دانشمندان به خوبی در یافتهاند كه زیربنای زندگی در دوران كودكی پی ریزی میشود، و بخشی از سعادت و شقاوت ادوار مختلف زندگی یعنی دورانهای جوانی و پیری، در گرو طرز تربیت دوران كودكی است. با این كه شخصیت انسان به عوامل گوناگون بستگی دارد كه هر كدام از آنها در سرنوشت انسان تأثیر بسزائی داشته و كاملا موثر میباشد ـ مع الوصف ـ تربیت های دوران كودكی در نظر دانشمندان، حائز اهمیت خاصی است وآن را «زیربنای زندگی» مینامند. قلب و روان كودك بسان صفحه كاغذ سفیدی است كه در دست نقاش چیره دست قرار گیرد، هر نقشی كه روی آن ترسیم شود، تا آخر عمر صفحه، باقی میماند.
فرض كنید قطعه سنگ مرمری در دست استادكار، هنرمندی قرار گیرد، از آنجا كه او یك سنگتراش توانا، یك صنعتگر ماهر، یا یك مجسمه ساز قوی پنجه است، دهها فكر و خیال درباره آن كرده و نقشههائی میریزد، ولی اگر دست به پیكر آن «مرمر» زد و آن را به صورت مجسمه یكی از نوابغ جهان یا یكی از اشیاء ظریفه در آورد، همه گونه امكانات و استعدادهائی كه قبلا در این قطعه مرمر وجود داشت، از میان میرود و تا سنگ باقی است صورت نابغه نیز همراه آن باقی خواهد بود.
روح و روان حساس كودك در آغاز زندگی، از جهات بسیاری مانند همین ماده خامیاست كه برای همه گونه فعالیتها و صورتها، برای همه رقم تربیتها و پرورش ها، آمادگی دارد. و اگر اولیاء كودك حسن ابتكار به خرج دهند و فطرت پاك و احساسات ارزنده او را، با شیوههای پسندیده رهبری نمایند، سرنوشت او را از این طریق روشن میكند و اگر در این راه سهل انگاری نمایند و با روشهای غلط و پرورش غلط و پرورشهای ناستوده فطرت او را آلوده سازند، حتماً مقدمات بدبختی كودك را فراهم ساختهاند به طوری كه اگر دیگر عوامل شخصیت ساز، از قبیل محیط زندگی، و یا فرهنگ به داد او نرسد، آثار این گونه تربیت های غلط زود یا دیر در زندگی او نمایان خواهد شد.