اول سلام بعد هر کلام
با عرض سلام خدمت دوستان محترم
من روزی خدا رو هزار بار شکر می کنم که پسر شدم چون در ایران دختر و پسر با هم برابر نیستند
دختر آزادی هایی که پسر داره رو نداره
دختر یعنی محدود ، یعنی مجبور ، یعنی محکوم ، یعنی ...
واقعا متأسفم
به امید روزی که دختر با پسر مساوی باشد
به نظر من همه مشکل دارن ، مشکل من هم یه جورایی مثله شماست
پدر من هم ادم خسته و بی حوصله ای است به طوری که ساعت 9 شب در خانه ما خاموشی اعلام
می شود!!
برنامه روزانه پدر من : رفتن به سر کار ساعت 6 صبح ، برگشتن ساعت 6 بعد از ظهر ، تماشای تلویزیون تا ساعت 9 و بعد خواب.
من فرزند ارشد خانواده ام و این به هیچ وجه لذت بخش نیست چون هرکس خطایی انجام می دهد به من مربوط می شود که می گویند از تو یادگرفته.
من همیشه با این جمله بزرگ شدم که باید درس بخوانی تا موفق بشی به فلانی نگاه کن به کجا رسیده! این قدر این جمله را در سر من کوبیدند که ازدرس خواندن متنفر شدم . مادرم همیشه مرا وسیله ای برای پزدادن جلوی فامیل قرار می داد و من از این کار متنفر بودم.
در فامیل خانواده ی ما معروف است که رفت و آمد نمی کنیم و هر وقت پدر و مادرم بازخواست
می شوند که چرا رفت و آمد نمی کنید می گویند بچه ها درس دارند!! ما به خانه فامیل نمی رویم مگر انها به خانه ما بیایند
شاید تعجب کنید پدر من تفریح کردن را بلد نیست ! من همیشه دوست داشتم در خانواده عمویم می بودم
به امید روزی که همه خوشبخت شویم