• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 1274)
جمعه 4/5/1392 - 22:50 -0 تشکر 625895
دماوند و دیو سفید

http://ghaem16.persianblog.ir/post/198  نویسنده : علی خزائی

دیو سفید در داستانهای حماسی شاهنامه در مازندران سکونت دارد و رستم با کشتن او و دریدن جگرش و چکاندن  خونش  درر چشمان کاوس شاه دو باره آنرا روشنی می بخشد. عقیده ای  عامیانه درباره ی دیو سپید در میان مردم رایج بود که دیو سپید در دماوند سکونت داشت او به دست رستم کشته شد ولی هنوز دخترش در درون یک غار غیر قابل دسترسی زندگی می کند و با دوک( میله) نخ ریسی می کند.بر اساس گفته های شاهنامه دیو سفید در   آخرین آوردگاه رستم یعنی در خوان هفتم قرار گرفته است . برای شناخت بیشتر و بهتر : دیوسفید، مازندران و  دماوند ابتدا مطالبی را با استفاده از چند مقاله انتخابی عرض می کنم

 


جمعه 4/5/1392 - 22:54 - 0 تشکر 625907

اما دماوند که در آنجا ضحاک به بند کشیده شده است کجاست؟

دماوند در اساطیر ایران جایگاه ویژه‌ای دارد. شهرت آن بیش از هر چیز در این است که فریدون ضحاک را در آنجا در غاری به بند کشیده‌است و ضحاک آنجا زندانی‌است تا آخرالزمان که بند بگسلد و کشتن خلق آغاز کند و سرانجام به دست گرشاسپ کشته شود. هنوز هم بعضی از ساکنین نزدیک این کوه باور دارند که ضحاک در دماوند زندانی است و اعتقاد دارند که بعضی صداهایی که از کوه شنیده می‌شود، ناله‌های هموست. در تاریخ بلعمی محل زیست کیومرث کوه دماوند دانسته شده‌است و گور فرزند وی هم آنجا دانسته شده‌است. با این تفصیل که چون فرزندش کشته شد خداوند چاهی بر سر کوه برآورد و کیومرث فرزند را در چاه فروهشت. بلعمی سپس از مغان نقل کند که کیومرث بر سر کوه آتش افروخت و آتش به چاه اندر افتاد و از آن روز تا امروز (روزگار بلعمی) ده پانزده بار پرزند و به هوا برشود و از مغان نقل می‌کند که این آتش دیو را از فرزند او دور دارد. به گفتهٔ تاریخ بلعمی جمشید به طبرستان به دماوند بود که سپاه ضحاک به وی رسید. بنا به روایتی نبرد لشگر فریدون به سپاهسالاری کاوه با ضحاک در حوالی دماوند بود.دماوند بار دیگر در گاه پادشاهی منوچهر مطرح می‌شود. آرش از فراز آن تیری انداخت تا مرز میان ایران و توران تعیین کند. بعدها با پا گرفتن اساطیر سامی در ایران برخی شخصیت‌های این اساطیر هم با دماوند ارتباطاتی یافتند. از جمله عوام [...] معتقدند که سلیمان‌بن داوود، یکی از دیوان را که «صخر المارد» (سنگ سرکش) نام داشت در آن‌جا زندانی نمود. گویند، بر قلهٔ‌ دماوند، زمین هموار است و از چاهی که بر فراز آن قرار دارد، روشنی بیرون آید.

جمعه 4/5/1392 - 22:55 - 0 تشکر 625908

ابن اثیر می نویسد:


مردم یمن گویند که ضحاک از ایشان بود و او نخستین فرعون به شمار آمد. آزی دهاک به هنگام آمدن ابراهیم خلیل به مصر، پادشاه این کشور بود. ایرانیان می گویند آژی دهاک از ایشان بود. اینان او را وابسته به خود می دانند. می گویند نژاد نامه او چنین است: بیوراسب بن اروند اسب بن رینکار بن وندریشتک بن یارین بن فروال بن سیامک بن میشی بن کیومرث. گزارشگران گویند: او بر اقلیم های هفت گانه پادشاهی کرد و مردی جادوگر و بدکار بود.


هشام بن کلبی گوید: به گمان ایشان، آزی دهاک پس از جم روی کار آمد و هزار سال فرمان راند. و خدا داناتر است. او در سواد روستایی به نام بُرس بر پهنه ای از راه کوفه فرود آمد و سراسر زمین را بگرفت و با ستم و بدکاری فرمان راند و دست به مردم کشی برگشاد. نخستین کس بود که باژ را پایه گذارد و درم به نام خود زد. نخستین کس بود که آواز خواند و دیگران هم برای او خواندند. گوید: به ما گزارش رسیده است که آزی دهاک تازی همان نمرود است و ابراهیم به روزگار او را زاده است. اوست که ابراهیم را در آتش افکند و آهنگ سوزاندن او کرد.


ایرانیان گمان میبرند پادشاهی تنها از آن پشتی پدید آمد که هوشنگ و جم و تهمورث را پدید آورد. آژی دهاک مردی غاصب بود که با جادوگری و ترفند بر مردم زمین چیره گشت و با دو ماری که بر دو شانه اش روییده بودند، به مردمان گزند بسیار رساند.


بسیاری از دارندگان کتب می گویند: آنچه بر دو شانه آژی دهاک بود، دو پاره گوشت بلند بود که به سر مار می مانست. او آن دو را با جامه می پوشاند و از راه بیم دادن می گفت که دو مارند که از او خوراک می خواهند. آن دو به هنگام گرسمگی در زیر جامه او می جنبیدند. مردم از او آسیب فراوان دیدند. او کودکان بسیاری را سر برید و چنین بهانه آورد که دو پاره گوشت آویخته بر شانه وی او را آزار می دهند و هر گاه آن دو را با مغز آدمی بنوازد، آرام گیرند. او در هر روز دو مرد سر می برید. مردم همچنان سر کردند تا آنکه خدا خواست او را نابود کند. پس مردی از تودۀ اسفهان به نام کابی(کاوه) سر به شورش برداشت و انگیزه وی دو پسرش بودند که یاران بیوراسب ان دو را برای دو پاره گوشت روییده بر شانه های او گرفته بودند. او چوب دستی که به دست داشت، برگرفت و پاره ای چرم بر آن آویخت و آنگاه آن را به سان پرچم برافراشت و مردم را به ستیز و نبرد با بیوراسب خواند. انبوه سترگی از مردم فراخوان او را پاسخ گفتند زیرا در رنج و ستم های فراوان به سر می بردند. چون کابی(کاوه) پیروز گشت، مردم بدان پرچم، شگون خوش زدند و آن را گرامی داشتند و همی بر آن افزودند تا آنکه در نزد شاهنشاهان ایران بزرگ ترین پرچم گردید و مردم از آن برکت همی یافتند و آن را درفش کابیان(درفش کاویانی) خواندند و از این رو جز در کارهای بزرگ، آن را بر نمی افراشتند و جز برای شاهزادگان به هنگام روی آوردن به کارهای گران، بر نمی داشتند.

جمعه 4/5/1392 - 22:55 - 0 تشکر 625909

از گزارش های کابی (کاوه) آنکه: وی از مردم اصفهان بود  و توده های انبوه مردم بر او گرد آمدند و چون بر سر اژی دهاک آمد، بیم او در دل آژی دهاک جای گرفت، آژی دهاک از خانۀ خود گربخت و جای به پیروان کابی(کاوه) گذاشت. ایرانیان بر کابی(کاوه) گرد آمدند و او ایشان را آگاه ساخت که وی را پادشاهی و فرمانرانی کاری نیست زیرا خود را شایستۀ این کار نمی داند. به ایشان فرمود که یکی از فرزندان جم را به پادشاهی بردارند زیرا او فرزند پادشاه ایشان هوشنگ بزرگ پسر فروال بود که ایین پادشاهی بنیاد نهاد و پیش از دیگران بدین کار برخاست.


فریدون بن اثفیان(ابتین) پوشیده از آژی دهاک میزیست و در این هنگام با کابی(کاوه) دیدار کرد. وی و همراهانش از دیدار فریدون شاد شدند و او را به پادشاهی برداشتند. کابی(کاوه) و بزرگانِ ایران یار فریدون در کارهایش گشتند. چون او به پادشاهی رسید و آنچه را از کارهای پادشاهی که می خواست استوار داشت، بر خانه های آژی دهاک دست انداخت و به پیگرد او برخاست و او را گرفتار ساخت و در کوهستان دنباوند(دماوند) به زندان انداخت. برخی ازآذرستایان(گبران) گمان می برند که فریدون گروهی از پریان را به نگهبانی از آژی دهاک برگماشت. برخی می گویند: او با سلیمان بن داود دیدار کرد و سلیمان در آن هنگام در شام به سر میبرد، آژی دهاک را در کوهستان دنباوند(دماوند) زندانی ساخت. آژی دهاک بند و زنجیرش را با خود همی کشید تا آن را به خراسان آورد. چون سلیمان چنین دید پریان را فرمود که او را استوار ببستند تا نتواند از جای خویش تکان خورد. اینان بر او طلسمی ساختند به هیات دو مرد که درِ غاری را که او برای همیشه در آن زندانی گشت، همی کوفتند از این رو که به گمان ایشان او هرگز نمی میرد.


این نیز از دروغ های خنک ایرانیان است.  اینان(ایرانیان) را در باره او دروغ هایی شگفت تر از این است که آنها را فرو هشتیم.

جمعه 4/5/1392 - 22:55 - 0 تشکر 625910

برخی از ایرانیان گمان میبرند فریدون او را در روز نوروز کشت و از این رو، ایرانیان گفتند: «آمد نوروز» یعنی اینکه روز و روزگار نوینی را آغاز کردیم. اینان این روز را جشن گرفتند. گرفتار شدن آژی دهاک در روز مهرگان بود و ایرانیان در این هنگام گفتند:


« مهرگان برای کشتن کسی فرا رسید که مردم را سر می برید». ایرانیان گمان میبرند که از کار آژی دهاک هرگز چیزی نیکو نشنیدند جز یک چیز و آن اینکه چون بلای او به سختی گایید و دیر پای گردید، بزرگان کشور در باره کار به یکدیگر نامه نوشتند و پیک و پیام فرستادند و آنگاه همگی رای بر این نهادند که به دربار وی بروند. آنان بر این همداستان شدند که کابی(کاوه) اصفهانی  بر اودر آید. کاوه بر او در آمد ولی او را درود نگفت بلکه از او پرسید: ای پادشاه، تو را با کدام درود بستایم؟ درودی بر آنکه بر همۀ اقلیم ها فرمان می راند یا درودی بر آنکه تنها بر همین اقلیم فرمانروایی دارد؟ پادشاه گفت: با درودی بر آنکه بر همۀ اقلیم ها فرمان می راند. زیرا من پادشاه سراسر زمینم. کابی(کاوه) گفت: اگر تو بر همۀ افلیم ها فرمان میرانی، چرا ازمیان همۀ آنها، بارهای گران و کارهای بی سامانت را بر دوش ما افکنده ای؟ چرا کارها را میان ایشان و ما بخش نکرده ای؟ کابی(کاوه) بر او گناهان فراوانی شمرد که آژی دهاک تازی کارگ افتاد و پادشاه، بکاری خود را پذیرفت و مردم را بنرمی بنواخت و نویدهای نیکو به ایشان داد و فرمود که بازگردند تا نیازهای ایشان را برآورد و خواسته های شان را به کار بندد و ایشان روانۀ شهرهای خود شوند.


مادر او در این انجمن حاضر بود و نکوهش گری های ایشان را می شنید و او از آژی دهاک بدتر بود. چون مردم بیرون رفتند، خشمگین به درون آمد و او را بر شکیبایی و بردباری نکوهش کرد و گفت: چرا همگی را نابود نکردی؟ چرا دست هایشان را نبریدی؟ چون زن سخن به درازا کشاند، آژی دهاک به وی گفت:  ای مادر، تو هیچ اندیشه ای را در سر نداشته ای مگر اینکه من پیش از تو آن را پرورده ام. ولی این مردم سخن راست و استوار را آشکارا با من در میان گذاشتند و مرا با آن بکوفتند. هر بار که آهنگ تاختن بر ایشان و فرو کوفتن ایشان کردمف چنین دیدم که راستی و درستی به سان کوهی میان من و ایشان سر بر آورده است و من هیچ کاری نیارستم با ایشان کرد. ـآنگاه او به نیوشیدنِ سخنِ مردمِ بخش های گوناگون کشور نشست و نویدهای خود را به ایشان راست کرد و بیش تر نیاز های ایشان را بر آورد.


برخی گفته اند: فرمانروایی او ششصد سال به درازا کشید و سالیان زندگی او به یک هزار بر آمد و او در دیگر سال های زندگی اش به شان پادشاه بود زیرا نیروی فراوان داشت و فرمانش روا بود. میز گفته اندک پادشاهی او هزار و صد سال به دراز کشید.


....برخی گمان میبرند که نوح در زمان او می زیسته است. نوح به سوی وی و مردم کشورش فرستاده شده است. گویند همو بود که این شهرها را بنیاد گذارد و بساخت: بابل، صور و دمشق.

جمعه 4/5/1392 - 22:56 - 0 تشکر 625911

مطالب فوق چکیده و مجملی بود از آنچه که در خصوص دیو سفید و در بند بودن او در دماوند مازندران در کتب مختلف ذکر شده است. گرچه با مطالعه دقیق در یادشت های مورد اشره در بالا می توان به سر نخ هایی در شناخت حقیقی و واقعیت اینموضوع اساطیری یعنی شناخت دیو سفید و مکان در بند بودن او رسید، اما با توجه باینکه درک موضوع جز از طریق آشنایی به زبان رمز وکنایی عرفانی واسطوره ای ممکن نیست، توجه خوانندگانمحترم را به موارد ذیل جلب مینمایم:


با توجه به انچه که در بالا آمد باید بدانیم که مراد از کوه دماوند در اساطیر ، چیزی نیست جز ماه که محل اقامت و فرمانروایی زنخدای ماه و اصولاً خدایان شر اساطیری یا خدایان ونیر است.

دیو سفید همان  سفیانی  است و سر انجام اینکه مراد از مازندران هم  استان مازندران شمال ایران نیست 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.