خیر الدین الزركلى
وى یكى دیگر از مؤلفین به نام اهل تسنن مىباشد كه تألیفات ارزشمندى را از خود به یادگار گذاشته است او در كتاب الاعلام درباره امام جعفر صادق (علیه السلام) نوشته: «كان من أجلّاء التابعین و له منزلة رفیعة فى العلم. أخذ عنه جماعة، منهم الإمامان ابوحنیفة و مالك و لقب بالصادق لأنه لم یعرف عنه الكذب قط له اخبار مع الخلفاء من بنى العباس و كان جریئاً علیهم صداعاً بالحق.»
یعنى: امام جعفر صادق (علیه السلام) از بزرگان تابعین بشمار مىرود و در علم و دانش داراى منزلتى رفیع است و جماعت زیادى از او كسب علم كردهاند كه از جمله آنها دو نفر از پیشوایان اهل تسنن امام ابوحنیفه و امام مالك هستند و لقبشان صادق است به خاطر این كه هرگز كسى از او كذب نشنیده است و در خبرهاى مربوط به او آمده است كه وى براى اعتلاء حق پیوسته علیه خلفاى بنى عباس در ستیز بوده و به مبارزه پرداخته است.
محمد فرید وجدى
این نویسنده به نام نیز كه یكى از اندیشمندان بزرگ اسلام و صاحب تألیفات متعددى مىباشد در دائرةالمعارف مشهور خود از امام جعفر صادق علیه السلام صحبت به میان آورده و به عنوان یك سنى مذهب مىنویسد: «ابوعبدالله جعفر الصادق بن محمدالباقر بن على زین العابدین ابن الحسین بن على ابن ابیطالب هو احد الأئمة الأثنى عشر على مذهب الامامیة كان من سادات اهل البیت النبوی، لقب الصادق لصدقه فی كلامه كان من افاضل الناس.»
یعنى: ابوعبدالله جعفر الصادق فرزند محمد باقر فرزند على زین العابدین فرزند حسین فرزند على فرزند ابیطالب یكى از ائمه دوازدهگانه مذهب امامیه است وى از سادات نبوى (صلى الله علیه و آله) مىباشد و به دلیل صداقت در گفتارش به صادق ملقب شده است و یكى از بزرگان زمان خود در میان مردم است.
ابو زهره
محمد ابوزهره از دیگر نویسندگان جهان اسلام و از اندیشمندان به نام در كتابى كه به نام الامام الصادق به رشته تحریر كشیده است درباره حضرت مىنویسد: «امام صادق(علیه السلام) در طول مدت زندگى پر بركتش همیشه در طلب حق بود و هرگز پردهاى از ریب و شك و تردید بر قلب او مشاهده نشد و كارهایش به مقتضیات كجاندیشى سیاستمداران زمانش رنگ نباخت و لذا هنگامى كه رحلت فرمود عالم اسلامى فقدان او را كاملا حس كرد زیرا كه یاد او هر زبانى را عطرآگین مىساخت و همه علماء و اندیشمندان بر فضل او اجماعاً معترفند.»
و اضافه مىكند «علماء اسلام در هیچ مسألهاى آنگونه كه بر فضل امام صادق و دانش او اجماع نمودهاند علیرغم اختلاف طوائفشان در امرى به این شكل اجماع ننمودهاند و تعداد زیادى از ائمه اهل تسنن هستند كه معاصر با ایشان بودند و هم عصر با ایشان زیسته و از محضر مباركشان فیض بردهاند و بدین سان وى به پیشوایى علمى زمانش كاملا شایسته بوده همچنان كه این شایستگى را قبل از او پدر و جدش و نیز عمویش زید رضى الله عنهم اجمعین داشتهاند.
و همه پیشوایان راه هدایت به آنها اقتداء نموده و از حرفهاى آنها اقتباس نمودهاند.»
ابن الصباغ مالكى
این نویسنده نامدار اهل تسنن نیز كه در كتاب خود به نام الفصول المهمة در ارتباط با مناقب امام جعفر صادق (علیه السلام) مطالب قابل توجهى را ذكر نموده است در این باره مىنویسد: «مناقب جعفر الصادق (علیه السلام) فاضلة أو صفاته فى الشرف كاملة، و شرفه على جبهات الأیام سائلة، و أندیة المجد و الغر بمفاخره و مآثره آهلة.»
عبدالله بن شبرمة
ابونعیم اصفهانى در كتاب معروفش به نام حلیة الأولیاء به نقل از ابن شبرمة در باب احتجاج امام صادق (علیه السلام) مىنویسد: «امام جعفر به هنگامى كه من و ابوحنیفه به محضر ایشان وارد شدیم به ابن ابى لیلى فرمودند چه كسى با شماست؟ پس از معرفى ابوحنیفه (رضی الله عنه) بین امام جعفر الصادق (علیه السلام) و ابوحنیفه سؤالاتى رد و بدل شد و در قسمتى از آن سؤالات امام جعفر صادق (علیه السلام) به ابوحنیفه گفت: «كدام یك از جهت كیفر و عقاب عظیمتر است؟ آدمكشى یا زنا؟» ابوحنیفه جواب داد: آدمكشى. امام فرمود: «پس به درستى كه خداوند عزّ و جلّ شهادت دو نفر در آدمكشى پذیرفته و در زنا نپذیرفته مگر این كه چهار نفر باشند.
سپس گفت: «كدام یك از این دو عبادت عظیمترند. نماز یا روزه؟» ابوحنیفه جواب داد: نماز. فرمود: «پس چگونه است كه حائض قضاى روزه دارد اما نمازهایش قضا نمىشود!» لذا به صراحت ابوحنیفه را از قیاس دین با رأى خودش بازداشت و فرمود: «از خدا بترس و دین را به رأیت قیاس مكن.»
و باز ابونعیم اصفهانى در همین كتاب به نقل از ابن بسطام مىنویسد: «كان جعفر بن محمد یطعم حتى لایبقى لعیاله شیءٌ.»
یعنى: جعفر بن محمد به هنگام اطعام، فقیران را به گونهاى طعام مىداد كه چیزى براى خانوادهاش باقى نمىگذاشت.
و در جلد سوم این كتاب در صفحه 198 نوشته است: تعداد زیادى از تابعین از امام صادق (علیهالسلام) حدیث روایت نمودهاند كه از میان آنها مىتوان یحیى بن سعید الأنصارى، و ایوب سختیانى و أبان بن تغلب و ابوعمرو بن المعلاء و یزید بن عبدالله بن بن الهاد را نام برد. مضافاً این كه ائمه و أعلام اهل تسنن مانند مالك بن انس و شعبة بن الحجاج و سفیان ثورى و ابن جریح و عبدالله بن عمر و روح بن القاسم و سفیان بن عیینة و سلیمان بن بلال و اسماعیل بن جعفر و حاتم بن اسماعیل و عبدالعزیز بن مختار و وهب بن خالد و مسلم بن حجاج نیز از ایشان حدیث روایت نمودهاند.
وى به گونهاى كه ذهبى در كتاب تذكرة الحفاظ یاد كرده است فرزند محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب (علیهم السلام) است. و از قبیله بنىهاشم است. روز یكشنبه و بنا به روایت دیگرى روز دوشنبه در حالى كه سیزده شب از ماه ربیعالاول باقى بود در سال 83 هجرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود و همزمان با روز ولادت رسول اعظم حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله علیه و آله) مىباشد و در سال 148 هجرى در سن 68 سالگى به دست منصور دوانیقى به شهادت رسیده و به دیار باقى شتافتند و در جنة البقیع در كنار قبرى كه پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السلام) و جدشان امام على زین العابدین (علیه السلام) قرار داشتند مدفون گردیدند.