http://www.ibnanews.ir/vdce.z8pbjh8we9bij.html
شهرام گراوندی
آیا مفهومی با عنوان ادبیات بیداری داریم؟ آیا ادبیات بیداری می آفریند؟ نقش ادبیات فارسی در پرتو افکنی بر قرن معاصر ایران چیست؟ آیا ادبیات فارسی آن چنان مدرن بوده که روشنایی بیافریند؟ آیا باور داریم که جهان ایرانی ما منهای هنر و ادبیات، جهانی مبهم و تاریک و تار بوده؟ مخاطرات ادبیات چه بوده و ره آورد سه گانه ی تقابل ادبیات، سنت و حکومت را از کدام زاویه می توان به نظاره نشست و از چه منظری می شود کاوید؟ و پیش از همه ی اینها، ایران در قرن بیستم چگونه وطنی بوده و سیر پیشرفت و رقابت در جهان مدرن را چگونه طی کرده؟ بر آن نیستم که به این سوالات یکی یکی پاسخ دهم. چون اصولن جای طرح سوال در این میانه صرفن گشایش روزنی ست بر آغاز این تعریف ؛ و تمام این سوالات خود آیتم هایی هستند که چون پرهای یک بال بزرگ شکل دهنده ی پارادیم اصلی ما هستند در این گذر. ایران در آغاز قرن بیستم ایرانی پیشرفته و مدرن بوده. این را بپذیریم. نهضت مشروطه هنوز یکی از مدرن ترین نهضت های جهان امروز است. برخی قوانین تعبیه شده در آن، هنوز مترقی تر از بسیاری تغییرات اعمال شده در طول یکصد سال اخیر است که بر خلاف تصور بجای گشایش بیشتر شاهد تنگ تر کردن مواد و مفاد قانونی هستیم. ادبیات در این میانه محمل دوراندیشی و بستر بذرپاشی استراتژیکی بوده که با محمدعلی جمالزاده در جهان داستان و با نیما در جهان شعر تمامی سوراخ سمبه هایی را که غول هایی مث فروزانفر و دشتی و نفیسی با انگشت های پترس- وارانه شان می خواستند پر کنند به یک باره با بنیانی دیگرگونه کل آن بساط معظم ولی پوشالی را از جا کندند و طرحی دیگر انداختند و هنوز این کشتی با اینکه گاه کژ می شود و مژ می شود و در نزاع نابرابر حکومت و هنرمند، گاه با پارادوکس های خفیف یا عظیم طرفیم و گاه با گسست های بزرگ که موجب می شود و موجب شده با خلاء و چالش های بزرگ روبرو شویم، ولی راه ادامه دارد و ادبیات به فراخور نگاه هایی که به آن می شود و به قدر بزرگی دست هایی که می خواهد از بستر رود آب بردارد، همواره بر همه ی ارکان هنر تاثیر گذاشته و تاثیر آفریده. سینمای مدرن ما هر چه دارد از ادبیات فارسی ست. نقاشی ، معماری و موسیقی نیز که نیازی به شرح بیشتری ندارد.
بر آنم که در این وادی و در این رابطه و در حد اجمال و توان به نقش کسانی چون صادق هدایت، بزرگ علوی، جلال آل احمد، ابراهیم گلستان، غلامحسین ساعدی و بهرام حیدری بعنوان نمونه هایی شایسته و بایسته اشاره کنم و پیشاپیش از تنگی زمان و محدود بودن موقعیت عذر تقصیر می طلبم.