بسم الله الرحمن الرحیم
و اما بعد
در مورد خطبۀ حضرت امیر صلوة الله علیه در نهج البلاغه "در نکوهش زنان" اولین نکته این است که نام این خطبه را سید رضی "در نکوهش زنان" گذاشته است و خود حضرت این نام را بر خطبۀ خود نگذاشته اند... بعضی هاهم برای اینکه بیایند این را درست کنند نام خطبه را اینگونه ترجمه کرده اند: "در نکوهش بعضی زنان"
به نظرم کسانی که این خطبه را در نکوهش زنان می دانند یک اشتباه کرده اند و کسانی که آن را در نکوهش بعضی زنان می دانند دو اشتباه مرتکب شده اند:
اشتباه اول در نامگذاری خطبه است چون بیان وژگی های خاص زنان اصلا نکوهش زن نیست...
نقصان عقل و ایمان و بهره از ارث؛ آن هم با استناداتی که حضرت در خطبه ذکر کرده اند بیان برخی ویژگی ها زنان است نه نکوهش زنان همچنان که اگر کسی بگوید مردها احساساتشان ناقص است یا کم عاطفه تر هستند؛ مردان را نکوهش نکرده است بلکه بیان واقعیتی کلی نموده است...
اشتباه دوم در مختص دانستن خطبه، تنها به بعضی زنان است چون در این خطبه آنچه که حضرت فرمونده اند کاملا عام است و نمی توان آن را به "بعضی زنان" مختص نمود.
خصوصا اینکه در انتهای خطبه حضرت می فرماید: "پس از زنان بد بشدت بپرهیزید و از زنان خوب هم برحذر باشید."
یعنی آنچه از ویژگی های زنان در این خطبه گفته شده است در زنان خوب و بد مشترک است.
اما دلالت این خطبه بر چست؟ آیا این خطبه برای روابط خانوادگی خوانده شده است؟ آیا هر مردی باید از همسر خود برحذر باشد؟ یا پسر از مادر خود؟ پس این همه روایاتی که در لزوم و وجوب محبت به همسر و مادر و خصوصا اطاعت از مادر و نرنجاندنش داریم چه می شود؟
نه... این خطبه بعد از جنگ جمل خوانده شده و لُب مطلبش این است که زنان را به دلیل همان ویژگی هایی که دارند نباید حاکم و صاحب اختیار اجتماع خود قرار دهید. ای مردان چگونه میتوانید اختیار اجتماع خود را به زنان بسپارید در حالیکه در خلقت آنها احساسات از عقل پیشی گرفته است و در هر ماه نیز روزهای متوالی از خواندن نماز و گرفتن روزه محرومند.
در مورد نقصان عقل هم که زنان بیشتر از همه به آن حساسند؛ مسئله قطعا به معنی ناتوانی زنان از درک مسائل نیست... زن و مرد هر دو انسانند و باید بتوانند آنچه را که برای بک انسان قابل درک است درک کنند. مسئله همان چربش احساسات و عواطف است بر عقل در لحظه های تصمیم که حضرت خالق آن را در زنان قرار داده است... و این را حتی اطفال هم می دانند و خواسته های ممنوعۀ خود را همواره به مادر ارجاع می دهند چون در ضمیر خود می دانند که مادر لطیف و عطوف است و شاید بپذیرد آنچه را که عقل پدر رد می کند.
والعاقبة للمتقین