• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 22044)
چهارشنبه 2/5/1392 - 19:36 -0 تشکر 625240
فرهنگ لغت مازندرانی(حرف ت)

 
 http://tabarestan.ir/
زبان طبری یكی از زبانهای بازمانده از زبانهای كهن پهلوی ، سانسكریت و... است و ریشه در تاریخ دیرپای جهان دارد و هرگونه غفلت و سهل انگاری در حفظ این میراث در معرض خطر، می‌تواند بخشی از پیشینه ایران كهن را به مخاطره بیاندازد. د ر رابطه با زبان طبری، سیاحان و مستشرقان و اندیشمندانی چون "ملگونوف"، "خودزكو"، "درن" و... به تحقیق و مطالعه درباره این زبان پرداخته‌اند. این امر بیانگر ارزش و اعتبار زبان طبری بوده و سبب شده تا افراد بیگانه نیز در مورد این زبان به تحقیق بپردازند. گوناگونی گویش‌های مازندرانی به حدی است كه این تفاوت از محله‌ای به محله دیگر در شهرها و روستاهای مازندران كاملا مشهود می‌باشد هر یك از گویش‌های مازندرانی دارای لهجه خاص، اصطلاحات و فرهنگ مربوط به خود را داشته و با فرهنگ و زبان مختلف گفت وگو می‌كردند. نداشتن آشنایی اولیه با زبان مازندرانی موجب شده كه سایر استانهای كشور به ویژه تهرانی‌ها آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند در حالی كه تفاوتهای عمده‌ای بین این دو زبان وجود دارد. این فرهنگ لغت اساس ان بر کتاب فرهنگ لغات تبری تالیف دکتر اشرفی میباشد تا کنون شامل حدود 35000 کلمه میباشد که برای هر کلمه فارسی ، معنی اصیل مازندرانی و گویش آن کلمه در شهرهای ساری ، یهشهر ، بابل ، آمل ، سوادکوه و تنکابن همراه بات آوانگاری هرکدام در دو ویرایش جستجوی فارسی به مازندرانی و مازندرانی به فارسی برای علاقه مندان جمع آوری شده است.

در این مبحث حرف ت

جمعه 4/5/1392 - 0:39 - 0 تشکر 625543

تخته روگیر taKhte roogir نوعی روتختی که بر روی آن گل دوزی می شد
تخته سری taKhte sari ۱از انواع نفرین – کسی که روی تخته قرار گیرد
تخته ماله taKhte maale ۱وسیله ای برای هموار کردن زمین زراعتی ۲از ابزار درودگری ...
تختی taKhti ۱نام مرتعی در آمل ۲نام مرتعی در سوادکوه
تخرم toKhorem بخار
تخرمه toKhorme آدم قدکوتاه
تخشا taKhshaa شتاب و عجله
تخشی مله taKhshi male از روستاهای روشن آباد گرگان
تخک teKhek هق هق بعد از گریه
تخک teKhek ۱سرفه های پیاپی و متوالی – سیاه سرفه آه بلند – نفس عمیق
تخل toKhol ۱حیله مکر ۲آمیز و درهم شدن بدون نظم و ترتیب
تخل پخل toKhol poKhol ۱به هم ریخته – بی نظم و ترتیب ۲حیله مکر
تخلمه teKhelme آدم نخاله
تخم تین teKhnmetin تخم و نژاد
تخم حروم toKhm harom ۱تخم حرام – حرامزاده ۲در مقام توهین گفته می شود
تخم زئن toKhm zaan بذر افشاندن
تخم سگ tooKhme sag سگ زاده در مقام توهین – توله سگ
تخم مول toKhme mool نوعی ناسزا به معنی حرام زاده
تخم و تلک toKhmo talek ۱تخم و ترکه
تخم و تین toKhm o tin اصل و تبار
تخمی toKhmi ۱مرغ تخم گذار ۲گاو یا گوسفندی که جهت اصلاح نژاد پرورش داده ...
تخمی نهال toKhmi nehaal نهال غیرپیوندی
تخو toKho ۱از اصوات – صدای ریه به هنگام سخن گفتن یا تنفس ۲کسی که به ...
تخوک بکشیین taKhook bakashiyan سرفه کردن مرغ به هنگام بیماری
تخه توخه taKhe toKhe ۱سر و سدا ۲از اصوات – صدای حرکت ۳صدای سرفه شدید
تخی teKhi پر لبریز مالامال
تخی پخی teKhi peKhi پر انباشته مالامال سرشار
تدانی tedaani به خاطر تو
تدی tadi پرز حصیر
تر ter ۱مایع و لعاب چسبناک ۲برای تو
تر tar آویزان – آویخته
تر tor تبر وسیله ی قطع درخت و سرشاخه های آن و هر نوع چوب
ترا taraa ۱از توابع بالا لاریجان آمل ۲مانند شبیه
تراب تریب teraab terib سر و صدا – صدای برخورد دو شی
تراب تله teraab tale داد و بیداد
تراب سره teraab sere از توابع بندپی بابل
تراپرا teraa peraa ۱پراکندگی و متفرق ۲پاره
تراپرا بویین teraa peraa baviyen ۱پراکنده شدن – پخش شدن ۲پاره پاره شدن
تراج teraaj دراج – پرنده ای از خانواده قرقاول
تراجه tarraaje از توابع بندپی بابل
تراخ teraaKh صدای برخورد دو شی
تراز ول تراز teraaz velat teraaz نوعی قرارداد دامپروری میان جلگه نشینان با گالش های کوهستان ...
تراز هاکردن teraaz haakerden میزان کردن – هم وزن یا هم اندازه کردن
ترازی teraazi ۱ترازو ۲صورت فلکی میزان
ترازی بنه بزوئن teraazi bene bazoen کنایه از:دبه در آوردن در معامله
ترازی دار teraazi daar وزن کننده ی اجناس
تراش teraash ۱صاف و هموار ساختن بدنه ی چوب ۲مدادتراش
تراشنه teraashne تراشه های کوچک چوب که هنگام تبر زدن،از درخت بریده و جدا شود ...
تراشنه چو teraashne choo لاشه ای از چوب که در اثر ضربه ی تبر کنده شود
تراش هدائن teraash hedaaen پرداخت نمودن و شکیل ساختن تنه ی درخت با تراشیدن شاخه های ...

جمعه 4/5/1392 - 0:40 - 0 تشکر 625544

تراق تریق teraagh terigh صدایی که از انفجار و رعد و تند برخیزد
تراک teraak درز شکاف
تراک دار teraak daar شکاف دار – دارای درز
تراکنش teraakenesh ۱تیر کشیدن اعضای بدن – نوعی احساس درد ۲بالا و پایین کردن ...
تران teraan دامنه ی کوه – کوهپایه
ترب terb صدای افتادن چیزی
ترب بزوئن tareb bazooen شر کسی را دور کردن
ترب بکردن terab bakerden ۱بی توجهی کردن ۲صدای افتادن چیزی
ترب بنه tarab bene غده ی زیرین ترب
ترب تیم tereb tim ۱تخم ترب و تربچه که از گیاه آن به دست آید
تربچخوس tarabchaKhoos کوتاه قد
تر بزئن tor bazoen با تبر جایی را بریدن
تربزه دار tor baze daar درخت برش داده و زخمی شده به وسیله ی تبر که خشک شده باشد
ترپ terp ترب گونه ی دیگر آن خودرو و خوراکی و اشتها آور است
ترپاس terappaas صدای افتادن جسم سنگین به زمین
ترپ تروپ terap teroop ۱توپ و تشر ۲صدای ناهنجار و بی قاعده ی پا
ترپ تریپ terap terip از اصوات
ترت tert ۱ترد شکننده ۲نرم
ترت teret نام مرتعی در دهکده ی رزن از تترستاق نور
ترتر terter ۱صدای ریزش آب و باران ۲از اصوات است ۳صدای مقطع و بریده
ترتران ter teraan ناودان
ترترو ter teroo پرنده ای از خانواده قمری
ترترهاکردن terter haakerden صدای مقطع و بریده که نشان خرابی وسیله ای یا چیزی است
ترتری ter teri ۱نوعی پرنده ی جنگلی و صحرایی از خانواده ی کبوتر قمری ۲بارندگی ...
ترتریگوش terterigoosh گوش تیز و بلند
ترتلیس taretalis خیس و آب گرفته
ترتم tertem ۱کوسه – بی ریش ۲تنک و رقیق
ترتم پرتم tertem pertem ۱کم مو ۲پراکنده
ترتموش tartamowsh تمشک زار
ترتو tertoo آبکی
ترت و پرت tertopert ۱پاره پوره ۲پراکنده
ترت هکاردن tert hekaarden تحریک کردن – وسوسه کردن
ترتیزک tartizek ۱سبزی شاهی
ترجن ter jen ۱نی توپر ۲روستایی در کلیجان رستاق ساری
ترجن سرا دو رویه terjen seraa dorooye نام مرتعی در گرگان
ترجه terje جوانه
ترجی قله terji ghalle
ترجین terjin نی میان پر که در حصیربافی از آن استفاده می شود
ترچق tarchegh پروار شدن
ترچه torche تبر کوچک
ترچین tarchin ته چین –پلوی ته چین
ترحلوا tar halvaa نوعی حلوا که از آرد،شکر و روغن تهیه شود
ترخ teraKh صدایی که از به هم خوردن دو چیز حاصل شود
ترخان لش tarKhaan lash از مراتع بلده ی کجور
ترخون terKhoon ترخون از گیاهان دارویی است
ترخونش tarKhoonesh درد متناوب استخوان – درد ناپیوسته
ترد terd ترد شکننده
تردار tordaar تبرزن – دارنده ی تبر
تردسته tor daste دسته ی تبر

جمعه 4/5/1392 - 0:43 - 0 تشکر 625546

تر دم tor dem دسته ی تبر – قسمت انتهایی دسته ی تبر
تر دماغ tar demaagh شاداب و سرحال
تردوپرت tardopart پراکنده و متفرق
ترز terez قله ای در شرق روستای نصف چال لفورسوادکوه
ترز tarez ۱پشت کردن به کسی و بی اعتنایی کردن به او ۲به کنایه سخن گفتن ...
ترز terez منطقه ای در اطراف شیرگاه
ترزن tor zan آخوندک
ترزی terazi ترازو
ترزیه tarziye تعزیه
ترس tars ۱ابر رقیق ۲رطوبت ۳سرزمین
ترستاق tarestaagh نام روستایی در نور
ترسکا tersekaa گاو ماده ی دو سال و نیمه که آماده ی باروری باشد
ترسن دله tarsene dele ترسو بزدل
ترسندنن tarsendenen ترسانده شده – زهرچشم دیده
ترسندوک tarsendook شخص بسیار ترسو
ترسندیک tarsendik ترسو بزدل
ترسنیک tarsenik ترسو
ترسو tersoo روستایی در هجده کیلومتری جنوب باختری شهرستان کتول
ترسوک tarsook ترسو
ترسه توهدائن tarseto hedaaen ترساندن
ترسه کا – کوله tarsekaa kole گوساله ی ماده ی دوساله
ترسید tarsid گاومیش ماده ی سه ساله
ترسیکا tarsikaa ماده گاو دو نیم تا سه ساله که آماده ی جفت گیری باشد و هنوز ...
ترسییاب tarsiyaab از توابع اهلم رستاق محمودآباد نور
ترسیین tarsiyan ترسیدن
ترش tersh ترش
ترش teresh تکه یا پاره ای از پارچه – سرقیچی
ترش آبستن tershaabestan ترش شدن خمیر
ترش انار tersh enaar انار ترش یا انار وحشی که نام علمی آن granatoom oonicaa می باشد
ترش بو torshe boo بوی تند – بوی عرق و چربی بدن
ترش بویه tersh baviye ۱هر چیز ترش شده
ترش تره tershe tare نوعی خورشت ترش مزه که در آن حبوبات و ادویه به مقدار زیاد ...
ترش تولی tersh tooli آلوچه ی ترش
ترش تیلن tershe tilen عصبانی
ترش چنگلو tershe changeloo نوعی آش ترش مزه که با بنشن،کدو،برگ چغندر و سیب زمینی پخته ...
ترش خمیر tershe Khamir خمیر ترش
ترش خیار tershe Kheyaar ۱خیار درشت و ترشیده و غیرقابل مصرف
ترش خیک tersheKhik ۱چکمه ۲خیکی که در آن ترشی می ریختند
ترش زپور tershe zappoor خیلی ترش
ترش زمبلیک tersh zembelik خیلی ترش
ترش زنغروت tershe zanghoroot خیلی ترش
ترش سماق tershe semaagh حد اعلای ترش بودن چیزی
ترشک tershek گیاهی است با نام لاتین conicooataohais
ترشک tershek ۱نوعی خربزه ی وحشی که شبیه لیموترش است ۲علفی ترش مزه با دانه ...
ترشک tershek ۱خورشتی از کدو ۲علفی ریز برگ با شاخه های زیاد که به طور معمول ...
ترش کباب tershe kebaab نوعی کباب محلی با چاشنی رب انار،گردو،سبزی چوچاق
ترش کتار tershe ketaar آدمی که به خوردن انواع ترشی تمایل فراوان دارد
ترشک شورک tershek shoorek کنایه از:هله هوله – چیزهای متنوع
ترشک علف tershek alef علفی با برگهای ریز در اصطلاح به هر چیز ترش و شور گویند

جمعه 4/5/1392 - 0:44 - 0 تشکر 625547

ترش کنس tershe kenes ازگیل وحشی ترش مزه
ترش لیمو tershe limoo لیموترش که نام علمی آن oosia imonoon chitoos است
ترشم tershem داغی که روی پوست حیوان زنند
ترش ماس tershe maas ماست ترش
ترش مزه tersh meze مزه ی ترش
ترش نون tershe noon نانی که از گردو و ترشی درست شود
ترش واش tershe vaash نوعی سبزی ترش مزه و خورشتی
ترش واشی torshe vaashi نوعی علف
ترشوک tershook ساقه ی تازه ی تمشک که ترش مزه است
ترشه tershe ۱هرچیز ترشی که مانند سوخته ی تریاک باشد و از شیره ی ماده ...
ترش هاکردن torsh haakordan ۱اخم کردن – عبوس شدن ۲بازگرداندن مقداری از غذا از معده به ...
ترشه بشته واش tershe beshte vaash نوعی غذای محلی
ترشه سه tershe se سیب ترش
ترش هلی tersh hali آلوترش آلوچه – گوجه سبز
ترشی tershi ۱ترشی – از مزه ها ۲عصاره ی برخی میوه های ترش مزه که به عنوان ...
ترشی آش tershi aash نوعی آش آش ترش
ترشی او tershi oo آب ترش – آب ترشی
ترشی بشتن tershi beshten ترشی انداختن – ترشی ریختن
ترشی چم tershi cham ترش مزه
ترشی خیک tershi Khik شکم گنده که نوعی کنایه ی تحقیرآمیز است
ترشی سیا tershi siaa رب انار
ترشی کاندس tershi e kaandes ترشی ازگیل وحشی
ترشی کبر tershi kaber نوعی سبزی صحرایی ترش مزه
ترشی نمک هکاردن tershi nemek hekaarden طعم غذا را چشیدن – مزمزه کردن
ترف teref کشک
ترف torf ترب
ترفک tarfak قمری
ترق teregh ۱گشودن راه ۲سفت ومحکم
ترقاس terghghaas از اصوات است – برخورد دو چیز با یکدیگر
ترق ترق teragh torogh سر و صدای زیاد – صدای ضربه ی چکش
ترق ترق teraghghe torogh صدای رعد – تندر
ترقچی کلا targhchi kelaa از توابع لاله آباد بابل
ترق هاکئردن teregh haakoerden باز کردن راه در میان برف
ترک terk ترک – نژاد ترک – ترک زبان
ترک tark ۱قسمت پشت زین اسب و پالان خر وغیره ۲پشت
ترک terek کبوتر صحرایی
ترک terek تر،پسوند تفصیلی وک پسوند تقلیل می باشدمانند:کمترک یعنی:اندازه ...
ترک tarak ترک شکاف
ترک اسل tork assel آبگیری در شبه جزیره ی میان کاله
ترکانش terkaanesh درد و التهاب همراه با تیر کشیدن موضعی از بدن – گزگز کردن ...
ترکانش کاردن terkaanesh kaarden گزگز کردن جای درد
ترک بوسن terok boossen ۱از نفس افتادن – خسته شدن ۲پاره شدن طحال
ترک پت tark pat گوشت قورمه ی نیم پخته
ترکتا tarktaa از کوه های سدن رستاق واقع در استرآباد
ترک تریک tarak terik از اصوات،به معنای صدای زیر و با فاصله
ترک تیریک terak tirik صدای شکستن تخته و برخوردن چیزی به حلب یا مشابه آن
ترکس torkes ترکیدن
ترکش torkash نام مرتعی در سوادکوه

جمعه 4/5/1392 - 0:45 - 0 تشکر 625548

ترک کلا terk kelaa از توابع دشت سر آمل
ترکلو tare koloo گوساله ی نوزاد
ترکلوی tere kolovi گوساله ی تازه به دنیا آمده
ترکم terkom از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری
ترکمان terkemaan ترکمان – ترکمن
ترکمان ریش terkemaan rish دم اسبی – نام گیاهی با برگ های سوزنی و مطبق
ترکمان کیی terkemaan kaei کدو حلوایی که با آن بورانی نیز تهیه کنند
ترکمان ملیجه terkemaan melije مورچه ی درشت
ترک مله terke male از توابع جلال ازرک جنوبی بابل
ترکمن خل torkemenKhel از توابع بالاتجن قائم شهر
ترکمون ter kemoon ترکمانان نژاد میانه ی ترک و مغول هستند که پس از خالی شدن ...
ترکمونی terkemooni از تکه های سازی مربوط به سرنا است،که در لغت به معنیمربوط ...
ترک میدان tarak meydaan مرتعی از توابع شهرستان گرگان
ترکنش terekenesh ترکنش
ترکو torkoo جوانه ی نورسته ی درخت
ترکو tarkoo کوه بلند – نام کوهی
ترک و تات tork o taat ۱آمیزه ای است از ترکان و تات های بیگانه با بومیان تنکابن ...
ترکوهاکردن terkoo haakerdan ۱جوانه زدن درخت ۲بدقولی کردن
ترک هایتن terak haayten شکاف برداشتن
ترکه تیریکه terakke tirikke صدای شکستن تخته – صدای حلب
ترکه سر terke sar نام کوهی در قسمت جنوبی غربی زوات از کلارستاق تنکابن که آثاری ...
ترکه لارو terke laaroo نهری که از رودخانه هرازآمل منشعب می شود
ترکی torki جوانه ی درخت
ترکی terki ترکی
ترکیسه tarkise کیسه ی تر شده که مصارف ویژه دارد
تر کینه tor kine پشت تبر
ترلان قوش tar laan ghoosh طرلان – از انواع قوش صحرایی
تر لت tor lat پهنای دهنه ی تبر
ترلجند tare lajend خیس و آب گرفته
ترم terem از توابع کلیجان رستاق ساری
ترم terem ۱کپک – کپک زدن ۲بوی خاک ۳گیاهی دارویی که آن را خشک کرده همراه ...
ترمار tar maar گاو تازه زاییده
ترمارگو tar maar go گاو تازه زاییده
ترمبی terembi کبوتر چاهی
ترم تاز taremtaz از انواع عقاب ریز جثه
ترم تلا torom talaa قرقاول
ترمک termek لطیف – نرم و نازک – ظرف
ترمه terme ۱نام پرنده ای است ۲نوعی علف هرز
ترمه فیجل terme fijel از پرندگان آبزی
ترمی termi ۱زخم شدن لای انگشتان دست و پا ۲مه – ابر غلیظ همراه با باران ...
ترمی بیته هوا termi bayte havaa هوای مه گرفته
ترنج terenj درختچه ای بوته ای و خاردا،دارای میوه ی گرد که نرسیده ی آن ...
ترنجبین teranjebin گیاه دارویی مشهور
ترنگ tereng قرقاول
ترنگ پشتی tereng peshti نوعی قارچ خوراکی که روی آن رنگارنگ است و شبیه قرقاول می باشد ...
ترنگ تلا tereng telaa قرقاول نر
ترنگ فوکاک tereng fookaak حواصیل شب – نوعی لک لک
ترنگ کرک tereng kerk قرقاول ماده
ترنگی هرسائن terengi heressaaan نیم تیغ ماندن حالتی که سر به پایین و زانوها مماس بر زمین ...

جمعه 4/5/1392 - 0:46 - 0 تشکر 625550

ترنه terne ۱بادی که از طرف شمال می آید و به طور معمول با برف و باران ...
ترنه tarne ۱تر و تازه – نو ۲جوانه و نهال کوچک که تازه روییده است ۳بچه ...
ترنه اغوز tarne aghooz نهال گردو که به صورت ترکه است و هنوز تناور نشده است
ترنه کره tarne kere کره اسب تازه زاییده شده
ترنه گوک tarne gook گوساله ی تازه زاییده شده
ترنه مار tarne maar ۱گاو تازه زاییده،حیوان تازه زاییده ۲اولین زایش
ترنه مارگو tarnemaar go گاو تازه زاییده
ترنه واش tarne vaash علف تازه
ترنه ورکا tarne varekaa بره ای که تازه به دنیا آمده باشد
ترو terow تر و تازه و ترد
تروت teroot دهکده ای در شرق بابل
تروجن teroojen از توابع قره طغان بهشهر
تروری tar varey بره ی نوزاد
تروک tarook زخم در حال ترمیم همراه با درد
تروک terok بند
تروک terook ۱توان ۲نفس ۳کوک زدن به پارچه ۴طحال ۵شکاف،ترک
تروک بسه terook bosse نوعی نفرین است به معنی:طحال پاره شده
تروک تا terook taa کنایه از:جان به لب رسیدن
تروک تا بسته terooke taa boste در اصطلاح از پا افتادن و خسته شدن
ترویجان tervijaan از توابع دابوی شمالی آمل
تره tere پاره – پارگی
تره tere ۱بیچاره ۲راندن احشام
تره tare ۱تلخ ۲یکی از غذاهای محلی
تره te re تو را – به تو
تره tere آبشار اوتره tere o نیز گفته می شود
تره tare نوعی سبزی تره
تره tere نهیب – تشر
تر هادائن ter haadaaan ترشح ادرار و اسهل
تره باغ tarebaagh باغی که در آن سبزی جات بکارند
تره بخردن tare baKherden آویزان شدن چیزی به سبب سنگینی وزن
تره بردن tare borden آهسته آهسته پاره شدن
تره بزنو tere beznoo نام مرتعی در آمل
تره بن tare ben زیر شیروانی
تره پره tare pare ۱پاره پوره ۲نامنظم
تره پشتی tore peshti کوله پشتی چوپانان و کشاورزان که از جنس پشم بوده و دست بافت ...
ترهدائن tar hedaaan ۱ریختن ۲خراب کردن ۳سبک سری
تره گو tare goo گاو تازه زاییده
تره گوچ مار tare goche maar گاو تازه زاییده
تره مارگو tare maar go گاو تازه زاییده
تره می terremi زیر آب شیراوانی – زیرشیروانی
ترهن torhan نام مرتعی در لفور سوادکوه
تره وشی tarre vashi نوعی سبزی صحرایی
تری teri ۱پوست کندن گردو با چوب دستی ۲قطعات تیغ گونه ی حصیر ۳چوب تخته ...
تری teri نهیب – تشر
تریت terit عبوس،ترشرو
تری تلی teri tali ۱قطعات تیغ گونه ی حصیر ۲چوب و تخته
تریجه terije جوانه
تریجه بزوئن terije bazoen جوانه زدن
تریخ teriKh سفت محکم و استوار

جمعه 4/5/1392 - 0:47 - 0 تشکر 625551

تریر terir از توابع کوهستان غرب چالوس
تریسه tarise ماده گاوی که زایمان اولش باشد – گوساله ی ماده یک تا دو ساله ...
تریک terik ۱تنگ گلی – کاسه ی گلی ۲صاف ۳تکه یا قطعه ای از چیزی
تریک terik ۱جوانه یا شکوفه ی تازه ۲گردوی پوست کنده ۳مقدار اندک ۴تگرگ،رگبار ...
تریکاس terikkaas ۱صدای ناگهانی ۲ضربه به در زدن
تریکاس بزئن terikaas bazoen ۱آهسته ضربه زدن – تلنگر زدن ۲صدای ضربه
تریک تریک terik terik ۱قطره قطره ۲کم کم
تریک سر هدائه tarik sar hedaae کنایه از:خندیدن
تریک هاکردن terik haakerdan پوست کندن
تریکه سری terike sari ۱تریکه+سریدر موسیقی مازندران قطعه ای است سازی مربوط به نی ...
تریک هکاردن terik hekaraarden ۱صدای قطره ی در حال فرو افتادن ۲صدای چکیدن قطره
تریگ و تابستن terigo taa basten از هم گسستن زمین و خشک شدن آهن
تری هاکردن teri haakerden راندن
تز tez تیز بران
تزم تزم tezem tezem ۱رجز خوانی نابجا کردن – فخرفروشی کردن و داد و فریاد نمودن ...
تزم تزم کاردن tezem tezem kaarden ۱کنایه از خط و نشان کشیدن ۲رجز خوانی کردن ۳اخم و تخم کردن ...
تزهکاردن tez hekaarden تیز کردن لبه و تیغه ی چاقو و هر چیز برنده ی دیگر
تزیه خن taziye Khon تعزیه خوان – ایفا کننده ی نقش در تأتر مذهبی
تزییه taziye تعزیت،تعزیه،سوگواری،عزداری تعزیت و برپا داری عزای حسین ...
تزییه نذری taziye nazri برخی افراد با خود عهد می نمایند تا در صورت برآورده شدن نذر،هزینه ...
تس tos ۱از اصوات است ۲باد گندیده ی شکم – چس
تس tes درختان تک پایه که گل و میوه ی آن ها موجب لقاح نوع ماده ی آن ...
تسا tosaa درخت جنگلی توسکا
تسا tosaa چند لحظه پیش
تساپه tesaa pe پابرهنه
تساپه لینگ tesaa peling ۱ تساپه لینگ ۲ تیساپه لینگ
تساکله tosaa kale جنگل توسکا
تس انجیل tes anjil ۱نوعی انجیر که میوه اش خوردنی نیست ۲انجیر قلمه نداده
تس بدی tasi bedi چشم و هم چشمی
تس بن داشتن tes ban daashtan سست بودن
تس بندلو tose band loo گیاهی انگلی و پیچیده شبیه تاک
تسبی tasbi تسبیح
تسبی tasbi رقابت – چشم هم چشمی
تس تس tes tes ۱صدای تو دماغ،خرخر ۲آدم سست و بی حال
تس تمبول tas tambool نوعی طالبی کوچک
تس چو tese choo ۱مترسک ۲مزاحم ۳هیزم آب خورده و پوسیده
تسر teser برای تو
تسک task ۱آدم قدکوتاه – کوتوله ۲نوعی پرنده ی کوچک به اندازه ی چکاوک ...
تسک tesk گاو نرکوچک
تسکا teskaa توسکا – درختی با نام علمی anoos gootionosa
تسکابن teskaa ben از توابع لیتکوه آمل
تسکا پشتکا teskaa peshtekaa مرتعی در حومه ی نوشهر
تسکاتک teskaa tek روستایی در بلده ی کجور
تسکاجار toskaa jaar جنگل توسکا – محل رویش درخت توسکا
تسکاچال teskaachaal ۱مرتعی جنگلی در کجور ۲مرتعی جنگلی در سوادکوه
تسکاچال رستم علی teskaa chaal rostemali از توابع بابل کنار بابل
تسکا کله teskaa kale توسکا زار – محل رویش توسکا
تس کاگل toskaa gell خاک تیره ی مایل به سیاه – خاک مرغوب
تسکالپر teskaa laper از توابع بال کنار بابل
تسکانو teskaa no مرتع و چشمه ای در حوالی نهرودبار کدیر نوشهر

جمعه 4/5/1392 - 0:49 - 0 تشکر 625553

تسکاهال toskaa haal نهال نورسته و جوان توسکا که شل نیز نامیده می شود
تسکل taskal بخشی از پوست خشک شده ی بدن
تسکن taskan ظرفی از تیغه های نی و نیز سبدی که بر روی مرغ کرچ گذارند
تسکه teske پاشیدن قطرات آب از اطراف
تسکه taske کوتاه قد
تسکه بلند taske beland کوتاه و بلند – فراز و نشیب
تسکه جول taskejol وسیله ای در گاوآهن برای کم و زیاد کردن عمق شخم
تسکه قد taske ghad کوچک اندام
تسمببو tesem baboo سوسک سرگین بر
تسم بکا tesem bakkaa سوسک سرگین بر
تسمه tasne نوار چرمی – چرم کمربند مانند
تسمه بکشیین tasme bakashiyan تا آخرین اندازه از وسیله یا حیوانی کار کشیدن
تسن tesen ۱کسی که پشت سر هم نق می زند ۲پیاز خراب و فاسد ۳کسی که پشت ...
تسن انجیل tesen anjil انجیر غیرخوراکی
تسن بابو tesen baboo نوعی سوسک – سوسک سرگین بر
تسن بئو tesen baoo حشره ای است – نوعی سوسک
تسن کرچلی tosene karcheli زالزالک وحشی
تسنه انجیل tesne anjil گونه ای انجیر که میوه اش خوردنی نیست
تسوک tesook سوسک
تسه tesse برای تو
تسه بندلو tose bandeloo هزارکشان – گیاهی شبیه به تاک،خاردار و پیچک دار،ثمر آن سرخ ...
تسه چو tese choo مترسک
تسی tesi پولی که دلال قمار از قماربازان می گیرد
تسی بدی tase bedi چشم هم چشمی – رقابت تنگاتنگ
تسینار tesinaar انار سیاه
تش tash آتش
تش tosh ۱گرم شدن کنار آتش ۲ضربه زدن ۳سرعت ۴جوش صورت
تش tesh ترش
تشاندن to shaanden ضربه زدن با دست یا چوب به کسی یا چیزی
تش او tash o تش او
تش اوبزوئن tash oobazooen حیف و میل کردن
تش بازی tash baazi آتش بازی
تش بال سرت tashe baal sarat توکای بال قرمز
تش بخردن tashbaKherden تش بهیتن
تش برق tash bargh آذرخش
تش بزوئن tash bazooan ۱آتش زدن – آتش انداختن در چیزی
تش بسی tash basi کنده ی پشت آتش
تش بل tash bal شعله ی آتش
تش بویین tash baviyen ۱روشن شدن آتش
تش بیتن tash bayten آتش گرفتن
تش پسک tash pash خاکستر آتش که به هوا خیزد – خاکستر سبک
تش پشت کلین tashe peshte keleyn ۱خاکستر روی آتش
تش پشتی tash poshti کنده ای بزرگ که در پشت آتش قرار دهند
تش پشه دکتن tash pashe daketen ۱بی تاب شدن – آشوب دل ۲وسوسه
تش پولاسنگ tash poolaa sang سنگ آتش زنه
تش پیش tashepish کنار آتش
تش پیش هدائن tash pish hedaaen تش پیش هدائن

جمعه 4/5/1392 - 14:45 - 0 تشکر 625677

تشت tasht ظرف پهن مسی یا سفالی – لگن – تشت
تشت tasht ۱مستقیم به طرف چیزی یا کسی رفتن ۲بی سرپناه ماندن – سرگردان ...
تش تبله tashtable قوطی کبریت
تشت تله tasht tale تله ای با تشت و طناب جهت شکار پرندگان
تشت زن tasht zan ۱کسی که بر تشت می کوبد ۲کسی که ریتم سما را با تشت به اجرا ...
تشتک tashtek ظرف برنجی یا مسی مخصوص شستشوی وسایل چای خوری
تشت لاک tashte laak تشت+لاک:ظرفی چوبین که به هنگام جشن ها به عنوان ساز کوبه ای ...
تشت لگن tashte lagen تشت مسی بزرگ
تش تو tashe too ۱غم و غصه – رنج و اندوه – بی تابی ناشی از رنج ۲حرارت و تف ...
تش توش tashe toosh گرمای آتش – حرارت آتش
تشته کلان tashte kalaan از مراتع واقع در الستان کتول
تش جیک tashe jik آتش زغال گداخته
تشخار teshKhaar زخم کچلی
تش خل tash Khel ۱محلی برای خشک کردن برگ های توتون ۲خاکستر گرم – خاکستر زیر ...
تش خمن tash Khaman مرتعی در روستای کوهپر نوشهر
تش خنه tash Khene ۱آشپزخانه ۲آتش دان سماور
تش خنه tash Khene ۱محلی برای خشک کردن برگ های توتون ۲گلخن حمام
تش دار tash daar چوب نیم سوخته
تش داشتن tashdaashten شتاب در کاری
تش دچن tash dechen آتش درست کردن – آتش کردن
تش دکت tash dakat نوعی نفرین به معنی آتش گرفته
تش دکتن tash daketen ۱آتش گرفتن ۲سرایت آتش از جایی به جایی دیگر
تش دکوشتن tash dakooshten خاموش کردن آتش
تش دل tashdel ۱گیاهی فصلی است ۲آدم فعال و پرجنب و جوش تلاش
تش دمده tash dem de آتش انداز
تش ده tash de آتش دهنده – کسی که به عهد آتش در خانه یا مزرعه ی کسی افکند ...
تش دی tash di دود و آتش – دود آتش
تش دینگئن tash dingoen ۱گرم کردن ۲آشوب به پا کردن
تش راس هکردن tash raas hakerden فتنه انگیزی کردن – آشوب کردن
تشر بزان tasher bazoen بر سر کسی فریاد زدن داد زدن
تشر تشور هاکردن tashar teshoor haakerdan ۱سرزنش کردن ۲بر سر کسی فریادزدن
تش زئن tash zaan آتش زدن
تش زن tash zan آتش زننده – برافروزنده ی آتش
تش سر او دکردن tashe sar o dakerdan آب بر آتش ریختن
تش سر چو tash sar choo دو چوب افقی بالای اجاق خانه های روستایی که با تخته آن را ...
تش سری tash sari روی آتش قرار دادن اشیا بر روی آتش
تش سو tash soo روشنایی آتش
تش غنچه tash ghanje زغال آتش گرفته – اخگر
تش فل tash fel خاکستر گرم – خاکستر زیر آتش
تش فلکر tash felker وسیله ای فلزی جهت به هم زدن آتش
تش قتی tash gheti کبریت
تش قدم tash ghadem آدم نحس – بدقدم
تشک teshk ۱جوانه ۲گره درختان
تشک teshk گاو نر جوان که هنوز برای کار شخم زدن آماده نشده باشد
تشک tashek آدم فرز،پرکار و سحرخیز
تش کایی tash kaai آتش بازی
تش کاشی tash kaashi خاموش کردن آتش
تشکر tashkar آتش افروز

جمعه 4/5/1392 - 14:46 - 0 تشکر 625679

تش کرخنه tash karKhene ۱اتاقی که اجاق هیزمی در گوشه ای از آن تعبیه شده و پخت و پزهای ...
تشک ریکا teshke rikaa پسر نوجوان
تش کش tash kash وسیله ای فلزی برای جا به جا کردن آتشخاک انداز فلزی
تشک کله teshke kole ۱گوساله ی نر
تش کل tash kol هیزمی که یک سرش آتش گرفته باشد
تشکل teshkel ۱کودک پرجنب و جوش ۲گاو نر کوچک
تشکل خنه tashkel Khene اتاق نشیمن که در گوشه ای از آن اجاق هیزمی تعبیه شده باشد
تش کلو tash keloo گل آتش – اخگر
تش کله tash kele آتش گاه – اجاق
تش کله tash kele ۱بار گذاشتن غذا بر روی اجاق گلی ۲اجاق و متعلقات آن
تش کله دیم tash kele dim رو به آتش
تش کله مار tash kele maar چوب بزرگ روشن اجاق که جهت زنده نگه داشتن آتش است
تش کلین tash kelin ۱خاکستر آتش ۲بخت و طالع ۳نوعی نفرین
تش کوله tesh koole گاو نر بسیار جوان
تشکون tash koon نام آتشکده ای قدیمی در کشکلستان امیرآباد تنکابن
تشکون toshkoon toshkoon
تش کوهایتن tashe koo haaytan آتش در زیر خاکستر پنهان ساختن
تشکه teshke جوش صورت – دمل کوچک
تشکه بزوئن teshke bazooen جوش زدن دست و صورت در اثر حساسیت
تشکه زئن teshke zaen ۱جوانه زدن درخت ۲بدقولی ۳غیبت کردن
تشکیلی سر tashkili sar تپه ای در روستای سمسکنده از دهستان میان دورود ساری
تش کین tashkin جلوی آتش – کنار آتشی
تشگره tashgere گیاهی خودرو و خوراکی
تش گزه tash geze ازگیاهان دارویی
تشلاق tashlaagh دره ی میان دو تپه
تش لاک tash laak لاوک بزرگ – ظرف بزرگ
تش لگن tash lagen ظرف بزرگ و مسین که جهت گرم داشتن آن پیوسته در کنار آتش قرار ...
تشلی teshshali آلوچه ی ترش و وحشی
تش مار tashmaar کنده ی هیزم آتش دار در اجاق هیزمی برای انتقال به محل دیگر ...
تش مال tashmaal ۱آتش را به چیزی مالیدن – آتش را به چیزی نزدیک کردن ۲محل بر ...
تش مجیک tash mejik جرقه ی آتش – جرقه – شراره
تشنا teshnaa تشنه – در سانسکریت ترشنا tarshnaa گفته می شود
تشنایی teshnaayi تشنگی
تشنو tashnoo مرغی که هنوز به تخم نیامده است
تشنه کلام teshne kelaam مرتعی در روستای چه جای کتول
تشنه گلی teshne gali گلوی تشنه
تشنی tashni ۱مرغی جوانی که هنوز به تخم نیامده است – نیمچه ۲یلوه
تشنی tashni ۱آتش برافروخته و خالص ۲مرتعی در بخش کوهستانی لنگای عباس ...
تشنی tashni ۱تشنگی – عطش ۲میل و اشتیاق وافر به کار یا چیزی داشتن
تشنیکا tashnikaa جوجه مرغ – جوجه ی دو یا سه ماهه
تشنی مرغنه tashni merghene اولین تخم های هر مرغ را تشنی مرغنه گویند
تشنی وشنی tashni vashni تشنه و گرسنه – گرسنگی و تشنگی توام
تش واری tash vaari مانند آتش
تش و بل بییت tash o bal bait آتش و شعله گرفته – نوعی نفرین است
تشودی tashoodi آتش و دود
تش وشه tash vashe ۱اضطراب ۲وسوسه
تشه teshe مال تو است

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.