• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 20212)
چهارشنبه 9/5/1392 - 12:42 -0 تشکر 627694
فرهنگ لغت مازندرانی(حرف د)

 http://tabarestan.ir/

زبان طبری یكی از زبانهای بازمانده از زبانهای كهن پهلوی ، سانسكریت و... است و ریشه در تاریخ دیرپای جهان دارد و هرگونه غفلت و سهل انگاری در حفظ این میراث در معرض خطر، می‌تواند بخشی از پیشینه ایران كهن را به مخاطره بیاندازد. د ر رابطه با زبان طبری، سیاحان و مستشرقان و اندیشمندانی چون "ملگونوف"، "خودزكو"، "درن" و... به تحقیق و مطالعه درباره این زبان پرداخته‌اند. این امر بیانگر ارزش و اعتبار زبان طبری بوده و سبب شده تا افراد بیگانه نیز در مورد این زبان به تحقیق بپردازند. گوناگونی گویش‌های مازندرانی به حدی است كه این تفاوت از محله‌ای به محله دیگر در شهرها و روستاهای مازندران كاملا مشهود می‌باشد هر یك از گویش‌های مازندرانی دارای لهجه خاص، اصطلاحات و فرهنگ مربوط به خود را داشته و با فرهنگ و زبان مختلف گفت وگو می‌كردند. نداشتن آشنایی اولیه با زبان مازندرانی موجب شده كه سایر استانهای كشور به ویژه تهرانی‌ها آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند در حالی كه تفاوتهای عمده‌ای بین این دو زبان وجود دارد. این فرهنگ لغت اساس ان بر کتاب فرهنگ لغات تبری تالیف دکتر اشرفی میباشد تا کنون شامل حدود 35000 کلمه میباشد که برای هر کلمه فارسی ، معنی اصیل مازندرانی و گویش آن کلمه در شهرهای ساری ، یهشهر ، بابل ، آمل ، سوادکوه و تنکابن همراه بات آوانگاری هرکدام در دو ویرایش جستجوی فارسی به مازندرانی و مازندرانی به فارسی برای علاقه مندان جمع آوری شده است.

در این مبحث حرف د

جمعه 11/5/1392 - 11:41 - 0 تشکر 628148

دخن بخن daKhon baKhon آواز خوانی – خواندن
دخن بخند daKhon baKhond آواز خوانی – خواندن
دخوتن daKhotan ۱پنهان شدن ۲رفع شدن غایله و بلوا
دخوسئن daKhosaen پنهان کردن
دخوسندنه daosandene پنهان شده
دخوشتن daKhooshten سیخ کردن
دخون بخون daKhoon baKhoon آواز خواندن جمعی و مستانه
دخه – بخه هاکردن daKhe baKhe haakerdan ور رفتن – به هم ریختن
دخی – بخی daKhi baKhi کنجکاوی – ور رفتن
دخیسان daKhisaan خیس کن
دخیسانیین daKhisaaniyen خیساندن
دخیشتن daKhishten سر خوردن
دخیل دوستن daKhil davesten متوسل شدن
ددا dadaa خواهر
ددار dedaar ۱پیاپی – پشت سرهم ۲مفت و الکی ۳لنگه به لنگه
ددار dedaar پی در پی،پشت هم
ددارک dedaarak نوار ساحلی بین روستاهای علی آباد عسکرخان و کهنه سرای نوشهر ...
دد دکردن ded dakordan نهیب زدن
د دفه de dafe ۱دوباره – دوبار ۲دور بعد
ددک dodok نوعی جهیدن پرندگان
ددک بزوئن dodok bazoen ۱جویدن ۲جهیدن پرنده
دد کردن dod kordan کسی را علیه دیگری برانگیختن
د دل de del دودل مردد
ددم dedem حشره ای است شبیه به هزارپا که دو شاخک در سر و دو شاخک در ناحیه ...
د دم de dam ۱شمشیر یا کارد دولبه ۲نفس دوباره ۳دوبار
ددو بدو dado bado ۱دوندگی – این در آن در زدن ۲بالا پایین رفتن
ددوش dedoosh ۱دوشیدن دوباره گوسفندان ۲دو سو – دو طرف
دده dada ۱خواهر ۲مادر ۳مادربزرگ
د دیم de dim دوسویه – دورو – دولبه
ددیم de dim ۱دورو – دو طرف ۲نوعی دراز کشیدن
ددیم روا de dim revaa کنایه از:آدم دو رو – مکار
ددیم هاکردن dedim haakerden چپ و راست کردن در نزاع – سیلی زدن متوالی
در der ۱دیر ۲طولانی ۳دور
در dor ۱اطراف – نواحی ۲گردش – پرسه زدن – تفرج
در der گوهر در
دراب doraab از روستاهای بین نکا و بهشهر
دراجاندن daraajaandan تقسیم کردن آب در ملک و باغ
دراجین daraajeyan آب را در کشتزار تقسیم کردنآبیاری
دراز الو deraaz alo بلند بالا و لاغر
دراز بکشیین deraaz bakeshiyan دراز کشیدن به قصد استراحت و خواب
دراز تامن deraaz tamon شلوار بلندزنانه
دراز چک deraaz chak نوعی پرنده ی مهاجر با پاهای بسیار بلند
دراز دکشیین deraaz dakeshiyen دراز کشیدن به قصد خواب
دراز دمباله deraaz dembaale ادامه دار طولانی
دراز رویه deraaz rooe مزرعه ای در شمال بالا جاده ی کردکوی
دراز زمی deraaz zami مرتع و کشتزاری در نزدیک روستای ونوش نوشهر
دراز قبا deraaz ghobaa درویش بیابان گرد
دراز قواره deraaz ghevaare بی قواره
دراز کاردن deraaz kaarden کسی را به قصد زدن و تنبیه به روی زمین خوابانیدن

جمعه 11/5/1392 - 11:43 - 0 تشکر 628149

دراز کتار deraaz ketaar ۱چانه دراز ۲پرحرف
دراز کش deraaz kash از توابع دهستان بندپی بابل
دراز کلا deraaz kalaa از توابع دهستان بابل کنار بابل
درازلات daraaz laat روستایی بر سر راه دو هزار تنکابن
دراز لادی deraaz laadi مسیر رودخانه
دراز لـلو deraaz lolo بی قواره
دراز لنگ deraaz leng پادراز
دراز مله deraaz male از توابع دهستان شهر خواست ساری
درازنو deraaz no ۱دهکده ی ییلاقی واقع در بالا جاده ی کردکوی ۲ناوبلند چوبی ...
درازنو deraaz noo منطقه ای در اطراف دهستان بابل کنار
دراز واشکا deraaz vaashkaa علف زاری در کوهپر نوشهر
درازون deraazoon از توابع دهستان بالا خیابان لیتکوه بخش مرکزی آمل
درازه deraaze از ادوات چرخ نخ ریسی سنتی
دراز هاکشیین deraaz haakeshiyen دراز کشیدن به قصد خواب
دراز هدائن deraaz hedaaen کسی را بر زمین خواباندن به قصد زدن و تنبیه کردن
درازه را deraaze raa ۱دو چوب اتصال دهنده در دستگاه نخ ریسی سنتی ۲راه طولانی و ...
دراز هکردن deraaz hakerdan کسی را بر روی زمین خواباندن به قصد زدن و تنبیه کردن
دراز هکشیین deraaz hekeshiyen دراز کشیدن به قصد خواب
درازی deraazi بلندی – طولی – درازا
درا سبزی deraa sabzi پیازچه
درا سرا daraa saraa از توابع عباس آباد
دراسله deraa sele مرتع و روستایی در شهرستان سوادکوه
دراسمون deraasmoon سر دردرگاه
دراغ deraagh دروغ
دراکین daraakin دامنه و قله ای به ارتفاع ۲۹۸۵ متر در منطقه کوهستان غرب چالوس ...
درام دریم deraan derim از اصوات – آواری دهل و سازهای ضربی – صدایی شبیه تنبک و طبل ...
درانگستن dar engestan ۱گندم به آسیا ریختن ۲پهن کردن لباس به روی بند ۳پوشاندن با ...
درایتن daraaytan ۱درآمیختن ۲پوشاندن
در بایس بویین dar baayes baviyen به هم نیازمند شدن
دربچه darbachche دریچه
دربدر dar bedar ۱نگران – آشفته ۲آواره
در بدر بویین dar bedar baviyen آواره شدن
در بدر دکت dar be dar daket ۱نوعی نفرین ۲آواره
در بدر – هکاردن dar bedar hekarden آواره و بی خانمان ساختن
در بدری بیی dar bedar bayi ۱نوعی نفرین ۲آواره
دربر dar bor فرار کن
در بردن dar borden ۱گریختن – رفتن ۲هدر رفتن ۳چرخانیدن
در برده dar borde فرار کرده – متواری
در بزوئن dar bazooen ۱رویش گیاه ۲جوشش آب ۳در زدن
دربسه dar basse ۱در بسته ۲نوعی ناسزا و نفرین
در بشن dar beshen بیرون بریز
در بشنیین dar besheniyen بیرون ریختن
در بشو dar beshoo زواید
در بشیئن dar bashiyan ۱در رفتن ۲از جایی بیرون زدن
در بکتن dar baketen نمایان شدن
در بکشیین dar bakeshiyen بیرون آوردن چیزی از جایی
در بگردیین dor bagerdiyen ۱به دور کسی گشتن ۲لفظی برای اظهار سپاس ۳فدا شدن
در بمانستن dar bemaanesten واماندن – درماندن
در بموئن dar bemoen ۱درآمدن – سر از خاک بیرون زدن ۲ به پشتیبانی از کسی برخاستن ...

جمعه 11/5/1392 - 11:43 - 0 تشکر 628150

در بن dar ben ۱دم در ۲قسمت پایین در
دربن dar ban ۱مواظبت – مراقبت ۲در قید و بند بودن
دربن dar bon دربان
در بن ببیین dar ben babiyan مراقبت بودن – هوای کسی را داشتن
در بند dar band ۱مواظبت – مراقبت ۲زندانی
دربند بیئن dar band bien ۱پی گیری کردن ۲پا پی شدن ۳هوای کسی را داشتن
در بندک dar banak نام قلعه ای ساسانی در بلده ی نور
در بنک dar bennek مکانی در روستای مرزی دره ی سوادکوه
دربن کلی dar ban keli قفل وبستی که به اتاق ها زده شود
در بور dar boor فرار کن
در بوردن dar baverden ۱فهمیدن – درک کردن ۲دزدیدن – قاپیدن ۳نجات دادن کسی از مهلکه ...
در بوردن dar boordan ۱هدر رفتن ۲چرخانیدن
در بون dar boon دربان
در بویین der baviyen دیر شدن – از وقت گذشتن
در به دری dar be dari آوارگی
در بیاردن dar beyaarden بیرون آوردن چیزی از جایی
در بیرون dar biroon ۱بیرون از خانه ۲حیاط ۳آمد و شد کردن متوالی در خانه
دربیش darbish قلندر – درویش
در بیمئن darbeyamoen ۱خارج شدن ۲سر از خاک بیرون زدن جوانه ی گیاه – درآمدن
در بیموئن darbiamooen در بیموئن
در بیموچش dar beyamochesh نوعی نفرین – چشم در آمده
در بین der bayyen دیر شدن – از وقت گذشتن
در پله dar palle لنگه ی در
در پیش هکاردن dar pish hekaarden بستن در
درت dert از اصوات – صدای باد شکم
در تخته بویین dar raKhte baviyen ۱بسته شدن در خانه
درتر derter دریرتر – بعد
درج doroj گرفتگی عضله
درجا darjaa ۱زود – سریع ۲ثابت
درجان darjaan از روستاهای سه هزار تنکابن
درجی بر darjibar اورسی – پنجره های مشبک قدیمی که به صورت عمودی باز و بسته ...
درچه darche دریچه
درخاس darKhaas درخواست
درخاس هاکردن darKhaas haakerdan درخواست کردن
درد derd درد املاحی که پس از داغ کردن روغن نمک سوده شده در ته ظرف باقی ...
درد dard ۱گردش کن – دور بزن ۲بازگرد
درد dared ۱از بین رفته ۲برگشته
درد derd لهیده – له شده ته مانده
درد آردن dardaarden ۱ جزاندن ۲ به درد آوردن
درداشت dar daasht دروگر برنج
درد بدیین dard badiyen درد کشیدن
درد بکشیین dard bakeshiyen ۱درد پیش از زایمان ۲درد کشیدن
دردبمان dard bomaan ۱درد کشیدن ۲به درد دچار شدن ۳به درد آمدن
درد به در من dard be darmon نوعی نفرین درد
درد بییتن dard bayitan دچار درد شدن
درد دکت dard daket نوعی نفرین
دردر dar dar ۱ادرار ۲لفظی کودکانه به منظور دفع ادرار
دردر بردن dardar borden بیرون رفتن به قصد گردش و تفریح
در در بند dar dar band ۱خانه و متعلقات وابسته به آن ۲در اصطلاح در و پیکر

جمعه 11/5/1392 - 11:44 - 0 تشکر 628151

در درو der deroo به دروغ – دروغین
در دره dor dore دور زدن بی هدف – رفت و آمد و بی هدف
دردری dardari خانه گریز
دردری dardari کسی که اغلب در بیرون از خانه باشد
در دریم dar darim ۱اتراق گاه – محل قرار دادن وسایل و لوازم شخصی در مزرعه و ...
درد سر خر darde sar Khar ماجراجو – خریدار شر و زحمت
دردسن dardessan ۱برگشتن ۲تغییر کردن
در دکت dar dakat نوعی نفرین
در دکتن dar daketan ۱نمایان شدن ۲بیرون آمدن از زیر پوشش
دردگرشال dard ger shaal زوزه ی شغالی که گویای رنج و درد جسمانی وی باشد
دردگیرشال dard gir shaal ۱شغال زوزه کش ۲زوزه ی شغالی که گویای رنج و درد جسمانی وی ...
دردمن dardman بیمار – دردمند
دردنگ dordang بلند قد
در دوس dar daves نوعی ناسزا و نفرین
در دوستن dar davesten ۱نسبت دروغ به کسی دادن ۲در را بستن ۳نوعی نفرین
دردونه der doone نازنازی
درد هاکردن derd haakerden ۱پودر کردن ۲خرد کردن
دردین dardin از دهات بابل
در دینگوئن dar dingoen بیرون انداختن
در رزه dar raze نوعی کلون در باز زنجیر کوتاه و چفت و بست مربوط به آن
در رزه او dar raze oo از باورهادر قدیم برای دفع ترس،قفل و زنجیر را در آب گذاشته ...
درز darez بریز
درزان dorezaan تکیه بده
درزانیین dorozaaniyen تکیه دادن
درزپوش darz poosh زوار فلزی یا تخته ای
درزچاک darz chaak شکاف – روزنه – درز
درزمان darzemaan سوزن
درزمن darzemon نخ و سوزن
درزمون darzemoon ۱خیاط – دوزنده – درزی ۲سوزن
درزن darzen سوزن
درزن انا darzen annaa اولین مرحله از رشد شلتوک در خزانه که به اندازه ی طول سوزن ...
درزنان توهدائن darzenaan tohedaaen نخ سوزان را تاب دادن
درزن تا darzen taa نخ سوزن – نخ دوخت و دوز
درزن تک dar zen tek مرحله ای از رشد شالی ۲نوک سوزن
درزن جیرنمان darzen jir nomaan درزن ته نموئن
درزنه dar zane ۱چشمه ۲درآمد ۳بیرون می زند
درزنی darzeni جوانه زدن برنج در خزانه
درزنی dar zani ۱دزدی ۲گل شقایق
درزنی darzeni خزانه ی برنج به اندازه ی طول سوزن
در زنیک darzenik نوعی سبزی صحرایی
درزنی ورزنی هکاردن darzani varzani hekaarden دزدیدن – کش رفتن
در زنیین dare zenniyen ۱نهیب زدن ۲آبروی کسی را بردن
درزه پوش darze poosh چوب یا فلزی که برای پوشاندن درز یا شکاف به کار رود
درزی کتی darzi keti از محله های قدیمی بابل
درزی کلا darzi kelaa نام چند آبادی در شهرهای مختلف مازندرانبنا به گفته ی کهن ...
درزیکلا darzikelaa از توابع دهستان چهاردانگه ی هزارجریب بهشهر
درزی مله darzi male از محله های قدیمی آمل
درس dares ۱سال دیگر ۲بسته
درس deres ۱درست – راست ۲زیبا

جمعه 11/5/1392 - 11:45 - 0 تشکر 628152

درسان daresaan ۱چهارچوب در ۲درگاه
درسایه darsaaye همسایه
درس ببین dores babeyan درست و راست شدن – کامل شدن – اصلاح گشتن
درست هاکردن derest haakerden ۱بزک کردن دختران و زنان ۲ساختن و تعمیر کردن ۳هدیه
درستی deresti ۱همگی ۲درستی – راست کرداری
درسر dare sar ۱جلوی در ۲بالای در
درسن daressen برگشتن
درس وازی deres vaazi ۱پوشیده از سنگ ریزه ۲نام منطقه ای است
درسه daresse ۱برگش – تغییر کرده ۲از بین رفته
درسی deressi ۱درکل – به کلی ۲تمام
درش derosh ۱هر چیز نوک تیز ۲درفش کفشگری
درش darosh ۱بتکان ۲با چوب گردو چینی گردو چیدن ۳به شدت کتک بزن
درش dorsh صوتی برای ایستادن اسب
درشئن darshaen در رفتن
درش برش darosh barosh ۱درب و داغان کردن ۲کتک زدن زیاد
درش برش هکاردن darosh barosh hekaarden ۱با چوب بلند گردو را تکاندن ۲کتک زدن
درشت darosht ۱گذری ۲پررو – بی حیا
درشت deresht ۱خشن – سفت – زبر ناهموار – درشت ۲کلفت
درشت daresht از هم پاشیده
درشت بتن dorosht botan تندی کردن – خشم گرفتن از روی خشم و عصبانیت سخن ناسزا گفتن ...
درشتن daroshten ۱جنگ لفظی – درگیر شدن با کسی ۲درخت گردو را با چوبی تکاندن ...
درشتن dareshten ۱از هم پاشیده شدن ۲باز شدن
درشتن daroshten ضربه وارد کردن به شاخه ی برخی میوه ها مانند: گردو فندوق جهت ...
درشتی dereshti ۱درشتی – حرف زشت ۲قلم درشت
درشکسن dereshkessan درهم شکستن
درشکه darsheke یک لنگه ی در
درش گب dershagab شایع شده
درشم dershem علامت داغ بر بدن حیوان
درشو darshoo زواید – ضایعات
درشو darsho بگریز – فرار کن
درشور dar shoor دره ی کم آب
درشوین dar shooyan گریختن – در رفتن
درشیین dar shiyan فرار کردن – گریختن
درغ dargh پیشانی جبین
درغ dargh صدای تفنگ – صدای شکستن چیزی
درغ derogh دروغ
درغاله – بویین darghaale baviyan در کوه و دیوار سوراخ بزرگ پدید آمدن
درغانه deroghaane ۱به دروغ ناراستی ۲دروغگو
درغ بئوتن derogh baooten دروغ گفتن
درغ دروغ deragh deroogh صدای تگرگ و رگبار
درغگو derogh goo دروغگو
درغن deraghenen به زور خوراندن
درغی برغی darghi barghi با شتاب – تند
درفی کلا darfi kelaa از توابع دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
درک darek ۱تخته ی تقسیم آب ۲محل تقسیم آب ۳درک – باداباد
درکا derkaa ۱شخم عمیق ۲دره ی کوچک ۳جوانه ی تمشک ۴جویبار
درکایی darkaai از خاندان های ساکن در روستای ناندل دلارستاق آمل
درکاپی derkaapey ۱از توابع دهستان پایین خیابان لیتکوه بخش مرکزی آمل ۲از توابع ...
درکار dar kaar ۱موجود ۲مهیا
درکار بیین dar kaar beiyen موجود بودن – وجود داشتن

جمعه 11/5/1392 - 11:46 - 0 تشکر 628153

در کاردن dar kaarden ۱انفاق کردن ۲رد کردن – خارج کردن ۳بیرون راندن
در کاروآر der kaa roaar منطقه ای در آلاشت
درکامن der kaamen نام مرتعی در لفور شهرستان سوادکوه
درکامیون der kaameyoon از توابع دهستان بندپی بابل
در کاندا dar kaandaa چهارچوب زیرین در
درکانده dare kaande ۱چهارچوب زیرین در ۲بیرون می کند
درک – برک darek barek ۱درست به اندازه ۲عمل تراشیدن ته دیگ ۳کندن سر سری علف های ...
درک چی darek chi میرآب
در کر dar ker پاشنه ی در
در کرشک dar kereshk کلون درهای قدیمی – چوبی که میان دو لنگه ی در و جهت قفل کردن ...
در کرک dar kerek کلون درهای قدیمی چوبی که در میان دو لنگه ی در جهت قفل کردن ...
درک سر derek sar مکانی بین راه لفور به آلاشت
درک سر darek sar جایی که آب را به دو یا چند قسمت تقسیم کنند
در کشین dar kasheyan ۱خارج ساختن – بیرون آوردن
در کفنه dar kafene ۱بیرون افتادن – ظاهر شدن ۲نمایان می شود
در کنا dar kannaa آستانه ی در درگاه
در کندا dar kendaa ۱چهارچوب زیرین در ۲سکوی جلوی در
درک وان darek vaan میرآب
درکه darekke به درک – به جهنم – باداباد
درکه سر derekesar از توابع دهستان گیل خواران قائم شهر
درکی darakki به درک
درگ derag ۱ببر ۲دورگه – دو نژاد
درگا dargaa آستانه ی در
درگا dergaa بیرون – خارج از خانه
درگا بردن dargaa borden بیرون رفتن –خارج شدن
درگا بیردن dargaa beyaardan در آوردن و خارج ساختن
در گادله dergaa dele ۱حیاط ۲داخل و خارج شدن از خانه به صورت متوالی ۳آستانه ی در ...
در گادله هاکردن dergaa dele haakordan داخل و خارج شدن متوالی از خانه
درگاردن dergaarden بیرون آوردن
درگا روگا dargaa roogaa داخل و خارج شدن
در گاشین dergaashiyan ۱بیرون رفتن ۲خارج شدن
در گاور dergaa var بیرون از خانه و مسکن ۲کنار و نزدیک خانه
درگاهی dargaahi ۱پای در – درگاه – در آستانه ی در ۲پادری
در گز dargaz داس بزرگ علف تراشی
درگوشی dar gooshi آهسته صحبت کردن
در لینگه dar linge لنگه ی در
درم darem از توابع دهستان چهاردانگه ی هزار جریب ساری
درم derem واحد وزن به اندازه ی دو سیر
درما کلا darmaa kelaa نام مرتعی در آمل
درماکوتی dormaa kooti کوهی در منطقه ی دلیر کوهستان غرب چالوس
درمالی darmaali لمس و سایش آلت تناسلی با دو چیز
درم برم daram baram ۱سخت درتکاپو بودن ۲درهم و برهم – کلافه و سردرگم آشفته – ...
درم – برم – بویین darem barem baviyen ۱درهم شدن و به هم آمیختن ۲کنار رفتن ابر پس از هوای بارانی ...
در مچدی dar machchedi ۱آدم بی سر و پا ۲بی خانمان ۳کنار مسجد گذاران
در مزار dar mezaar از توابع دهستان چهاردانگه ی شهریاری بهشهر
درمن darmon درمان – معالجه
درمنه der mene ۱نوعی گون ۲نوعی علف صحرایی که خوراک دام است
درمن هکاردن darmon hekaarden ۱معالجه کردن ۲بهبود بخشیدن بیمار
درمن همن dermen hemen نام هامونی در ولوپی سوادکوه

شنبه 12/5/1392 - 16:2 - 0 تشکر 628491

در موت dormot از توابع رامسر
درمون darmoon درمان – معالجه
درمه dareme گاو بی صاحب و گمشده ای که وارد گله شود
درم هادان daram haadaan ترساندن ناگهانی کسی
درم هایتن daram haayten ۱ترسیدن ۲از جای خود جستن به علت ترس
درمه دمه بویین derme derme baviyen سفت شدن و دانه ای شدن بخشی از مواد خمیری و آبکی نسبت به دیگر ...
درمه کلا darme kelaa از توابع دهستان بالا خیابان لیتکوه بخش مرکزی آمل
درنا dernaa شلاقی پارچه ای که به مانند گیسو به هم بافته شده باشد
درنا dernaa درنااز پرندگان دریایی
درنابازی dernaa baazi نوعی بازی که شالکتک کا،هم گویند
درنجس darenjes ۱کوفته – درمانده ۲ریز شده
درنجس بین darenjes bayyen ۱ریز و خرد شدن ۲کوفته و مانده شدن
در نجسن darenjessen ۱ریز و خرد کردن ۲کوفته و مانده کردن
در نجسن darenjessan کوفته شدن و رنجور گشتن بدن در اثر کار
درنجه darenje کوفته شدن و رنجور گشتن
درنجه سرنجه darenje sarenje کوفته و خسته
درنگ dareng آویزان کردن
درنگتن darengeten آویختن
درنگ درینگ derang dering زنگ چهارپایان
درنگی derengi چاهی در محمد آباد بهشهر که در زمین پست قرار داشته و باور ...
در نماشن dernemaaahon عصر دیروز
درنمشان der nemaashaan عصر دیروز
درنه derne فاصله ی بین شست و انگشت سبابه در حالی که انگشتها باز باشد ...
درنه derne بخشی از بدنه ی قلیان
درنه derne شال تابیده و دولا کرده که بیشتر در شاه وزیر بازی به جای شلاق ...
درنه darne از مزارع دهستان چلاو آمل
درنه بازی derne baazi شاه وزیر بازی
درنه کا dernekaa ازانواع بازی
درنه کایی dorne kaayi بازی ترنا – شاه وزیر بازی
درنی darni نام مرتعی در آمل
د رو de roo ۱مکار ۲دورو ۳دروغ
دروار der vaar از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
دروازک darvaazek ۱نام مرتعی در حومه ی نور ۲نام مرتعی در سوادکوه
دروازون darvaazoon نام ارتفاعی در خطیرکوه سوادکوه
دروازه darvaaze ۱در بزرگ حیاط ۲در ورودی خانه
دروازه وان darvaaze vaan ۱دروازه بان ۲نگهبان دروازه
در وان dar vaan دربان
درو بتن deroo batan دروغ گفتن
درو برو daroo baroo برای امر خیری به جنب و جوش آمدن
در و پی deroo pey از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
در و پیکر dar o peykar ۱در و پنجره ۲در و دریچه
در و جان deroo jaan ۱آویزان ۲تاب
در وخت der vaKht دیرهنگام – دیر وقت
درو – دپوشه deroo depooshe ۱فتنه گر ۲نیرنگ باز
درو دربن dar o darban در و پنجره
درو دربند daro darband در و پنجره – در و پیکر
در و درنگ هکاردن der o dereng hekaarden دیر کردن
درو درو deroo deroo به دروغ – دروغین
درو دسته der daste دسته های درو شده ی شالی

يکشنبه 13/5/1392 - 16:17 - 0 تشکر 628619

درود مله dorood male روستایی از دهستان سدن رستاق واقع در شرق کردکوی
درو دوسن doroo davessan نسبت دروغ به کسی دادن
درو دون deroo daven سخنان نادرست و دغل کارانه و شایعه
در ور dar var ۱برنده – رباینده ۲قاطع – کسی که کاری را به راحتی به پایان ...
در وری dar vari ۱دزدی ۲گل شقایق ۳از سمت در
درو زن deroo zan دروغ گو
درو زن چشمه deroo zan cheshme چشمه ای در لاشک کجور
دروش derosh ۱هر چیز نوک تیز ۲درفش کفشگر
دروشتن darooshten ۱اصطحکاک پیدا کردن ۲پیاپی کسی را به باد توهین و انتقاد گرفتن ...
دروش کر dervesh kor ۱سر دراز ۲کله ی هرمی
دروغ دوند derogh davend دروغ بستن – دروغ – پیرایه بستن
دروک تا dorook taa نخ کلفت دوخت و دوز
درو گو deroo goo دروغ گو
دروم doroom صدای سقوط و افتادن چیزی
درون daroon ایوان
درون daroon از توابع دهستان بابل کنار بابل
درون daroon ۱داخل و میان ۲اندرون خانه ۳واحد شمارش اطاق های خانه
در ون dar von دربان
درون deroon نام مرتعی در حومه ی بابل
در وند dar vand پی گیر مواظب
در وندک darvandek از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
در وندن daroondan ۱جاور کردن ۲پارو کردن برف
درون کلا daroon kelaa از توابع دهستان بابل کنار بابل
درون هسوین darvan hasveyan دربند بودن – توجه کردن
در و ور dor o var دور و بر – پیرامون
درو ورو daroo varoo زیر و رو
در وون dar voon دربان
درو هکردن deroo hakerden تراشیدن – درو کردن
درویشان darvishaan از توابع دهستان میان دورود بهشهر
درویش خاک darvish Khaak از توابع دهستان لاله آباد بابل
درویش خلک darvish Khelek روستایی در کوه های جنوبی بهشهر
درویش خیل darvish Kheyl از توابع دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
درویش رستم darvish restem نام بقعه ای در دهکده ی کوچک اتاق سرا در حوالی زانوس کجور
درویش سرا darvish seraa از توابع دهستان بنافت ساری
درویش شهراگیم darvish shahraagim نام بقعه ای در دهکده کوچک اتاق سرا در حوالی زانوس کجور
درویش فخرالدین darvish faKhreddin نام بقعه ای در بابل موسوم به درویش فخرالدین
درویش کلا darvish kalaa از توابع دهستان میان بند نور
درویش لیلم darvish lilem از توابع دهستان چهاردانگه ی سورتیچی ساری
دره dare داس درو وسیله ای برنده و فولادی برای قطع کردن و بریدن سرشاخه ...
دره dare ۱هست – وجود دارد ۲رشد بی رویه ی سرشاخه های کم محصول
دره dare شکاف و فاصله ی میان کوهدره
دره dore ۱اطراف – حوالی ۲دوباره خوانی
دره بز پل dre bez e pel دره ای در ارتفاعات جنوبی کردکوی
در هادائن dar haadaaen ۱رها کردن حیوانات یا پرنده ۲خارج کردن باد شکم
در هاکردن dar haakerden ۱خارج کردن ۲تیراندازی کردن ۳گوزیدن
درهاکردن der haakerden دیر کردن
در هاله dare haale لنگه ی در
در هانین dar haanin ۱تیره شدن روابط ۲شکر آب شدن میان دو نفر
درهایتن dar haayten ۱ایجاد درگیری ۲آغاز شدن

يکشنبه 13/5/1392 - 16:21 - 0 تشکر 628620

دره بردن dare borden ۱هدر رفتن ۲چرخیدن
دره بن dare ben ۱ته دره ۲نام بخشی در کوه های جنوبی بهشهر
دره پشتی بزوئن dare peshti bazoen با پشت دهره به کسی یا چیزی ضربه وارد کردن
دره په dare pe کناره های دره
دره ترکت dare tarket دره ای در منطقه ی حفاظت شده ی حفاظت شده ی جهان نمای کردکوی ...
دره ته dare ta ۱ته دره ۲نام بخشی در کوه های جنوبی بهشهر
دره جلینگ بلینگ dare jeling beling دره ای در منطقه ی حفاظت شده ی جهان نمای کردکوی
دره چکلی dare chekeli نوک دهره
دره دم dare dom از توابع دهستان جنت رود بار تنکابن
دره دوجه dare dooje جنگل با پرتگاه های بسیار عمیق
دره دوکه dare dookke جنگل با پرتگاه های زیاد
دره دهره dare dahre داس بزرگ علف تراشی
دره سرخ کشه dare serKh kashe دره ای در منطقه ی حفاظت شده ی جهان نمای کردکوی
دره شیر dere sheyr نقطه ی دور
در هکردن dar hakerdan بیرون کردن
دره کنار dare kenaar روستایی از دهستان ناییج نور
دره کنده dare kande از توابع دهستان بیشه ی بابل
در همسایه dar hamsaaye همسایه – همسایه ها
دره مغزی dare maghezi دره ای در منطقه ی حفاظت شده ی جهان نمای کردکوی
دره نه روبار dare ne roobaar دره ای در ارتفاعات جنوبی کردکوی
دری deri ظرف مسی چوپانان
دری تنگی deri tongi نوعی تنگ فلزی دسته دار و بزرگ
دریا باری daryaa baari از توابع دهستان دشت سر آمل
دریا بزن daryaa bezan ۱ماجراجو ۲اهل ریسک و خطر ۳دل به دریا زدن
دریا پشته deryaa peshte بلندی و تپه ی کنار دریا
در یاد بموئن dar yaad bemoen به خاطر آمدن – یاد آوردن
دریا دل deryaa del ۱شجاع ۲خونسرد
دریا دیم deryaa dim ۱ساحل دریا ۲به طرف دریا
دریا کنار deryaa kenaar کنار دریا ساحل
دریاگوشی daryaa gooshi صدف – گوشی ماهی
دریا لب deryaa lab ساحل دریا
دریایی سگ deryaaei sag فک – سگ دریایی
دریجه darije ۱اورسی ۲پنجره های مشبک قدیمی که به صورت عمودی باز و بسته ...
دریجه وهر darije veher سوراخی در دیوار خانه های قدیمی جهت هواکش
دریچه dariche پنجره ی کوچک ۲اشکوب
دریچه گلی dariche gali نام دهکده ای در بالا لاریجان آمل
دریده daride چشم دریده
دریده چش daride chesh بی حیا
دریزه darize بریز
دریس deris اخگر آتش
دریک daryek از توابع دهستان شهرخواست ساری
دریم darim ۱داخل و میان ۲اندرون خانه
دریم فطیر darim fatir نان ور نیامده – نانی که درونش فطیر باشد
درین darin پستو انباری
درین برین هکاردن darin barin hekaarden ۱خراب کاری کردن ۲افتضاح به بار آوردن
درینجه darinje بدن کوفته و درد ناشی از فشار عضلات
درینجه بویین darinje baviyen رنجه شدن و درمانده گشتن از خستگی
درینجه سرینجه darinje sarinje خسته و کوفته
درینجه هکاردن darinje hekaarden رنجه کردن – خسته کردن
درین چال derin chaal نام مکانی در آلاشت سوادکوه

يکشنبه 13/5/1392 - 16:22 - 0 تشکر 628621

دریو daryo دریا
دریو دیم deryo dim ساحل دریا
دریوک deryook دریاچه
دریوک deryook دریاچه
دریوک deryook از مراتع لاریجان واقع در حوزه ی شهرستان آمل
دریوگ deryoog
دریو گالی deryo gaali خس و خاشاکی که موج دریا به ساحل ریزد
دریولب deryoo lab ساحل دریا
دز dez دزد
دز dez ۱دیگ بزرگ سر پهن ۲دیگ حمام های قدیمی جهت گرم کردن آب
دز dez ظرفی گلی که در آن نمک،روغن یا ماست ریزند
دزانو de zaanoo دو زانو نشستن
دزئن dazoen ۱چپاندن ۲گذاشتن درپوش ظروف ۳فرو کردن
دزئه dazoe ۱چپانده ۲فرو کرده
دزبن dezben ۱نام قلعه ای قدیمی که خرابه های آن در روی کوهی در کوهستان ...
دزبنه هکاردن doz bene hekaarden بی قرار کردن مرغان به هنگام تخم گذاری
دز پشت dez pesht از توابع نشتای شهر عباس آباد
دزد dezd دزد
دزدبن dezd ben از توابع دهستان کوهستان شرق نوشهر
دز دره dez dare ۱دره ای که در کنار دژی در حومه آلاشت واقع است ۲از توابع دهستان ...
دز دزکی dez dezeki دزدانه
دز دزی dez dezzi ۱به دزدی – از راه دزدی ۲مخفی کاری
دزد قله dezd ghale قلعه ای قدیمی در کوهستان کجور
دزدک dezdek از توابع دهستان چهاردانگه ی هزارجریبی ساری
دزدک dezdak روستایی از دهستان چلندر نوشهر
دزد کل dezde kol تپه ای تاریخی که در مسیر راه باغ شاه شهرستان بابل قرار داشته ...
دزدکی dezdeki پنهانی
دزدی dezdi ۱دزدی ۲گل شقایق
دزدی مال dezdi maal کالای دزدی
دزدی هکاردن dezdi hekaarden دزدین
د زردی de zardi تخم مرغ دو زرده
دزر کلا dezerkalaa روستایی در بلده واقع در حوزه ی کجور
دز رون dez ron نام مرتعی در حوزه ی آلاشت واقع در سوادکوه
دزسن dozessen دزدیدن
دز شیر dezze shir ظرف مخصوص نگه داری و جا به جایی لبنیات
دزک dezzak ۱روستایی در میان رود نور ۲روستایی در کجور
دزک dezzek ۱در باور،به دینان موجودی زنده است و سرمای زمستان زمان مرگ ...
دزک dezek دیگ کوچک
دز کله dez kele ۱میزان کردن آب نمک در هنگام طبخ برنج ۲بار گذاشتن غذا روی ...
دز کله شو dez kele shoo سنتی است که در دومین شب عروسی،خانواده ی داماد،خانواده ی ...
دزکه چال dezzeke chaal مرتعی در حوزه ی لفور سوادکوه
دزگا dez gaa به احتمال دژگاه بوده است – از دهکده های متروک و قدیمی فخرعماد ...
دزگا مزگتی dezgaa mazgati نقطه ای در جواهرده رامسر که مسجد قدیمی آدینه در آن واقع است ...
دزمار dezmaar آشپز
دزمالی dez maali بافه های چوبی نازک و منعطف از شاخه های تاک که به صورت حلقوی ...
دزماهی dez maahi ماهی پخته شده در دیگ – ماهی بخارپز
دزن dazen بچپان – فروکن – پرکن
دزناکوتی daznaa kooti از توابع دهستان کوهستان غرب چالوس
دزن بزن dazen bazen ۱زد و خورد ۲انباشته – پر
د زندی de zendi دو زانو

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.