به ایران بیاندیشیم که سه هزاره است تا به همت فرزندان نخبه ی خویش به جهان سربلند زیسته است.
به این سرزمین بیاندیشیم که مردم اش چنانکه جغرافیا ئ آداب و رسوم اش گونه گونه اند؛ ولی از تاریکی ها، پرتگاه ها و دشواری های فراوان تاریخ، در همه دوران ها ، آن سان به شیوه ای یکسان گذر کرده، که گویی به روشنای چراغ خردی یگانه راه سپرده است.
به مردم ایران بیاندیشیم که اتحادی نا نوشته و حتی ناگفته راف که مایه ی بقای هویت و استقلال شان بوده، به زمان نیاز چندان محترم داشته، جدی گرفته اند که در حیات خود، بارها ناظر از هم گسیختن رسن اتحاد مکتوب و مقدس ملت های متعددی بوده، که تمدن خود را ابدی می انگاشتند.