آمدند.

كاملترین حلقه این تكامل همین انسانهاى امروزند كه از موجوداتى شبیه به میمون، و سپس میمونهاى انسان نماظاهر گشتند.

ب ـ فرضیه ثبوت انواع یا «فیكسیسم» كه مى گوید انواع جانداران هركدام جداگانه از آغاز به همین شكل كنونى ظاهر گشتند، و هیچ نوع به نوع دیگر تبدیل نیافته است،، و طبعاً انسان هم داراى خلقت مستقلى بوده كه از آغاز به همین صورت آفریده شده است.

دانشمندان هر دو گروه براى اثبات عقیده خود مطالب فراوانى نوشته اند و جنگها و نزاعهاى زیادى در محافل علمى بر سر این مسأله در گرفته است.

تشدید این جنگها از زمانى شد كه لامارك (دانشمند جانور شناس معروف فرانسوى كه در اواخر قرن 18 و اوائل قرن 19 مى زیست) و سپس داروین دانشمند جانور شناس انگلیسى كه در قرن نوزدهم مى زیست نظرات خود را در زمینه تكامل انواع با دلائل تازه اى عرضه كرد.

ولى در محافل علوم طبیعى امروز شك نیست كه اكثریت دانشمندان طرفدار فرضیه تكاملند.

دلائل طرفداران تكامل.

به آسانى مى توان استدلالات آنها را در سه قسمت خلاصه كرد:

نخست دلائلى است كه از دیرین شناسى و به اصطلاح مطالعه روى فسیلها، یعنى اسكلت هاى متحجر شده موجودات زنده گذشته، آورده اند، آنها معتقدند مطالعات طبقات مختلف زمین نشان مى دهد كه موجودات زنده، از صورتهاى ساده تر به صورتهاى كاملتر و پیچیده تر تغییر شكل داده اند.

تنها راهى كه اختلاف و تفاوت فسیلها را مى توان با آن تفسیر كرد، همین فرضیه تكامل است.

دلیل دیگر قرائنى است كه از «تشریح مقایسه اى» جمع آورى كرده اند، آنها طى بحثهاى مفصل و طولانى مى گویند هنگامى كه استخوان بندى حیوانات مختلف را تشریح كرده، باهم مقایسه كنیم شباهت زیادى در آنها مى بینیم كه نشان مى دهد همه از یك اصل گرفته شد0 اند.

بالاخره سومین دلیل آنها قرائنى است كه از «جنین شناسى» بدست آورده اند و معتقدند اگر حیوانات را در حالت جنینى كه هنوز تكامل لازم را نیافته اند در كنار هم بگذاریم خواهیم دید كه جنینها قبل از تكامل در شكم مادر، یا در درون تخم تا چه اندازه با هم شباهت دارند، این نیز تأیید مى كند كه همه آنها در آغاز از یك اصل گرفته شده اند.

پاسخهاى طرفداران ثبوت انواع

ولى طرفداران فرضیه ثبوت انواع، یك پاسخ كلى به تمام این استدلالات دارند و آن اینكه هیچیك از این قرائن قانع كننده نیست، التبه نمى توان انكار كرد كه هریك از این قرائن سه گانه احتمال تكامل را در ذهن به عنوان یك «احتمال ظنى» توجیه مى كند، ولى هرگز یقین آور نخواهد بود.

به عبارت روشنتر اثبات فرضیه تكامل، و تبدیل آن از صورت یك فرضیه به یك قانون علمى و قطعى، یا باید از طریق دلیل عقلى بوده باشد، و یا از طریق آزمایش و حس و تجربه، و غیر از این دو راهى نیست.

امّا از یكسو مى دانیم دلائل عقلى و فلسفى را به این مسائل، راهى نیست، و از سوى دیگر دست تجربه و آزمایش از مسائلى كه ریشه هاى آن در میلیونها سال قبل نهفته است كوتاه است!.

آنچه ما با حس و تجربه درك مى كنیم این است، تغییرات سطحى با گذشت زمان به صورت جهش «موتاسیون» در حیوانات و گیاهان رخ مى دهد، مثلاً از نسل گوسفندان معمولى ناگهان گوسفندى متولد مى شود كه پشم آن با پشم گوسفندان معمولى متفاوت است، یعنى بسیار لطیفتر و نرمتر مى باشد، و همان، سرچشمه پیدایش نسلى در گوسفند بنام «گوسفند مرینوس» مى شود، با این ویژگى در پشم.

و یا اینكه حیواناتى بر اثر جهش، تغییر رنگ چشم یا ناخن و یا شكل پوست بدن و مانند آن پیدا مى كنند.

ولى هیچكس تاكنون جهشى ندیده است، كه دگرگونى مهمى در اعضاى اصلى بدن یك حیوان ایجاد كند و یا نوعى را به نوع دیگر مبدل سازد.

بنابراین ما تنها مى توانیم حدس بزنیم كه تراكم جهشها ممكن است یك روز سر از تغییر نوع حیوان دربیاورد، و مثلاً حیوانات خزنده را تبدیل به پرندگان كند، ولى این حدس هرگز یك حدس قطعى نیست، بلكه تنها یك مساله ظنى است چرا كه ما هرگز با جهشهاى تغییر دهنده اعضاء اصلى به عنوان یك حس و تجربه روبرو نشده ایم.

از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه مى گیریم كه دلائل سه گانه طرفداران ترانسفورمیسم نمى تواند این نظریه را از صورت یك فرضیه فراتر برد، و به همین دلیل آنها كه دقیقاً روى این مسائل بحث مى كنند، همواره از آن به عنوان «فرضیه تكامل انواع» سخن مى گویند نه قانون و اصل.

فرضیه تكامل و مسأله خداشناسى

با اینكه بسیارى كوشش دارند میان این فرضیه و مسأله خداشناسى، یكنوع تضاد قائل شوند و شاید از یك نظر حق داشته باشند، چرا كه پیدایش عقیده دار و ینیسم جنگ شدیدى میان ارباب كلیسا از یكسو، و طرفداران این فرضیه از سوى دیگر به وجود آورد، و روى این مسأله در آن عصر به دلائل سیاسى، اجتماعى كه اینجا جاى شرح آن نیست تبلیغات وسیعى درگرفت كه داروینیسم با خداشناسى سازگار نمى باشد.

ولى امروز این مسأله براى ما روشن است كه این دو باهم تضادى ندارند یعنى ما چه فرضیه تكامل را قبول كنیم و چه آنرا بر اثر فقدان دلیل رد نمائیم در هر دو صورت مى توانیم خداشناس باشیم.

فرضیه تكامل اگر فرضاً هم ثابت شود، شكل یك قانون علمى كه از روى علت و معلول طبیعى پرده برمى دارد به خود خواهد گرفت، و فرقى میان این رابطه علت و معلولى در عالم جانداران و دیگر موجودات نیست، آیا كشف علل طبیعى نزول باران و جزر و مد دریاها و زلزله ها و مانند آن مانعى بر سر راه خداشناسى خواهد بود؟ مسلماً نه، بنابراین كشف یك رابطه تكاملى در میان انواع موجودات نیز هیچگونه مانعى در مسیر شناخت خدا ایجاد نمى كند.

تنها كسانى كه تصور مى كردند كشف علل طبیعى با قبول وجود خدا منافات دارد مى توانند چنین سخنى را بگویند، ولى ما امروز به خوبى مى دانیم كه نه تنها كشف این علل ضررى به توحید نمى زند بلكه خود دلائل تازه اى از نظام آفرینش براى اثبات وجود خدا پیش پاى ما مى گذارد.

جالب اینكه خود داروین در برابر اتهام الحاد و بیدینى قد علم كرده، و در كتابش (اصل انواع) تصریح مى كند كه من در عین قبول تكامل انواع، خدا پرستم، و اصولاً بدون قبول وجود خدا نمى توان تكامل را توجیه كرد.

به این عبارت دقت كنید: «او با وجود قبول علل طبیعى براى ظهور انواع مختلف جانداران، همواره به خداى یگانه، مؤمن باقى میماند، و تدریجاً كه سن او افزایش حاصل مى كند احساس درونى مخصوصى به درك قدرتى ما فوق بشر در او تشدید مى گردد، به حدّى كه معماى آفرینش را براى انسان لاینحل مى یابد»(1).

اصولاً او معتقد بود كه هدایت و رهبرى انواع، در این پیچ و خم عجیب تكامل، و تبدیل یك موجود زنده بسیار ساده به این همه انواع مختلف و متنوع جانداران بدون وجود یك نقشه حساب شده و دقیق از طرف یك عقل كل امكان پذیر نیست!

راستى هم چنین است آیا از یك ماده واحد و بسیار ساده و پست، اینهمه مشتقات شگفت انگیز و عجیب، كه هركدام براى خود تشكیلات مفصلى دارد به وجود آوردن، بدون تكیه بر یك علم و قدرت بى پایان امكان پذیر است؟

نتیجه اینكه: غوغاى تضاد عقیده تكامل انواع با مسأله خداشناسى یك غوغاى بى اساس و بى دلیل بوده است (خواه فرضیه تكامل را بپذیریم یا نپذیریم).

تنها این مسأله باقى مى ماند كه آیا فرضیه تكامل انواع با تاریخچه اى كه قرآن براى آفرینش آدم ذكر كرده است تضادى دارد یانه؟! كه در سؤال بعدى از آن بحث مى شود.(2)


1 ـ داروینیسم نوشته محمود بهزاد صفحه 75 و 76.

2 ـ تفسیر نمونه 11/81

153 ـ آیافرضیه تكامل انواع بانظریه قرآن پیرامون آفرینش آدم تضادى دارد؟

جالب اینكه هم طرفداران تكامل انواع و هم منكران آن یعنى آنها كه در میان مسلمین بوده اند به آیات قرآن براى اثبات مقصد خویش تمسك جسته اند، ولى شاید هر دو گروه گاهى تحت تأثیر عقیده خود به آیاتى استدلال كرده اند كه كمتر ارتباطى با مقصود آنها داشته است، لذا ما از هر دو طرف آیاتى را انتخاب مى كنیم كه قابل بحث و مذاكره باشد.

مهمترین آیه اى كه طرفداران تكامل روى آن تكیه مى كنند، آیه 33 سوره آل عمران است ان الله اصطفى آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین: «خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید».

آنها مى گویند همانگونه كه نوح و آل ابراهیم و آل عمران در میان امتى زندگى مى كردند و از میان آنها برگزیده شدند، همچنین آدم نیز باید چنین باشد، یعنى در عصر و زمان او انسانهائى كه نام «عالمین» (جهانیان) برآنها گزارده شده، حتماً وجود داشته اند و آدم برگزیده خدا از میان آنهاست، و این نشان مى دهد كه آدم اولین انسان روى زمین نبوده است، بلكه قبل از او انسانهاى دیگرى بوده اند و امتیاز آدم همان جهش فكرى و معنوى او است كه سبب برگزیده شدنش از افراد همسانش شد.

آیات متعدد دیگرى نیز ذكر كرده اند، كه بعضى از آنها اصلاً ارتباط با مسأله تكامل ندارد، و تفسیر آن به تكامل، بیشتر از قبیل تفسیر به رأى است، وقسمتى دیگر، هم با تكامل انواع سازگار است، وهم با ثبوت آنها و خلقت مستقل آدم، و به همین دلیل بهتر دیدیم كه از ذكر آنها صرف نظر كنیم.

اما ایرادى كه به این استدلال مى توان كرد این است كه «عالمین» اگر به معنى مردم معاصر بوده باشد و اصطفاء (برگزیدن) حتماً باید از میان چنین اشخاصى صورت گیرد، این استدلال قابل قبول خواهد بود، اما اگر كسى بگوید «عالمین» اعم از معاصران و غیر معاصران است، همانگونه كه در حدیث معروف در فضیلت بانوى اسلام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده كه مى فرماید: اما ابنتى فاطمه فهى سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین: «دخترم فاطمه بانوى زنان جهان از اولین و آخرین است». در این صورت آیه فوق دلالتى بر این مقصود نخواهد داشت و درست به این میماند كه كسى بگوید خداوند، عده اى را از میان انسانها (انسانهاى تمام قرون و اعصار) برگزیده كه یكى از آنها آدم است در این صورت هیچ لزومى ندارد كه در عصر و زمان آدم، انسانهاى دیگرى وجود داشته باشند كه نام عالمین بر آنها اطلاق گردد و یا آدم از میان آنها برگزیده شود.

به خصوص اینكه سخن دربرگزیدن خدا است خدائى كه از آینده و نسلهائى كه در زمانهاى بعد مى آیند به خوبى آگاه بوده است(1).

و اما مهمتر دلیلى كه طرفداران ثبوت انواع از آیات قرآن، انتخاب كرده اند، آیات مورد بحث و مانند آن است كه مى گوید:

خداوند انسان را از گل خشك كه از گل تیره رنگ بد بوى گرفته شده بود آفریده جالب اینكه این تعبیر هم در مورد خلقت «انسان» گفته شده (ولقد خلقنا الانسان من صلصال من حمأمسنون ـ آیه 26 حجر) و هم درباره «بشر» (و اذ قال ربك للملائكة انى خالق بشراً من صلصال من حمأمسنون ـ آیه 28 حجر) و هم به قرینه ذكر سجده فرشتگان بعد از آن در مورد شخص آدم آمده است (به آیات 29 و 30 و 31 سوره حجر دقت كنید).

ظاهر این آیات در بدو نظر چنین مى گوید كه آدم نخست از گل تیره رنگى آفریده شد و پس از تكمیل اندام، روح الهى در آن دمیده شد و به دنبال آن فرشتگان در برابر او به سجده افتادند، بجز ابلیس.

طرز بیان این آیات چنین نشان مى دهد كه میان خلقت آدم از خاك و پیدایش صورت كنونى انواع دیگرى وجود نداشته است.

و تعبیر به «ثم» كه در بعضى از آیات فوق آمده و در لغت عرب براى «ترتیب با فاصله» آورده مى شود، هرگز دلیل بر گذشتن میلیونها سال و وجود هزاران نوع نمى باشد، بلكه هیچ مانعى ندارد كه اشاره به فاصله هائى باشد كه در میان مراحل آفرینش آدم از خاك و سپس گل خشك و سپس دمیدن روح الهى وجود داشته.

لذا همین كلمه «ثم» درباره خلقت انسان در عالم جنین و مراحلى را كه پشت سرهم طى مى كند آمده است، مانند: یا ایها الناس ان كنتم فى ریب من البعث فانا خلقناكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة... ثم نخرجكم طفلا ثم لتبلغوا اشدكم: «اى مردم اگر تردید در رستاخیز دارید (به قدرت خدا در آفرینش انسان بیندیشد) كه ما شما را از خاك آفریدیم سپس از نطفه. سپس از خون بسته شده، سپس از مضغه (پاره گوشتى كه شبیه گوشت جویده است)... سپس شما را به صورت طفلى خارج مى سازیم، سپس به مرحله بلوغ مى رسید» (سوره حج آیه 5).

ملاحظه مى كنید كه هیچ لزومى ندارد «ثم» براى یك فاصله طولانى باشد، بلكه همانگونه كه در فواصل طولانى به كار مى رود در فاصله هاى كوتاه هم استعمال مى شود.

از مجموع آنچه در بالا گفتیم چنین نتیجه مى گیریم كه آیات قرآن هرچند مستقیماً درصدد بیان مسأله تكامل یا ثبوت انواع نیست، ولى ظواهر آیات (البته در خصوص انسان) با مسأله خلقت مستقل سازگارتر است، هر چند كاملاً صریح نیست اما ظاهر آیات خلقت آدم بیشتر روى خلقت مستقل دور مى زند، اما در مورد سایر جانداران قرآن سكوت دارد.(2)


1 ـ این احتمال نیز وجود دارد كه فرزندان آدم در مدتى نه چندان طولانى جامعه كوچكى تشكیل دادند كه آدم برگزیده آنان بود.

2 ـ تفسیر نمونه 11/

منبع: کتاب ۱۸۰ پرسش و پاسخ

وهمچنین:

سؤال: آیا نظریه تكامل تدریجى، برهان نظم را نقض مى كند؟

جواب: از جمله ایراداتى كه ریشه آن در كلمات پیشینیان دیده مى شود و حتّى حكیم معروف ملاّصدراى شیرازى در كتاب اسفار آن را از «انباز قلس» حكیم معروف یونانى كه در حدود 2400 سال قبل (قرن پنجم قبل از میلاد) مى زیسته نقل مى كند، ایراد تكامل تدریجى است.
مادّى ها مى گویند: محكم ترین دلیل و اساسى ترین راه براى توحید و اثبات خدا همان نظم است كه سرتاسر جهان را فرا گرفته، ولى این نظم وقتى دلیل بر این مدّعا است كه از روز اوّل جهان با آن همراه باشد، در صورتى كه ممكن است هزاران وجود ناقص، غیر موزون و بى نظم در ابتداى پیدایش عالم بوده و در طىّ میلیاردها سال، كم كم نواقص تحلیل رفته و به تدریج با هزاران تغییر و تحوّل، تكامل یافته تا به صورت فعلى رسیده است.
بنابراین نظم فعلى، مولود (نتیجه) یك سلسله تكامل هاى تدریجى است و در این صورت مانعى ندارد مولود تصادف باشد.
به عبارت روشن تر شما مى گویید عالم، معلول تصادف نیست، زیرا كه امكان ندارد با تصادف، نظم به وجود آید، ولى ما نمى گوییم كه تصادف یك مرتبه این عالم را به وجود آورده، امّا امكان دارد كه در اثر تصادف هزاران موجود غیر منظّم و بى فایده، هزاران حیوان و گیاه ناقص و درهم و برهم پیدا شده و چون به طور كامل، شرایط بقا در آنها آماده نبوده، به تدریج از بین رفته، قسمت هاى موزون آنها باقى مانده و صورت فعلى را به خود گرفته است.
گویا «دیدرو» فیلسوف قرن هیجدهم میلادى (1713-1748) طرفدار این نظریه بوده است، آنجا كه مى گوید:
«موجودات كنونى را مى نگریم و آنها را كامل مى یابیم و غافلیم كه چه قدر نواقص در طبیعت پیدا شده تا وجود، به این درجه از حیات رسیده است».
در هر حال، امروزه گروهى از مادّى ها فریفته این اشكال شده و به آن تكیه كرده اند و در واقع این اشكال، توسعه یافته نظریّه انتخاب طبیعى داروین است، زیرا او این مطلب را تنها در عالم جانداران معتقد بود، ولى طرفداران این نظریّه، آن را به همه چیز و همه موجودات تعمیم داده اند و بعید هم نیست كه داروین، ریشه عقیده خود را از این نظریّه گرفته باشد.
اما در پاسخ به این ایراد باید گفت:
اگر به فرض این سخن درست باشد، یعنى به گفته شما میلیون ها موجود نامنظّم و ناقص وجود داشته كه كم كم نامنظّم ها به واسطه عدم استعداد بقا از بین رفته و چون بقیّه استعداد بقا داشته اند، باقى مانده اند، باید گفت كه این توجیه (تكامل تدریجى) تنها مى تواند نظمى را به وجود آورد كه شرط اوّلیه بقاى موجودات است ولى نمى تواند ضامن كمالات دیگرى ـ كه تأثیرى در حیات آنها ندارند ـ باشد. (دقّت كنید.)
نظمى كه در موجودات فعلى دیده مى شود، بر دو نوع است:
الف) نظمى كه شرط بقا و هستى موجودات است و یا به عبارت دیگر، عواملى كه با فناى آنها، موجودات هم فانى مى شوند.
ب) سلسله عوامل و قوانینى كه در اصل حیات و بقاى موجودات تأثیرى ندارد و فقط كمال موجودات در سایه آن تأمین مى شود، ولى عدم آنها موجب زحمت و سلب آسایش است.
بدیهى است كه با تكامل تدریجى تنها دسته اوّل را مى توان توجیه نمود، زیرا مطابق این نظریّه، موجودات ناقص به علّت عدم استعداد بقا از بین رفته و بقیّه به علّت داشتن این شایستگى، باقى مانده اند; امّا دسته دوم كه هیچ ربطى به اصل بقا و حیات موجودات ندارند، چگونه با این نظریّه توجیه مى شوند؟!
علاوه بر این به راستى اگر موجودات جهان، معلول انتخاب طبیعت اند باید میلیون ها و بلكه میلیاردها آثار آن موجودات ناقص و ناموزون را در طبقات زمین به صورت فسیل ها مشاهده كنیم تا دلیل صدق این نظریّه باشد و ثابت كند كه این موجودات منظّم، از هزاران موجود غیر منظّم انتخاب شده اند، ولى علم دیرین شناسى (پالئونتولوژى) عكس آن را ثابت مى كند; زیرا هر چه به عقب مى رویم و در طبقات مختلف زمین آثار موجودات گذشته را مى نگریم، مشاهده مى كنیم كه اگر چه بعضى از آنها با این موجودات كنونى تفاوت داشته اند ولى آنها هم به سهم خود منظّم بوده اند!
اگر براى به وجود آمدن یك نقش ساده تصادفى، هزاران اوراق باطله به وجود مى آید، پس اوراق باطله این نقش هاى شگرف عالم هستى ـ كه از میلیاردها هم تجاوز مى كند ـ كجاست؟ چرا پاسخ نمى دهید؟!(1)

1- آفریدگار جهان، ص 261.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.