• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 1042)
پنج شنبه 31/5/1392 - 6:5 -0 تشکر 636166
خاطراتی از آیت‌الله العظمی بهجت به نقل از فرزند و شاگرد


تو كه ما را قبول نداری !

مدتی بود كه چند دكتر و مهندس همه هفته برای زیارت و رفتن به مسجد جمكران به قم می آمدند و در نماز جماعت آیت الله بهجت ره شركت می كردند .
روزی یكی از همكارانشان را به همراه آوردند و وقتی او تقید آنان را به شركت در نماز ایشان دید ، به حالت اعتراض گفت: مگر ایشان كیست؟ یك روحانی مثل سایرین !
تا اینكه بعد از نماز در حیات مسجد خدمت ایشان می رسند و دستشان را می بوسند و به تهران باز می گردند .
فردای آن روز دوستشان در محل كار حاضر نمی شود ، روز دوم و سوم هم همینطور ، سراغ گرفتند و فهمیدند كه مریض و بستری است ، به عیادتش رفتند و از حالش پرسیدند .
گفت: من مریض جسمانی نیستم ، روحم بیمار است ، یادتان هست در حیات مسجد شما خم شدید و دست آقا را بوسیدید ، من هم با بی میلی خم شدم ، اما همین كه خواستم دستشان را ببوسم ، ایشان دستشان را كنار كشیدند و فرمودند : شما كه ما را قبول نداری ! و من از آن لحظه مجنون او شده ام !

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 1/6/1392 - 11:55 - 0 تشکر 636548

حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ علی آقا بهجت:از وقتی که به بلوغ رسیدم ایشان برای کاری صدایم نکردند؛ حتی برای آن که بروم نان بخرم، می‌فرمودند : "اگر نان در خانه باشد شاید خانواده لازم داشته باشند." وقتی کاری با من داشتند از دور صدا نمی‌زدند، با سنّی قریب به صد سال بلند می‌شدند می‌آمدند جایی که بودم و کارشان را می فرمودند. اگراحیاناً پیدایم نمی‌کرد صدایم می‌کرد: علی آقا.
با همه مهربان بود، درد همه درد او بود. اگر کسی در خانه بیمار می‌شد دائم جویای حال او بود. لطف و مهربانی‌اش شامل حال همه می‌شد حتی حیوانات خانگی!
زندگی بسیار ساده‌ای داشتند و در خوراک و پوشاک به کمترین‌ها قانع بودند و اصلاً "من" در زندگی نداشتند. خیلی کم می‌خوابید؛ روزی سه الی چهار ساعت و بقیه اوقات مشغول عبادت و تحقیق و تدریس بودند.»

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 1/6/1392 - 11:56 - 0 تشکر 636549

کوه کتمان

کتمان و پرهیز از هرگونه اسم و رسمی، شیوه و روش سلوکی وی در سرتاسر عمر بود آن‌گونه که آیت‌الله کشمیری او را کوه کتمان نامید و نزدیکان وی تمام زندگی‌اش را معما دانستند و گفتند: «بیش از 90 درصد زوایای زندگی ایشان مجهول است. شاید به خاطر یک مطلب ساده‌ای که ربطی به مقام و معنویت ایشان نداشت حداقل از 15 تا 25 یا سی‌سال وقت گذاشتیم نقشه‌ها کشیدیم تا مطلبی از ایشان بتوانیم بپرسیم، این‌گونه نبود که ایشان بنشیند و برای ما عرفان ببافد یا از مقامات و ملکوت و آسمان‌ها خبر بدهد.»
ذکر دائمش یا ستار بود و با آن نه تنها مقام خود را از دید دیگران پنهان داشت بلکه انانیت را به کلی به فراموشی سپرد و زندگی‌اش به مانند فلش و عقربه‌ای شد که تنها خدا را نشان می‌داد و ردپایی از خود بر جای نمی‌گذاشت. در سخنانش هیچ‌گاه کلمه من شنیده نشد و در مجالسی که از طرف ایشان برگزار می‌شد اجازه نمی‌داد که از وی نام برده شود. دم در و گوشه فرش می‌نشست و درس می‌داد در صورتی که شاگردان بالاتر از او نشسته بودند. هیچ‌گاه نمی‌گفت این درس‌ها را من می‌گویم و هیچ‌جا مسئله‌ای را که می‌خواست نقد کند اسم صاحب آن نظریه را نمی‌برد. شاگردان در طی سال‌های متمادی نشنیدند که وی درباره خود مطلبی فرموده باشد و یا از کسی انتقادی بکند و یا حتی از آنان خواسته باشد که به حرفش گوش دهند. در مجالس به نحوی وارد می‌شد که دیگران متوجه حضور وی نشوند و وقتی وارد مسجد می‌شد چنان با سرعت خودش را به محراب می‌رساند که قبل از بلند شدن دیگران به محراب رسیده باشد. یک‌بار مطلع شد که برای سلامتی ایشان دعا می‌کنند، ناراحت شد و گفت: «حجت خدا را رها کردید برای من دعا می‌کنید؟!»

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 1/6/1392 - 11:56 - 0 تشکر 636551


اهل کشف و کرامات نبود و حتی می‌گفت: «مرحوم نخودکی اواخر معتقد شد که به ما چه ربطی دارد تغییر دادن قضا و قدر؟!» کرامتی از او در ملا عام ظاهر نشد و هیچ کاری را به خودش منتسب نکرد. اگر هم کاری می‌کرد بیشتر دعایی بود که مستجاب بود. می‌فرمود: شما آب زمزم و تربتی تهیه کنید و بخورید من هم دعا می‌کنم و این فلشی بود که دیگران را از توجه به خودش منصرف می‌کرد. هر چند بعضی‌ها اصلاً عمل نکرده، خوب شده بودند اما او برای انحراف اذهان عمومی همه را نسبت به خدا یا اهل‌بیت می‌داد و دقیقاً تمام نشان‌های خودش رو از بین می‌برد. هرچه معروفتر شد عمامه اش کوچک‌تر و ریشش کوتاه‌تر شد.
از وجوهات استفاده نمی‌کرد و وضعیت زندگانی‌اش قبل از مرجعیت و بعد از آن تفاوتی نکرد. با وجود نیاز و علی رغم اصرار اطرافیان برای خود دفتر و دستکی درست نکرد و محافظی نگماشت و زندگی‌اش در نهایت سادگی بود. بسیار می‌شد که در خانه وسایل و موادی برای غذا درست کردن نبود اما او با همان اندک زندگی می‌گذراند. آن‌ها که گلیم‌های سی‌ساله و نخ نمای منزل این مرجع تقلید و شکاف‌های بزرگ در دیوارهای گلی خانه‌ای کوچک که رو به فروریختن بود را می‌دیدند به اوج زهد و بی‌اعتنایی وی به دنیا و پستی و پوچی این دنیای دون پی ‌می‌بردند.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 1/6/1392 - 11:56 - 0 تشکر 636552

صلابت در سلوک

اذکار و عباداتی طولانی و خارج از توان، مداومت هر روزه بر زیارت عاشورای کامل، زیارت جامعه و نماز حضرت جعفر، استفاده از لحظه لحظه عمر آن‌گونه که حتی در سن نود و پنج سالگی استراحت و بازنشستگی برایش معنا و مفهومی نداشته باشد و نزدیکان در طی پنجاه سال از وی استراحتی ندیده باشند همه و همه از برجستگی‌های این ثروتمندترین مرد معنوی است و نشان از عزم راسخ وی در سلوک دارد. خوابش در طول عمر از چهار ساعت تجاوز نکرد و در بعد از ظهرها تنها به ربع ساعتی نشسته خوابیدن کفایت می‌کرد. با وجود کهولت سن 23 پله خانه قدیمی را در زمستان پایین می‌رفت تا آب بردارد و 12 دیگر پایین می‌رفت تا در زیرزمین وضو بگیرد و باز حدود 40 پله را بالا می‌آمد تا نماز شب بخواند. بیداری شب‌هایش و پس از آن نماز جماعت و زیارت حرم حضرت معصومه(س) و اعمال آن که پنج شش ساعت طول می‌کشید او را از تدریس پس از آن و ادامه فعالیت‌ها و اذکارش تا شب باز نمی‌داشت. نماز ظهر و عصر و تعقیباتش و پس از تدریس عصر، نماز مغرب و عشاء و توسلات و اذکار بعد از آن پنج شش ساعت دیگر وقتش را می‌گرفت و جمع عباداتش 12 ساعت می‌شد با این حال دائماً حتی در راه حرم و مسجد به فکر و یا ذکر مشغول بود. می‌گفت: کارتر اگر لذت نماز را می‌دانست، کل ریاست جمهوری آمریکا را برای لذت دو رکعت نماز می‌داد. برای او نماز همه وجود و هستی بود! حیات و نورچشم و سیر در عرش بود و این خود از سخنانش پیداست. آن‌جا که می‌فرماید: «شاید حکمت تکرار نماز علاوه بر تثبیت، سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر و نماز قبلی زمینه‌ساز نماز بعدی باشد وگرنه وقتی انسان یک دفعه نماز خواند، بقیه نمازها تکرار نماز اول است. آیا دستور داده شده نماز را به جا آوریم و ندانیم برای چه امر شده‌ایم؟ آیا آنچه را که می‌دانیم و خواندیم دوباره بلکه در هر شبانه روز پنج بار تکرار کنیم؟ امر عجیبی است بلکه می‌خواهد بفهماند هربار که نماز به جا می‌آوری ملتفت باش که چیزی به‌دست آوری و مطالبی بفهمی که قبلاً آن را نمی‌فهمیدی.»

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 1/6/1392 - 11:57 - 0 تشکر 636553

آینه حسن

او در حسن خلق و لطافت نیز سرآمد بود. رأفت و مهربانی به حدی بود که بارها و بارها حال افرادی را که برایشان مشکلی پیش آمده بود، می‌پرسید و خانواده برای این که کمتر ایشان را ناراحت کنند ترجیح می‌دادند مشکلات خودشان را دیگر با وی در میان نگذارند. فرزندان هیچ‌گاه تحکمش را در خانه ندیدند می‌گویند: «ایشان تحکمش در حد حلال و حرام بود. و هرگز نگفت که برو نان بخر! هر چند ما اعضای یک خانواده بودیم. تنها عبارتی که می‌گفت این بود که: اگر نانی باشد شاید مصرف بشود. در خانه تمام تعینات را از خودش جدا می‌کرد، هیچ شأنیت و تشخص و منیت نداشت و اصلاً من نداشت در زندگیش. کلمه من را دوبار از او در دو موقعیت حساس شنیدم که می‌خواست تکفل و وکالتی را قبول کند. در مورد “تو” هم می‌گفت: به قول آقای بروجردی تو نگو مگر به تفنگ.»
با کوچک و بزرگ مزاح می‌کرد اما حتی مزاحش هم لطیف بود و دل کسی را نمی‌آزرد. به عروسش می فرمود: اگر پسرم تو را ناراحت می‌کند به من بگو و مقید بود برای حفظ نوه‌هایش از خطرات، قبل از رفتن به مدرسه یا بعد از آن و حتی قبل از خواب، چهار قل و آیت‌الکرسی و دعا بخواند. تمام کسانی که به نحوی به وی لطفی کرده بودند حتی پزشکی را که اولین‌بار در کودکی به وی مراجعه کرده بود، از یاد نمی برد و همیشه برایشان دعا می‌کرد. عطوفت و لطافت فراوانش حتی نسبت به حیوانات باعث حیرت و تعجب اطرافیان می‌شد که آخر چرا برای یک مرجع تقلید و یک عارف آن‌قدر باید رسیدگی به احوال مرغ و خروس خانه مهم باشد اما او آن‌گونه زندگی کرد و آن چنان لطیف زندگانی را به پایان رساند که غباری از رهگذارش خاطر کسی را نیازرد و این همه نشان از عرفان جامع و کاملی دارد که تنها در تدریس و خلوت و کنج عبادت منحصر نشده است.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 1/6/1392 - 11:57 - 0 تشکر 636554


جام وصل

یک‌چهارم صحبت‌هایش در مورد حضرت ولی‌عصر(عج) بود و نه یک‌بار بلکه صد بار و هزار بار می‌فرمود: افراد باید فرج شخصی برای خود ایجاد کنند. می‌گفت:
«یک فرج عمومی داریم آن که هیچ، ولی امام زمان(عج) المحتجب عن اعین الظالمین است و هرکس گناه نکند حضرت از او در غیبت نیست.» و باز می‌فرمود: «علت غیبت امام زمان(عج)، خود ماییم. سبب غیبت امام زمان(عج) خود ما هستیم وگرنه اگر ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می‌کشد؟! آیا جن آن حضرت را می‌کشد یا قاتل او انسان است؟ ما از پیش، امتحان خود را پس داد‌ه‌ایم که چگونه از امام تحفظ و یا اطاعت می‌کنیم و یا این که او را به قتل می‌رسانیم.»
او کسی بود که در ارتباطش با حضرت ولی‌عصر(عج) شک و شبهه‌ای وجود نداشت ولی حتی یک نفر مستقیما از ایشان نشنید که بگوید من به محضر ولی‌عصر(عج) راه یافته‌ام و یا ادعای ارتباط و نیابت حضرت را کرده باشد. هرچند اگر ایشان ادعای نیابت و تشرف می‌کرد طرفداران بسیاری در میان مردم و مقلدان زیادی در سراسر دنیا داشت که به صدق ادعایش شک نمی‌کردند. رسانه‌های ارتباط جمعی و مطبوعات و اینترنت نیز به‌راحتی در اختیار ایشان بود و پذیرش عمومی نیز برای این مسأله وجود داشت اما علی‌رغم تمام شایعات از او هرگز چنین ادعایی شنیده نشد. می‌فرمود:
«بعضی شروع به اوراد و اذکاری می‌کنند تا امام زمان«عج» را ببینند. چه اصراری بر دیدن آن حضرت دارید؟! شما سعی کنید اعتقادتان به حضرت زیاد شود و ایشان از شما خشنود باشند.»

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 1/6/1392 - 11:58 - 0 تشکر 636557



خاطرات خواندنی صدیقی از آیت‌الله بهجت

امام جمعه موقت تهران آیت الله بهجت را رجلی الهی دانست و گفت :‌ ایشان بدنشان اینجا بود، اما قلب ایشان اصلا به این دنیا آشنا نشد و محرمیتی با این دنیا پیدا نکرد. جسمشان اینجا بود، اما مامور آن دنیا بود.

حجت الاسلام صدیقی در گفت وگو با وطن امروز درباره ابعاد شخصیتی آیت الله بهجت چنین می گوید :

• قبل از به دنیا آمدن آیت‌الله بهجت، پدر ایشان به بیماری سختی دچار شده و در زمان بیماری، صدایی می‌شنود و کسی به ایشان می‌گوید که محمدتقی در راه است. همین امر نشان می‌دهد که آیت‌الله محمدتقی بهجت ذخیرهًْ‌‌الله است و گوهر خاص و نایابی است که خداوند عطا کرد.

• مرحوم آقای بهجت قبل از 18 سالگی به درجه اجتهاد رسیدند.

• با یک واسطه از شیخ عباس قوچانی نقل می‌کنند که محضر استادمان میرزاعلی آقای قاضی بودیم، استاد فرمودند شیخ محمدتقی بهجت نامه‌ای نوشته و در این نامه مساله‌ای را سؤال کرده است. اگر کسی 3 روز روح را از بدن خارج کند حال که روح به بدن باز‌گردد آیا باید قضای نماز را به جای آورد؟ استاد بیان کردند که من مطمئن هستم این کار، کار خود شیخ محمدتقی بهجت است و ایشان سیر ملکوتی داشته است.

• ایشان در نماز، نماز نمی‌دید، بلکه خدا را می‌دید. وقتی نماز می‌خواند 3 روز بدنش خسته بود. عده‌ای می‌گفتند ما نگران نماز آقا بودیم و درخواست داشتیم که از نماز مستحبی خود کم کنند. یکی از مراجع قم بیان می‌کردند که آیت‌الله بهجت نقال نیست و هرچه می‌گوید جزو جانش است.

• در آن زمان که مبارزه با شاه باب نبود، جمعی آمده بودند خدمت مرحوم آیت‌الله بروجردی و اعلام آمادگی کرده بودند که اگر ایشان دستور دهند، حاضرند علیه شاه قیام کنند. آیت‌الله بروجردی از این امر استقبال نکرده بودند و اجازه چنین حرکتی را نداده بودند. بعدها در جمعی فرموده بودند «با فرض اینکه شاه از سلطنت خلع شد، چه کسی را می‌توانیم برای اداره مملکت معرفی کنیم.» لذا دلیل عدم حمایت ایشان از این حرکت، این احساس بود که شخصی برای جایگزینی شاه نداریم. مرحوم آقای بهجت همان زمان فرموده بودند «چرا نمی‌توان کسی را پیدا کرد؟ با توکل بر خدا و پس از شروع حرکت و سقوط شاه، شخص جایگزین او پیدا می‌شود» لذا در اوج عرفان و فقاهت مسائل سیاسی آن زمان را دقیقا رصد کرده و از حرکت‌های ضد شاه حمایت می‌کرد.

• آیت‌الله بهجت به علت علاقه وافری که به امام خمینی داشتند از ابتدای نهضت همراه ایشان بودند. متقابلا علاقه امام به آیت‌الله بهجت نیز فوق‌العاده بود. حضرت امام می‌گفتند که آقای بهجت صاحب موت اختیاری است و قدرت خلع دارد و می‌تواند روح را از بدن خودش خارج کند.

• اطرافیان امام (ره) مثل آقای مسعودی نقل می‌کردند، امام آن روزی که بنا بود به دیدار آیت‌الله بهجت بروند ذوق و شوقی وصف‌نشدنی داشتند و وقتی وارد اتاق محقر آقای بهجت ‌شدیم، امام با نگاهی که به ما ‌کردند، ‌فهمیدیم که ایشان دوست دارند خلوت بشود و 2 نفری با هم سخن بگویند و اینکه میان این عاشق و معشوق چه می‌گذشت، خود و خدایشان می‌دانند.

• مرحوم آقای بهجت در زمان بیماری حضرت امام، خیلی برای شفایشان دعا کردند، ایشان می‌فرمودند: «در حال تعقیبات نماز صبح بودم که مکاشفه‌ای برایم پیش آمد؛ امام با صورت نورانی و در حال تبسم از جلوی من رد شدند.

• ایشان مسیرشان و عادتشان این بود که در امور مدیریتی کشور دخالت نمی‌کردند که این خودش تقویت مدیریت کشور و رهبری بود. ولی دلسوزی و دعایشان را داشتند و در خلوت‌ها،‌ آنچه لازم خیرخواهی بود به آقایان می‌فرمودند.

• در جریان فتنه 18 تیر، آقازاده مقام معظم رهبری با مرحوم آقای بهجت دیداری داشتند که مرحوم آیت‌الله بروجردی هم در آن جلسه حضور داشتند. آیت‌الله بهجت به آقازاده رهبر انقلاب فرمودند، به پدر سلام برسانید و بگویید محکم در جای خودش بنشیند، دشمنان می‌خواهند پدر شما را از جایگاهش بلند و ضربه‌های سنگینی را به نظام وارد کنند.

• منبع موثقی از آیت‌الله بهجت نقل کردند که ایشان در خواب دیدند که حضرت امام زمان(عج) در مجلسی حضور داشتند،‌ علمای بزرگ اسلام هم در خدمت آقا امام زمان(عج) بودند،‌ آیت‌الله خامنه‌ای وارد شدند و امام زمان (عج) جلوی پای ایشان تمام قد بلند شدند و برای ایشان جایی برای نشستن باز کردند.

• در خواب یا مکاشفه‌ای ایشان خطری را نسبت به انقلاب پیش‌بینی کرده بودند و به مقام معظم رهبری پیغام دادند که خطری را نسبت به انقلاب پیش‌بینی کرده‌اند و توصیه صدقه و دعاهای خاص را به ایشان کردند و فرمودند، آنچه از من ساخته بود نیز انجام دادم.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 1/6/1392 - 11:59 - 0 تشکر 636558

ذکرهای همیشگی مرحوم آیت الله بهجت

دعای همیشگی آیت الله العظمی بهجت در قنوت نمازها:

اللهم اغفر لنا و ارحمنا و عافنا و اعف عنا و أغننا عمن سواک و انصرنا علی من عادانا و أصلح امر آخرتنا و دنیانا و اقض حوائجنا یا لطیف، یا أهل التقوی و المغفرة، یا ارحم الراحمین

ترجمه: خدایا! ما را ببخشای و با ما مهربان باش و به ما عافیت بده و از ما بگذر و ما را از غیر خودت بی نیاز کن و ما را بر دشمنان پیروز کن و کار دنیا و آخرت ما را اصلاح کن و نیازهای ما را برطرف کن، ای مهربان! ای اهل تقوا و بخشایش! ای مهربان ترین مهربانان!

دعای همیشگی آیت الله العظمی بهجت در آخرین سجده نمازها:

وافعل بنا ما أنت اهله، و لاتفعل بنا ما نحن اهله، یا اهل التقوی و المغفرة، یا ارحم الراحمین

ترجمه: با ما آنگونه رفتار کن که تو شایسته و اهل آنی، نه آنگونه که ما شایسته آن هستیم. ای اهل تقوی و بخشایش! ای مهربان ترین مهربانان!

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 1/6/1392 - 12:1 - 0 تشکر 636560


یادی از آیت الله بهجت(ره) با مروری بر خاطرات

یك‌بار پس از نماز در بین راه مسجد و منزل بودیم كه بنده خدایی به همراه ایشان آمد و با اصرار می گفت كه من می‌خواهم آدم بشوم ولی نمی‌شود، آقا فرمودند: چه کسی نمی گذارد؟ گفت: شیطان. حضرت استاد ناگهان با تغیّر به سوی او روی گردانیده و فرمودند: كو؟ کجاست؟


نماز آقای بهجت (قدس الله نفسه الزکیه)
آیت الله مصباح می‌فرمودند كه حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) با این که خودشان در مسجد سلماسی نماز جماعت می‌خواندند، به فرزندشان مرحوم حاج‌آقا مصطفی می‌فرمودند: "بروید نماز آقای بهجت". نماز آیت الله بهجت فوق‌‌العاده حال داشت.
آنوقت ما كه نماز ایشان می‌رفتیم صف های اوّل بیشتر بزرگان بودند، از جمله مرحوم شهید قدوسی، ‌آیت‌الله مظاهری، آیت‌الله جوادی آملی، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله مصباح و مرحوم آیت‌ا... صافی اصفهانی که هر وقت از اصفهان به قم می‌آمدند خودشان را به نماز ایشان می‌رسانید. بزرگان معمولاً مقید بودند كه نماز جماعت ایشان، بویژه نماز مغرب و عشای شب‌‌های جمعه را شركت كنند، ایشان در این شب و در نماز مغرب سوره جمعه را می‌خواندند و در نماز عشاء، سوره اعلی را می‌خواندند.
درس استاد
سر درس مشی حضرت استاد این بود كه اگر كسی اشكال می‌كرد خوب گوش می‌كردند و بعد هم جوابش را می‌دادند و بعد اگر دوباره همان اشكال را می‌كرد قشنگ گوش می‌دادند و دوباره جواب می‌دادند و اگر بار سوّم اشكال می‌كرد، بازگوش می‌كردند و بعدادامه مطلب را بیان می کردند. اگر کسی که اشکال مطرح کرده بود می پرسید كه آقا چرا جواب نمی‌دهید؟ می‌فرمودند: چیزی كه بلد بودم گفتم، ‌دیگر بیشتر از این نمی دانم، بار دوّم که اشكال كردی، بنده دوباره جواب دادم چرا که گفتم شاید مطلب درست به گوش شما نرسیده باشد و یا شاید نفهمیده باشی؛ دیگر بیش از این نخواهم گفت و تمام. یكی از حُسن‌های جدی حضرت آیت‌الله بهجت این بود كه اصلاً شما جدال و مراء در درسشان نمی‌دیدید، بعد درس هم اگر اشكال می‌كردی، آقا خوب گوش می‌كردند و بعد جواب می‌دادند و اگر دوباره تكرار می‌كردی، این‌طور نبود که ناراحت بشوند و تند شوند و چیزی بگویند و شما را ناراحت بكنند،‌ بلکه می‌گفتند: چیزی كه می‌دانستم همین بود كه خدمتتون عرض كردم، بیش از این نمی‌دانم. یك نكته‌ای را خیلی می‌گفتند و آن این‌كه "استادم بهم گفته خیلی حرف نزن" به مناسبت‌های مختلف می‌فرمودند: استادم بهم گفته خیلی حرف نزن.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 1/6/1392 - 12:1 - 0 تشکر 636562


برنامه ریزی برای خانواده
یكی از توصیه‌هایی كه داشتند این بود كه می‌فرمودند: "به خانه كه می‌رسید كتاب‌ها را بگذارید پشت در و بروید تو ولی بپایید دزد نبرد" یعنی طوری زندگی نکنیدكه وقتی می‌روید خانه، تازه بخواهید چیزی بنویسید و درسی بخوانید و بند كتاب و كامپیوتر و ... بشوید؛ اشتباه است، بلکه دیگر الان باید وقتی را برای زن و بچه بگذارید. عمرتان را به سه تا 8 ساعت تقسیم کنید: یك 8 ساعت كار و تلاش، كه كار و تلاش ماها درس‌خواندن و درس دادن می‌شد؛ 8 ساعت هم برای خواب و استراحت و 8 ساعت هم برای تفریحات حلال، خانواده و تفکر.
معمولاً امثال ماها كمتر بر این مطلب توجه می‌كنند، زن و بچه را رها می‌كنیم به حال خودشان، و خودمان را مدیون این‌ها می‌كنیم و این چیزی بود كه ما از ایشان یاد گرفتیم كه باید نسبت به خانه و خانواده بسیار اهمیت داد و مواظبت کرد كه حق بچه‌ها، به خاطر دیگران یا كتاب و درس ضایع نشود.
تو خود حجاب خودی
از نكات دیگر بسیار آموزنده، این بود كه اگر یك چیزی می‌پرسیدی، ایشان خلاصه پاسخ می‌گفتند. مطالب را خیلی خلاصه و كوتاه بیان می‌فرمود. و این طبیعی است که وقتی طبیب حاذق باشد، نسخه بلندبالا نمی‌نویسد، چون موضع درد را فهمیده و درمان درد را هم می‌شناسد. گاه اگر چیزی می‌پرسیدی و یا یك نیازی داشتی، ولی ساكت بودی، خودشان شروع به صحبت می‌فرمودند، ایشان آرام آرام می‌گفتند، اگر شما را خواستار و طالب می‌یافتند قدری توضیح می‌دادند و گرنه ساكت می‌شدند. در اخلاق دو واژه داریم كه جزء مذمومات است، و جزء رذائل اخلاقی است، یكی «فضول‌الكلام»، حرف‌های زیادی زدن، و دیگری «حرف ما لا یعنی» حرف‌هایی كه اصلاً معنایی نداره، آیا دقت كرده‌اید كه بسیاری از ماها به زیاده‌گویی، پرحرفی و یا حرف بی‌فائده زدن مبتلا هستیم كه این امر پسندیده نیست.
شیطان کو؟
یك‌بار پس از نماز در بین راه مسجد و منزل بودیم كه بنده خدایی به همراه ایشان آمد و با اصرار می گفت كه من می‌خواهم آدم بشوم ولی نمی‌شود، آقا فرمودند: چه کسی نمی گذارد؟ گفت: شیطان. حضرت استاد ناگهان با تغیّر به سوی او روی گردانیده و فرمودند: كو؟ کجاست؟ بنده خدا گفت کی؟ ایشان گفت: شیطان کو؟! تا دستش را بشكنم، كوش؟ و ادامه داد: شیطان كاری ازش می‌آید؟ خودت نمی‌خواهی، خودت را درست كن! روی همین برخورد، یك مقدار توجّه كنیم! ما خودمون خراب می‌كنیم، و دنبال هواهای نفسانی می‌رویم و بعد خراب می‌شود. وقتی كه خراب شد و آلوده شدیم، بنا می كنیم به پیداكردن یك شخص به نام شیطان كه بندازیم گردنش، و یا می‌گوییم ما را خوب تربیت نكردند، ما را عقده‌ای بار آوردند، كمبود محبّت داشتیم. ممكن است بعضی از این‌ها درست باشد، ولی این‌طور هم نیست كه ما هر خراب كاری کردیم بتوانیم بیندازیم گردن یك شخص یا یك گروهی و یا عده‌ای و یا محیط و وراثت و ... . البته همه آن‌ها بی‌تأثیر نیستند ولی این‌طور هم نیست كه همه انحرافات ما را گردن بگیرند بالاخره ما دارای حقّ اختیار و امتیاز نیز هستیم.
گمشده
بنده خدایی در صحن حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) ایشان را دیده و گفته بود: حضرت آقا من خودم را گم كرده ام چكار كنم خودم را پیدا كنم؟ فرموده بودند: تو صحن اون طرف یك دفتر گمشدگان هست، برو و بگو تو بلندگو صدات بزنه، ببین می‌تونی خودت را پیدا كنی.
راه اینقدرها هم سخت نیست كه ما سختش كردیم، یك مقدار باید آدم حواسش را جمع كند؛ هرچیزی نگوید، هر چیزی نبیند، هرچیزی نخورد، هرچیزی نپوشد و هر جایی نرود، اگر آدم خودش را ول كرد، می‌شود مثل حیوان‌ها (أولئِکَ کَالأنعَام) به هر زمینی كه برسند شروع می‌كنند به خوردن علف و ... براشون مهم نیست كه برای صاحبش هست یا نه؟ حلال است یا حرام؟ فرق من با حیوان چیست؟ باید انسان برود دنبال این‌كه در خودش انسانیت را تقویت كند و كنترل نفس بكند، تا بتواند برسد. مرو در پی هرچه دل خواهد.
او چون انبیاء (علیهم السلام)
حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) هیچ اهل ادعا نبود، درحالی كه واقعاً در اوج بود. آیت‌الله مصباح (حفظه الله) گاهی می‌فرمودند كه اگر ما انبیا را درك نكردیم، ولی آیت‌الله بهجت را درك كردیم، آیت‌الله بهجت فكر می‌كنم از انبیاءبنی اسرائیل هیچ كم نداشت.

حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.