• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 2263)
يکشنبه 27/5/1392 - 0:22 -0 تشکر 634334
گفتگو با بازیگران و افراد رسانه ای مشهور

سلام

در این تاپیک می توانید مصاحبه با بازیگران ، مجریان و افراد رسانه ای مشهور را که مایل هستید قرار دهید.

با ما همراه باشید

کوله بارت را ببند

شاید ابن چند سحر فرصت آخر باشد

که به مقصد برسیم

بشناسیم خدا را

و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم...

پنج شنبه 31/5/1392 - 16:3 - 0 تشکر 636354

به نام خدا و سلام

برخی می گویند ما شانس موفقیت نداریم در حالیکه من معتقدم این ماییم که شانس موفقیت برای خود ایجاد می کنیم تلاش و سعی و حرکت می تواند شانس موفقیت ما را افزایش دهد و نشستن و دست شستن از کار و تلاش شانس ما را از بین می برد

متن مصاحبه جالبی بود خوشم اومد

ممنون

باهاتون هستم در ادامه

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

پنج شنبه 31/5/1392 - 16:25 - 0 تشکر 636364

teachman گفته است :
[quote=teachman;521731;636354]به نام خدا و سلام

برخی می گویند ما شانس موفقیت نداریم در حالیکه من معتقدم این ماییم که شانس موفقیت برای خود ایجاد می کنیم تلاش و سعی و حرکت می تواند شانس موفقیت ما را افزایش دهد و نشستن و دست شستن از کار و تلاش شانس ما را از بین می برد

متن مصاحبه جالبی بود خوشم اومد

ممنون

باهاتون هستم در ادامه


سلام
همراهی شما مایه ی افتخاره
نگاهتون و نظراتتون مستدام

کوله بارت را ببند

شاید ابن چند سحر فرصت آخر باشد

که به مقصد برسیم

بشناسیم خدا را

و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم...

شنبه 2/6/1392 - 0:36 - 0 تشکر 636760

مصاحبه 3 : مصاحبه با محمدرضا فروتن



************

به عنوان اولین سوال بفرمایید كه متولد چه سالی هستید ؟
متولد 1347


از چه سالی وارد سینما شدید ؟
به صورت حرفه ای از سال 1373

میشه بگید تحصیلات شما چی بود ؟
رشته كارشناسی روانشناسی بالینی

در این بازیگری و این سینما سقف محمدرضا فروتن را تا کجا می‌دانید؟
واقعاً هیچ سقفی برای خودم متصور نیستم. سقفم... سقفم سقف دلمه. سقفم سقف روحم و عشقمه.

این سقف به نظر خیلی بلند می‌آید.
لطف دارید. امیدوارم درونی داشته باشم که بتوانم خوب و زیبا منعکس‌اش کنم. و فکر می‌کنم لازمه این کار اینه که یک بازیگر جدا از خصوصیات فیزیکی و ظاهری‌اش بتواند با همان خصوصیات درونی اش روی تماشاچی تأثیر بگذارد. از این نظر فکر می‌کنم شخصیت خود بازیگر در تأثیرگذار بودن کارش خیلی مهمه. مهم اینه که من کارم را طوری انجام بدهم که تماشاچی لذت ببرد و باورم کند و سعی کنم در کارهایی ظاهر بشم که وقت آدم ها را نگیرم و برایشان یک مطلبی داشته باشم.

از كارنامه هنریتون بگید؟
من در كارنامه هنری ام 20 كار سینمایی 2 مجموعه تلویزیونی و یك تئاتر دارم .

از فیلم هایتان کدام را بیشتر دوست دارید؟
فیلم‌های زیر پوست شهر، شب یلدا، قرمز، دو زن، متولد ماه مهر، به آهستگی، باغ های کندلوس، وقتی همه خواب بودند و  کنعان فیلم هایی بوده که دوست‌شان دارم.

در فیلم دیدن‌هایتان چی؟ اصلاً صحنه‌ای بوده که دیده باشید و بعد با خودتان بگویید که کاش این را من بازی می‌کردم؟
نه... پیش نیامده؛ نه. یک سری نقش‌هایی را دوست داشتم کار کنم. مثلاً نقش‌های تاریخی. ولی کم پیش آمده. فقط «شاه خاموش» را کار کرده‌ام که این فیلم را هم دوست دارم البته. اما نه... صحنه ای که بگویم کاش من بازی‌اش می‌کردم نبوده و پیش نیامده. و به قسمت و سهم خودم قانع و راضی ام.

خب از علایقتان بگویید.
الان تمرین سوارکاری می کنم. فیلم می‌بینم، کتاب می‌خوانم، زندگی می‌کنم، آدم‌ها را دوست دارم. اینها علایق من‌اند.

این طور که من از بچه‌های گروه درباره‌ ی شما پرسیدم احساس می‌کنم خیلی مواظب هستید. مواظب خودتان. در عین اینکه با همه گرم می‌گیرید، فاصله‌ی تان را نگه می‌دارید. گوشت نمی‌خورید و از این قبیل. من تعبیرم این است که محمدرضا فروتن در یک محفظه شیشه‌ای خاص خود ساخته زندگی می‌کند.
راستش را بخواهید دوست دارم آدم بهتری باشم. دارم تمرین می‌کنم. تمرین می‌کنم که آدم بهتری باشم. و نه فقط در قلبم و پیش خودم، بلکه توی اجتماع. وقتی هر لحظه ممکن است در شرایطی قرار بگیری که مثل بمب منفجرت کند. دوست دارم در چنین شرایطی بتوانم عکس العمل خوبی داشته باشم. دوست دارم بدانم آیا واقعاً می‌توانم نفسم را درگیر قضایای زندگی نکنم یا نه. آن «اصل» من یک وجود خیلی برتر است که می تواند به همه این موانع جور دیگری نگاه کند.


كلام آخر ؟
ازشما تشكر میكنم وبرای همه آرزوی موفقیت دارم.

کوله بارت را ببند

شاید ابن چند سحر فرصت آخر باشد

که به مقصد برسیم

بشناسیم خدا را

و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم...

دوشنبه 11/6/1392 - 18:30 - 0 تشکر 639308

مصاحبه 4 : مصاحبه با لیلا حاتمی



******************

شاید دلیل علاقه و موفقیت شما در سینما به کار با کارگردانی بزرگ از اولین روز بازگردد؟
این واقعه‌ای بسیار مهم بود که زندگی مرا تغییر داد. فرود آمدن معمولا بسیار سخت است. من از ابتدا و هنگامی که پیشنهاد فیلم «لیلا»‌ به من ارائه شد فهمیدم که این نقش مال من است. با اینکه یک کارگردان معمولا با یک هنرپیشه دو بار کار نمی‌کند ولی من همواره امیدوارم تا نقشی دیگر در فیلمی از مهرجویی ایفا کنم. هنرپیشه با کارگردان تفاوت دارد. وقتی کار هنرپیشه به اتمام می‌رسد در انتظار پیشنهاد جدید است. برخی از انسان‌ها آفریده شده‌اند تا بگیرند. برخی دیگر پیشنهاد داده و یا می‌نویسند ولی من بسیار منفی هستم و ترجیح می‌دهم در انتظار بمانم. هنگامی که به سال‌های زندگی‌ات می‌نگری و می‌بینی که چند سال گذشته و هنوز هیچ نقشی ایفا نکرده یا طرحی نداری، احساس ناراحتی و اندوه می‌کنی، به خصوص اینکه ماجرای ترک تحصیل هنوز در دل من وجود دارد. خوشبختانه همسر من (علی مصفا) نیز هنرپیشه و کارگردان است. وی همواره مرا تشویق می‌کند و ایده‌هایی پیشنهاد می‌دهد. بدین گونه بود که به ترجمه برخی آثار از فرانسوی به فارسی روی آوردم


آیا مردم شما را در مترو می‌شناسند؟
از چهره برخی درمی‌یابم که مرا شناخته‌اند ولی قصد ندارند نشان دهند. حال یا ملاحظه‌ای دارند یا اینکه به شکل عمدی می‌خواهند خود را بی‌تفاوت نشان دهند. شرایط در خارج از تهران کاملا فرق دارد. بسیاری از مردم به سمت من آمده و با من سخن گفته و محبت خود را به سادگی نشان می‌دهند. مردم تلویزیون دیده و به من می‌گویند که در فلان سریال تو را دیدیم ...

آیا شهرت شما از تلویزیون است؟
سینما است که باعث مشهور شدن من است

فیلم‌های خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
من با مهرجویی، تبریزی، کیمیایی و جیرانی در فیلم‌هایی هنری و تجاری کار کرده‌ام. آنچه که در مهرجویی مرا برانگیخت این است که وی نویسنده و کارگردان ولی در عین حال بسیار محبوب است. وی روش طبیعی و عادی خود را دارد که مردم آن را خوب می‌شناسند. مهرجویی داستانی که ما بارها دیده‌ایم را به سادگی و بسیار ماهرانه روایت می‌کند. بازی در سینمای تجاری مرا هرگز ناراحت نمی‌کند، ولی خط قرمزی هست که هرگز زیر پا نمی‌گذارم. من همواره با کسانی کار می‌کنم که کار خود را بلد بوده یا حداقل درکی از هنر داشته و به فکر پیشرفت هستند.

نسل زنان هنرپیشه در ایران را چگونه می‌بینید؟
به مانند مردان. ما کارگردان‌های خوبی داریم. بنی‌اعتماد مانند مهرجویی است. دوربین وی در مکان مناسب است و بر فیلم سایه نمی‌اندازد. فیلم‌های بنی‌اعتماد از دیگران بهتر و عمیق‌تر است. در واقع سینمای ایران دچار دگرگونی شده و دیگر شاهد بازی‌های غیرواقعی نیستیم. با این حال هنوز هم گاهی فیلم‌هایی را در جشنواره‌های مختلف می‌بینم که بسیار بد بوده و از دلیل انتخاب این فیلم‌ها دچار حیرت می‌شوم.شاید موضوع این فیلم‌ها جذاب است.

چه چیزی باعث شد تا در تلویزیون نیز فعالیت کنید در حالیکه شما پیشنهادات سینمایی زیادی نیز دارید؟
تلویزیون قصد دارد که تمامی سینما را به سمت خود جذب کند و این کاریست که شروع کرده است. هفت سال قبل و پس از بازی در فیلم دوم خود به مدت سه سال بدون کار بودم. تمامی داستان‌هایی که به من پیشنهاد می‌شد، سبک و بی‌ارزش بود. هنگامی که پیشنهاد کار تلویزیونی ارائه شد، بسیار خشنود شدم. داستان آن فیلمنامه مربوط به دختری از دهه بیست قرن گذشته در ایران بود. تشویق شدم چرا که لباس‌ها متفاوت بود. با این حال سه ماه تردید داشتم. معتقد بودم که هنرپیشه سینما نباید در تلویزیون ظاهر شود. کار در تلویزیون در نظر من بسیار بد و در ردیف کارهای تبلیغاتی بود. با این حال آنچه که باعث شد تا در پذیرش آن پیشنهاد تشویق شوم، مشارکت همسرم و سناریوی جالب آن و همچنین پیشنهاد مالی خوب بود. آن سریال بسیار موفق بود ولی با این حال من زیاد راضی نبودم و احساس خجالت می‌کردم به طوری که حتی نمی‌توانستم در برابر خانواده خود ظاهر شوم.

شما به همراه همسر خود سالن سینما و کافه‌ای را در تهران اداره می‌کنید که از طرف مردم به شدت مورد استقبال قرار گرفته است. شرایط سینما در تهران چگونه است؟
من و پدرم این سینما را پانزده سال قبل در اختیار گرفتیم و من این سینما را از پدررم به ارث بردم. در واقع حضور ما در دنیای سینما به مفهوم توانایی ما در اداره مناسب یک سالن سینما نیست. این موضوع بسیار مشکل است به خصوص اینکه سالن سینمای مذکور در منطقه دیگری قرار دارد که کاملا تجاری شده است. گمان کردیم که با برگزاری مراسمی دانشجویان و بخش خاصی از مردم را جذب کنیم. در این کافه هم قصد نداشتم مکانی شیک برای طبقه‌ای خاص ایجاد کنم، بلکه قصد داشتم یک مکان طبیعی، ساده و شاعرانه فراهم کنم که هر کسی گمان کند در خانه خود حضور دارد. کافه مفهوم خود را در فرهنگ کنونی ما از دست داده است. من تنها خواستم این مفهوم را بازگردانم.

آیا در جمهوری اسلامی امکان دارد یک مکان فرهنگی را به یک مکان تجاری تبدیل کرد؟ شما اکنون در محاصره تجار قرار دارید. آیا دولت از شما حمایت می‌کند؟
سالن سینما مانند طلا است ولی امکان فروش آن برای ما وجود ندارد مگر اینکه سالن دیگری در مکان دیگری بنا نهیم.

آیا این موضوع شما را تشویق می‌کند؟
من با گذشته به شکل جدی در ارتباط هستم. من تنها دختر خانواده هستم و هنگامی که پدرم را از دست دادم، همه را از استفاده از وسایل شخصی او منع کردم. مادرم برخلاف من روحیه‌ای ماجراجویانه دارد. وی تمام مایملک ما را به فروش رسانده و حتی قصد داشت سالن سینما را نیز به فروش برساند. من از وی خواستم تا زمان بزرگ شدن فرزند من صبر کند. بسیار عاطفی هستم و به این مکان (سالن سینما) عشق می‌ورزم. صندلی پدرم را به اینجا آورده و بسیار شاد می‌شوم وقتی می‌بینم که همه چیز زنده است نه اینکه بخشی از یک موزه باشد. گمان می‌کردم که بتوانم شرایطم را پس از تولد فرزندم تغییر دهم و زمان بیشتری برای سالن سینما و کافه بگذارم ولی اینگونه نشد.

کوله بارت را ببند

شاید ابن چند سحر فرصت آخر باشد

که به مقصد برسیم

بشناسیم خدا را

و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم...

جمعه 22/6/1392 - 19:27 - 0 تشکر 643923

مصاحبه 5 : مصاحبه با امین حیایی



***************

معمولاً با یک نقش چطور کنار می آیید؟
یاد گرفته ام که نقشم را بسازم و برای آن یک پیش زمینه ای قرار بدهم چرا که با این تصور، راحت تر می توانم به آن نزدیک شوم.


معیارتان برای انتخاب نقش چیست؟ا
اول کارگردان، سپس فیلمنامه، سناریویی که خوب باشد و نظرم را جلب کند و بعد نقشی که قرار است بازی کنم.


تجربه دنیای دیگران چقدر برای شما لذت بخش است؟
قرار گرفتن در جایگاه های مختلف و به جای انسان های دیگر برای من جذابیت خاصی دارد.


بازیگری برای شما چه مفهومی دارد؟
کارها پر از دغدغه است. دغدغه ای که هر روز خود را یک جور نشان می دهد، اما به نظرم ما هنوز آن طور که باید بزرگ نشده ایم و امیدواریم همچنان بازیگوش باشیم و بازی کنیم.


شما معتقدید تحصیلات آکادمیک در پیشرفت کار یک بازیگر تأثیر چندانی ندارد؟
من نمی گویم تأثیر ندارد، ملاک نیست. تجربه و تحصیل، مکمل هم هستند و هر دو باید در کنار هم باشند.

در حال حاضر برای نقش ها بیشتر انتخاب می شوید یا انتخاب می کنید؟
بیشتر انتخاب می کنم و خدا را شکر، کارهای خوبی هم پیشنهاد می شود. امیدوارم با انتخاب های درستی که می کنم بتوانم یک خاطره خوب برای مردم به جا بگذارم.


پیشرفت تلویزیون  و سینما را چگونه می بینید؟
سینما در کل پیشرفت کرده و روی هم رفته بالا و پایین دارد. در حال حاضر سینما در حد متوسط است. تلویزیون هم از مقوله سینماپررنگ تر جلوه کرده چون مخاطب بیشتری دارد.


بازیگری را می توان یک شغل دانست؟
صد در صد. البته چیزهایی در بین اقشار مردم جا افتاده که بازیگری را دیگر شغل نمی دانند. یعنی وقتی که می گویند طرف، بازیگر است به عنوان یک شغل کامل نمی دانند. در صورتی که این طور نیست. به نظر من بازیگری یک شغل کاملاً سخت و با شرافت اما دوست داشتنی است که با تلاش و کوشش می توان به آن رسید.

کوله بارت را ببند

شاید ابن چند سحر فرصت آخر باشد

که به مقصد برسیم

بشناسیم خدا را

و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم...

جمعه 20/10/1392 - 13:21 - 0 تشکر 680071

مصاحبه 6 : مصاحبه با روزبه حصاری (بازیگر سریال یادآوری)



***********

به نظر می‌رسد ایفای نقش علی اعلایی کار راحتی نبوده، چون در موقعیت‌های مختلف از جمله اعدام و بازگشت دوباره به زندگی قرار می‌گیرد. وقتی قرار شد چنین نقشی را بازی کنید، آیا مابه‌ازای آن را دیده بودید تا برای بازی‌ از او الهام بگیرید؟


واقعیت این است سعی کردم مابه‌ازاهایی را پیدا کنم اما کار سختی بود، چون این نقش شرایط خاص خودش را داشت. اگر می‌خواستم با اشخاصی که در این شرایط بودند یا هستند، بخصوص با آنهایی که می‌دانستند قرار است اعدام شوند، گفت‌وگو کنم و از حال و هوای عمومی و حسی‌شان مطلع شوم، واقعا انصاف نبود که در حق بندگان خدا این کار را انجام بدهم. طبیعی است پرسیدن چنین سوالاتی آنها را اذیت می‌کرد.


بنابراین به مطالعه مصاحبه‌ها و گپ‌هایی استناد کردم که در اینترنت موجود بود. تعدادی از فیلم‌های مربوط به اعدام را هم از طریق اینترنت دیدم. لحظه اعدام علی برایم خیلی مهم بود چون باید آن را برای تماشاگر باورپذیر اجرا می‌کردم. دیدن این لحظات، حتی وقتی از طریق تلویزیون آن را تماشا کنیم، کار سختی است و خیلی به آدم فشار می‌آید، چه برسد به این‌که لحظه اعدام را به صورت حضوری ببینیم. در مجموع تا مدت‌ها با این فکر که قرار است اعدام شوم از خواب بیدار می‌شدم و سر صحنه می‌رفتم.


برایتان سخت نبود هر روز با این فکر از خواب بیدار شوید؟


بله، خیلی سخت بود. دلیل این‌که این سختی را به جان خریدم به اهدافم در بازیگری برمی‌گردد. من به عنوان بازیگر راهی را در بازیگری انتخاب می‌کنم و احتمالا تعدادی هم الگوی خارجی دارم که می‌دانم فعلا از ما کمی جلوتر هستند. البته خوب است که بدانیم آنها چه می‌کنند و چگونه به این جایگاه رسیده‌اند. در پیگیری این راه گرچه واژه‌ای که می‌خواهم بگویم تکراری است اما واقعا هنرمندان بحق این جمله را می‌گویند که ما با نقش زندگی می‌کنیم و بخشی از وجود ما می‌شود. در مجموع اجرای نقش علی اعلایی سخت بود.


بدون تردید با تفکر یک فرد اعدامی هر روز صبح از خواب بیدار‌‌شدن و این‌که تصور کنید این آخرین روزهایی است که خانواده‌تان را می‌بینید و این لحظه و حس را به تماشاگر منتقل کردن، راحت نیست. امیدوارم موفق شده باشم ، چون من همه تلاشم را کردم.


سعی کردم علی را در درون خودم به وجود آورم، چون اطمینان داشتم وقتی برای این نقش انتخاب شدم، حتما چیزهایی در فیزیک، توانایی‌های من و ذهن کارگردان بود که برای این نقش در نظر گرفته شدم. لزومی نبود تغییر خارق‌العاده در فیزیکم ایجاد کنم و فقط باید حس این شخصیت را بدرستی به مخاطب منتقل می‌کردم.


تصویربرداری سریال تلویزیونی یادآوری نزدیک به یک سال طول کشید. عجین‌‌شدن با شخصیت علی باعث نشد زندگی شخصی‌تان تحت‌الشعاع قرار گیرد؟ چون زندگی علی در یک مسیر خطی قرار ندارد و با نوسانات زیادی رو‌به‌رو می‌شود؟


سعی کردم اختلالی در زندگی شخصی‌ام ایجاد نکند. تنها مامنی که هر فردی در زندگی‌ دارد، خانواده‌اش است. حتی صرف یک فنجان چای در کنار خانواده، لحظه درخشانی است. اگر بگویم ایفای نقش علی هیچ تاثیری در زندگی شخصی‌ام نگذاشته، دروغ گفته‌ام. من تلاش کردم تمام صحنه‌های زندگی علی برای مخاطب باورپذیر باشد، حتی قبول کردم در سردخانه واقعی بخوابم، جایی که مرده‌ها بودند.


البته آقای زالی، تهیه‌کننده و آقای قاسم‌زاده، کارگردان نهایت تلاش‌شان را کردند که این اتفاق نیفتد و ما دکور بزنیم و فضای سردخانه را در دکور بگیریم، اما بنا به دلایلی نشد. گرچه قرار گرفتن در چنین فضایی سخت بود اما با دل و جان پذیرفتم، حتی چند دقیقه قبل از شروع سکانس خواستم تا من را در سردخانه بخوابانند تا اتمسفر آنجا را کاملا درک کنم. زمانی که گروه صحنه فضای اعدام را چیده بود به خودم اجازه ندادم تا لحظه تصویربرداری چوبه دار را ببینم.


با این روش می‌خواستید موقعیت اعدام برایتان تازگی داشته باشد؟


بله، می‌خواستم کاملا بدیع و تازه با این صحنه رو به رو شوم. آن لحظه‌ای که من را جلوی دوربین می‌بینید که نزدیک به چوبه ‌دار می‌شوم، دومین باری بود که من چوبه دار را می‌دیدم. یک بار قبل از تمرین و یک بار هم زمان تصویربرداری.


اتمسفر اعدام بسیار سنگین بود، ضمن این‌که با کارگردانی دقیق آقای قاسم‌زاده این فضا سنگین‌تر شد تا این صحنه کاملا واقعی در بیاید. چوبه دار، ماموران سیاهپوش و ... فضای ترس و وحشت را ایجاد کرده بود. طبیعی است قرار گرفتن در چنین صحنه‌هایی کار سختی است. خانواده‌ام خیلی با من کنار آمدند. آنها می‌دیدند که برای نزدیک‌‌شدن به نقش در خودم فرو رفته‌ام. گرچه دیدن و تحمل این روحیات من برای خانواده سخت بود، اما آنها فضا را کاملا فراهم کردند تا به نقش‌ نزدیک شوم. ضمن این‌که من به آنها گفتم آن‌قدر در بازیگری یاد گرفته‌ام که بموقع این نقش را از خودم جدا کنم. سعی کردم در زندگی روزانه‌‌ام اختلالی ایجاد نشود، چون زندگی شخصی‌ام مهم‌تر از زندگی حرفه‌ای است. البته این دو در تعارض همدیگر نیست.


شما اشاره کردید که در سردخانه واقعی خوابیدید. قرار گرفتن در چنین فضایی برایتان دلهره‌آور نبود؟ به هر حال همه آدم‌ها با شنیدن نام مرگ به وحشت می‌افتند؟


وحشتش را به جان خریدم. ما که معصوم نیستیم. مگر می‌شود انسان از مرگ نترسد. فضای ناشناخته مرگ، قبر، سردخانه و ... به دلهره منجر می‌شود. هر انسانی معمولا یک‌بار در این فضا قرار می‌گیرد. خوشحالی من این بود که قبل از مرگ واقعی، آن را در دنیای خیال و مقابل دوربین تجربه کردم. البته شاید برای نقش دیگری مجبور شوم این صحنه را بار دیگر تجربه کنم. جذابیت حرفه بازیگری تجربه حس‌های متفاوت زندگی است. همیشه بهترین نقطه‌ای که بازیگر می‌تواند بایستد یا قرار بگیردیا جلوی دوربین است یا صحنه تئاتر. البته هر کدام از اینها مقتضیات خاص خودش را دارد. امکان دارد شما جلوی دوربین مجبور شوید در سردخانه کنار جنازه‌ها هم بخوابید. همیشه من به بازیگری فکر می‌کنم تا به سختی کار. واژه بازیگری همه چیزها را برایم آسان می‌کند.


قبل از شروع پخش سریال یادآوری کارگردان اعلام کرد برای نقش علی از 350 نفر تست گرفته است. فکر می‌کنید شما چه ویژگی داشتید که برای این نقش انتخاب شدید؟


تعدادی از کسانی که برای نقش علی تست دادند از دوستان من بودند و به نظر من همه آنها جوانان بااستعدادی هستند. شاید من از دیدگاه کارگردان به لحاظ چهره، فیزیک، بیان و حس و حال برای این نقش مناسب‌تر بودم. این را می‌دانم که از جان و دل برای این کار مایه گذاشتم، بخصوص در ده روز آخر که رقیب‌ها کمتر و سرسخت‌تر شده بودند. همه بچه‌ها حرفه‌ای بودند.


در روزهای آخر به این مساله فکر می‌کردم که اگر برای نقش انتخاب نشوم، به‌دلیل ناتوانایی و تلاش نکردن نیست؛ بلکه با توجه به ذهنیت کارگردان برای نقش مناسب نبودم، ولی خوشبختانه برای نقش علی انتخاب شدم. برای هر جوان همسن و سال من که کار بازیگری می‌کند، اجرای نقش علی یک آرزو و دغدغه‌ است.


شخصیت علی قبل و بعد از اعدام خیلی تغییر می‌کند و شما سعی کردید در بازی‌ خود این ویژگی را نشان دهید. در مجموع علی شخص درونگرایی است و بعد از بازگشت به زندگی، درونگرایی‌اش بیشتر می‌شود و حتی سعی می‌کند با صبر و طمانینه بیشتر حرف بزند و تصمیم بگیرد. این نوع بازی خواست کارگردان بود یا بعد از صحبت با یکدیگر به این توافق رسیدید؟


فیلمنامه آن‌قدر شفاف نوشته شده بود که خط‌های لازم را به همه بازیگران می‌داد. شخصیت علی چند نقطه عطف دارد. اولین نقطه عطف، اتفاق دعوا است که در فلاش بک‌ها می‌بینیم. سعی کردم نگاه علی در زمانی که سن‌اش کمتر است و مخاطب او را در صحنه دعوا می‌بیند با علی بعد از آزادی زندان تفاوت داشته باشد. نقطه عطف بعدی نقطه‌ای است که هنوز فرا نرسیده و پیشنهاد می‌کنم مخاطبان با قصه همراه باشند که این نقطه عطف را هم ببینند. علی مسئولیتی دارد که به این دنیا برگشته است. من به این نقاط و قبل و بعدش هم فکر کردم. در طول کار مرتب به کیفیت سکانس فکر و سعی می‌کردم بهترین واکنش را داشته باشم.


شاید جالب باشد که برایتان خاطره‌ای هم از سریال یادآوری بگویم. در یکی از سکانس‌های زد و خوردی که بین من و رحیم نوروزی در گلفروشی بود، برای من اتفاقی سهوی افتاد که باعث شد 12 بخیه بخورم. البته در این صحنه آقای نوروزی مقصر نبود.


برای ضبط این سکانس بچه‌های صحنه، گلدان‌های پلاستیکی را در گلفروشی گذاشته بودند تا زمانی که رحیم نوروزی من را هل می‌دهد، روی این گلدان‌ها بیفتم تا اتفاقی برایم نیفتد، اما زیر این گلدان‌های پلاستیکی یک گلدان سفالی بود که از چشم بچه‌ها دور مانده بود. من برای ضبط این صحنه از نوروزی خواستم تا با خیال راحت من را هل بدهد و او هم این کار را انجام ‌داد. بعد از ضبط این صحنه، متوجه شدم پیراهن‌‌ام خونی شده است.


سریال تلویزیونی یادآوری اولین کار تصویری‌تان است. قبول کردن چنین نقشی در گام اول، کار شما را برای انتخاب‌های بعدی‌ مشکل‌تر می‌کند. به کارهای آینده‌تان فکر کرده‌اید؟



حتما فکر می‌کنم. برای این‌که اعتقاد دارم مخاطب ما همیشه این لیاقت را دارد تا یک اثر خوب آن هم در سطح بالا را ببیند. این مسئولیت من را به عنوان بازیگر سخت‌تر می‌کند. به کارهای دیگر فکر می‌کنم، دوست دارم نقش‌های مختلف از شخصیت‌‌ها را امتحان کنم و دوست ندارم فقط یک نوع نقش را تجربه کنم.

منبع:باشگاه خبرنگاران

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.