• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 25275)
دوشنبه 31/4/1392 - 19:41 -0 تشکر 624472
فرهنگ لغت مازندرانی(حرف پ)

 
 http://tabarestan.ir/

زبان طبری یكی از زبانهای بازمانده از زبانهای كهن پهلوی ، سانسكریت و... است و ریشه در تاریخ دیرپای جهان دارد و هرگونه غفلت و سهل انگاری در حفظ این میراث در معرض خطر، می‌تواند بخشی از پیشینه ایران كهن را به مخاطره بیاندازد. د ر رابطه با زبان طبری، سیاحان و مستشرقان و اندیشمندانی چون "ملگونوف"، "خودزكو"، "درن" و... به تحقیق و مطالعه درباره این زبان پرداخته‌اند. این امر بیانگر ارزش و اعتبار زبان طبری بوده و سبب شده تا افراد بیگانه نیز در مورد این زبان به تحقیق بپردازند. گوناگونی گویش‌های مازندرانی به حدی است كه این تفاوت از محله‌ای به محله دیگر در شهرها و روستاهای مازندران كاملا مشهود می‌باشد هر یك از گویش‌های مازندرانی دارای لهجه خاص، اصطلاحات و فرهنگ مربوط به خود را داشته و با فرهنگ و زبان مختلف گفت وگو می‌كردند. نداشتن آشنایی اولیه با زبان مازندرانی موجب شده كه سایر استانهای كشور به ویژه تهرانی‌ها آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند در حالی كه تفاوتهای عمده‌ای بین این دو زبان وجود دارد. این فرهنگ لغت اساس ان بر کتاب فرهنگ لغات تبری تالیف دکتر اشرفی میباشد تا کنون شامل حدود 35000 کلمه میباشد که برای هر کلمه فارسی ، معنی اصیل مازندرانی و گویش آن کلمه در شهرهای ساری ، یهشهر ، بابل ، آمل ، سوادکوه و تنکابن همراه بات آوانگاری هرکدام در دو ویرایش جستجوی فارسی به مازندرانی و مازندرانی به فارسی برای علاقه مندان جمع آوری شده است.

در این مبحث حرف پ

دوشنبه 31/4/1392 - 19:51 - 0 تشکر 624484

پت pet ۱میگوی کوچک سواحل جنوبی دریایی خزر که زندهی آن غذای ماهیگیر ...
پت pat ۱حرکت – جنب و جوش ۲پخته ۳پهن
پتازه pataaze ۱پخته شده ۲رب
پتال petaal کثیف
پتال petaal نوعی سوسک که فضولات حیوانات را به شکل گلوله درآورده و به ...
پتال چش pataal chesh چشم درشت و باد کرده
پتاوه pataave پاپیچ – پاتاوه
پت بخردن pat baKherdan ۱به نقطه ی جوس رسیدن آب – غل خوردن ۲پچیدن از درد ۳تحمل مشقت ...
پت بخردن pet baKherdan پیچده شدن – پیچ خوردن
پت بزوئن pat bazooan ۱حرکت کردن ۲تکان خوردن
پت پت pet pet حرکت رو بخاموشی شعله ی چراغ
پت پت pat pat جوش آمن – غل خوردن – جوشش
پت پت pet pet ۱در گوشی حرف زدن ۲زمزمه کردن
پت پت pet pet لکنت زبان
پت پت اسری pat pat asri اشک درشت
پت پت دماسن pet pet demaassan به لکنت افتادن شخص به هنگام بان موضوعی خاص
پت پت هاکردن pet pet haakordan کنایه از:به تته پته افتادن – به لکنت سخت دچار شدن
پت پت هکاردن pet pet hekaarden صدای چراغ فتیله ای که در حال خاموش شدن باشد
پت پته وا pat pate vaa باد گرمی که نشانه ی تغییر هوا باشد
پت پتی pet peti ۱چپ چپ نگاه کردن ۲درهم پیچیدن
پت پلت peto palet چپ احول
پتج petaj ۱کودک تازه پا گرفته که قادر باشد به دنبال مادر خود راه برود ...
پتخال petteKhaal پرتقال
پتخال patKhaal ۱خاکستر بسیار گرم همراه با نرمه ی آتش ۲خاکستری که به هوا ...
پتخال دار petKhaal daar درخت پرتقال
پتخئل pateKhoel خاکستر گرم
پت دئن pet daen پیچاندن – پیچ دادن
پت دکتن pat daketen رسیدن خربزه و میوه هایی مانند زردآبو و شلیل
پترپوت peter poot ۱ناکجا آباد نفرینی برگرفته از واژه ی پطرزبورگ روسیه
پترو petroo ۱گرما رود ۲رودخانه ای جلگه ای که آبش گرم باشد
پترود petrood از توابع دهستان گیل خواران شهرستان قائم شهر
پترود پی petrood pey از توابع دهستان بندپی شهرستان بابل
پت زئن pet zean سن زدگی غلات
پتس patos ۱کم زور ۲تنبل
پتس patos انجیر جنگلی که میوه اش خرودنی نیست انجیر وحشی و غیرخوراکی ...
پتشخارگر patesh Khaar gar نام قدیم و باستانی کوهستان هایی که بخشی از آن شامل:ساری،دامغان،سوادکوه ...
پتشه pateshe غبار حاصل از ریختن آب بر خاکستر گرم
پتک patek ۱تخته های کوچک نیم متری با عرض کم که بر سقف میخ کنند ۲نهایت ...
پتک petek ۱پنجه ی مستسرقه ۲نوعی راه رفتن با نوک انگشتان پا
پتک patek درز پوش پردی سقف خانه
پتک petak پشت گردن
پتکا patkaa ۱هر ماده ای که در اثر پختن لهیده شده و به صورت شیره در آید ...
پتکا بویین petkaa baviyen ۱پخته شدن برخی دانه ها مانند انار در آب گرم ۲سوخته شدن با ...
پتکاله petkaale ۱پرنده ی ماهی خوار کوچک – ماهی گیرک ۲جغد
پتک – بزئن patek bazoen نوعی گل اندود نمودن سقف،تخته ها به صورت ضربدری به سقف میخ ...
پتک پتک petek petek پاورچین پاورچین
پتک – پتک – بزوئن petek petek bazoen ۱بدطبع و بدغذا بودن ۲خوردن غذا از روی بی میلی
پتک پتک بوردن petek petek boorden پاورچین پاورچین رفتن
پتک چال petake chaal گودی پشت گردن
پتکله patkele ۱نام مرتعی در چهاردانگه ی ساری ۲محل رویش افرا

دوشنبه 31/4/1392 - 19:52 - 0 تشکر 624485

پت کور pet koor احول دوبین
پتکوله petkole جغد
پتکی petaki پس گردنی
پتکی petki ۱پنجه ی گرگ – پنجه جانوران وحشی ۲مه غلیظ مه آلود
پتکی چن پتکی petekay chan petekay بازی کودکانه به وسیله ی سراندن سنگهای پهن و کوچک بر سطح آب ...
پتل petel ذرت بو داده
پتل petel آماس – ورم
پتلاس petelaas ۱بی حال ۲پلاسیده
پتلنگ peteleng ورم اطراف چشم
پتلو petelo کج و کوله
پتلوس peteloos سفره مار
پتلوش petteloosh ریختن و پخش شدن مایع در اثر ضربه
پتلوف peteloof صدای افتادن چیزی بر زمین یا بر آب
پتل هاکردن petel haakerdan ۱خیز برداشتن ۲ورم کردن
پتم patem قسمت کمر به پایین
پتموس patemoos آدم بی دست و پاوشل ووول
پتن patan پختن
پتنک patnek گیاهی خودرو و خوراکی –پونه
پت نم patenam رماتیسم
پتنه petene پونه
پتنیک petenik از گیاهان خودرو دارای برگ های مایل به سفید – پونه
پتنیک تره petenik tare خورشتی که از یک نوع سبزی کوهی به نام پتنیک تهیه شود
پتو peto کنایه از:ادرار
پتو petoo ۱فرو کردن با فشار و نیروی مضاعف در چیزی ۲هل دادن به جلو ۳پرتاب ...
پتو pato آب داغ
پتو آش patoo aash نوعی آش بومی
پتو او pato o آب جوش و داغ
پتوئی patooei کته ی دم نکشیده
پتو بزئن pato bazoen ۱فرو بردن پرندگان کشتار شده در آب داغ تا عمل پرکندن آن ها ...
پت و پل pat o pel حرارت – گرما
پتور potoor مورچه
پتوش patowsh خیلی گرم
پتوش patoosh هوای شرجی و مرطوب
پتوک pettook ۱پاشیدن آب ۲اصطلاحا به ادرار کردن کودکان گویند – سرپا شاشیدن ...
پتوک – بزوئن pettak bazooan ۱سرپا شاشیدن ۲انداختن – پرتاب کردن ۲پاشیده شدن چیزهای آبکی ...
پتو کش peto kesh ادرار
پتول patool بادکنک درون شکم ماهی
پتون petoon محل قرار گرفتن کارگاه پارچه بافی قدیمی
پتونه petoone مخفی کردن
پتونه petoone ۱فرو کردن ۲سپوختن
پتو هاکردن petoo haakorden چپاندن
پتویی patooyi کته ی شل و آبدار
پته pate ۱آب پز شده ۲تفاله ی دانه ی انار پس از جوشاندن ۳انبوه علف ...
پته pete پارچه ای که درپوش دیگ پیچند تا برنج خوب دم کشد
پته pete باقلای آب پز شده
پته pete ۱بوته ۲برگ برگ – هر عدد برگ درخت یا هر چیز دیگر
پته آش pate aash نوعی آش که چوپانان برای سگ تهیه کنند
پت هارشیین pet haarshiyen ۱با نگاهی تند کسی را ترساندن ۲طمع ورزی ۳نگاه آزمندانه
پت هاکردن pet haakerdan کچ کردن – پیچاندن – منحرف کردن
پت هایتن pet haaytan ۱پیچیده شدن ۲پیچ خوردن

دوشنبه 31/4/1392 - 19:53 - 0 تشکر 624486

پته چش pete chesh لوچ
پته خئل pate Khoel خاکستر گرم
پته – شاخ pate shaaKh زهرچشم
پته – غاز pete ghaaz کنایه از:لوچ و دوبین
پته – فل pate fel خاکستر گرم
پته مرغنه pate merghene تخم مرغ آب پز
پته نرو peta naroo زشت و بدقیافه
پته – نم pate nam ۱نمور ۲شرجی
پته – هکاردن pate hekaarden آب پز کردن مانند:آلوی آب پز و باقلای آب پز
پت هیته pet heyte پیت – پیتی
پتی pati ۱لخت و عور ۲از بین رفتن بخشی از بوته های برنج(در تنکابن) ۳دمل ...
پتی peti ۱چیزی را به زور فرو کردن – هل دادن،فرو کردن ۲پارچه ی کهنه ...
پتیاره patiyaare ۱روسپی ۲زن هرزه
پتیاره petyaare از توابع دهستان بندپی شهرستان بابل
پتی – بزئن peti bazoen مجرا و سوراخی را مسدود ساختن
پتیک petik بسیار کم و اندک – کوچک
پتیک patik خمسه مستسرقه – پنج روز آخر سال که در گاه شمار سنتی به تعداد ...
پتینک patinek نوعی سبزی وحشی
پتی – نون pati noon نانی که آرد آن از برنج تهیه شود – نان برنجی
پتینه petine ۱نوعی سبزی خوراکی ۲پونه ی وحشی
پتی هاکردن peti haakerdan ۱ چپاندن ۲ مچاله نمودن
پتی هاکردن patihaakerden روشی در دوشیدن گاو که جهت آرام نگه داشتن حیوان،گوساله را ...
پتی هاکن peti haaken فروکن – مچاله کن
پتی هکاردن peti hekaarden فرو کردن،سپوختن
پج paj ۱آماده کردن زمین ۲نوعی جوانه ۳کلوخ شالی زار
پج pej صدای خفیف
پج pej ۱پیچ پیجاندن – چلاندن ۲دشوار
پجا pajaa مواد خوراکی که زود پخته شود
پجا pejaa فاصله – فاصله ی موجود میان دو ردیف از درختان باغ که جهت برخورداری ...
پجار pejaar ۱تنقلاتی که در شب نشینی برای میهمان تدارک ببینند ۲ردیف چوب ...
پجارش pejaaresh ۱رسیدگی ۲گذاشتن شاه تیر بر روی سقف ساختمان – قرار دادن تیراصلی ...
پجارش pejaaresh ۱ساختن ۲تبدیل کردن
پچ بخردن pej baKherdan پیچ خوردن پا و دیگر اعضای بدن
پجت pajet از توابع دهستان چهاردانگه ی هزارجریب بهشهر
پجر pejer پس آب – فاضلاب – پس مانده آب روان
پجر او pe jer o ۱آبی که پس از قطع شدن جریان آب در جوی تا مدتی جریان یابد ۲پس ...
پجرم pejerm گل و لایی که پس از عبور آب،در جوی باقی بماند
پجش pajesh قابلیت پخت
پجکن pej kan پجکش
پجیئن pajien پختن – طبخ نمودن
پجیم pajim از توابع دهستان یخکش واقع در شهرستان بهشهر
پچ pach ۱آماده کردن شالی زار برای کشت ۲نرم کردن کلوخ شالی زار
پچ pech ۱پیچیدن ۲یک نخ سیگار – یک نخ
پچار pechaar ۱ایجاد راهرو با ردیف کردن چوبهای کوتاه جهت هدایت پرندگان ...
پچار هکاردن pechaar hekaarden ساختن و تعبیه ی پرچین کوتاه که از تمهیدات تله گذاری پرندگان ...
پچاک pechaak ۱کسب ۲چابک ۳سلامت کامل
پچا کاچ pechaa kaach سوراخ تعبیه شده ی درب خانه های روستایی جهت بستن و محکم نمودن ...
پچاک – لامیزه pechaak laamize وراج – پرحرف – پرگو
پچال pachaal محل نصب دستگاه ریسندگی که غالبا در نقطه ای گود قرار داشته ...
پچ پچ pech pech باهوت باهوت

دوشنبه 31/4/1392 - 19:55 - 0 تشکر 624487

پچ پچه pech peche ۱در گوشی صحبت کردن ۲نجوا
پچ – پچی pech pechi در گوشی – نوعی سخن گفتن بین دو نفر که ار آن بوی توطئه و تپانی ...
پچ پچ هاکردن pech pech haakordan به صورت در گوشی و پنهان با کسی سخن گفتن
پچت pachet روستایی از دهستان عشرستاق هزار جریب بهشهر
پچ – دئن pech daen پیچاندن
پچر pe char ۱مراتعی که ابتدا مورد چرای گوسفندان و سپس رمه های گاو قرار ...
پچ زن pach zan کسی که کار مسطح کردن زمین کشاورزی را انجام دهد
پچک pe chek مویی که هنگام شانه کردن سر فرو ریزد
پچک pechk کوچک
پچک آینه pechke aayne آیینه جیبی
پچ کش pach kash وسیله ای برای هموار کردن شالی زار بعد از شخم زدن و به آب بستن ...
پچکش pechkash ۱خاک انداز ۲ظرفی مخصوص جا به جایی خاکستر و آتش
پچکل pechkel مدفوع گوسفند و بز
پچکل pechkel کاوش – جست و جو
پچکل هاکردن pechkel haaker dan جستجوی مرغ در میان خاشاک جهت پیدا کردن دانه
پچکل هکردن pechkel hakerdan کندن و زیر و رو نمودن خاک به وسیله ی مرغ که با پا و منقار انجام ...
پچکول pechkool تفحص و جستجو
پچکول pechkool پلاسمک
پچل pachel کثیف و ژنده پوش
پچلیک pechlik نیشگون
پچن pachen ۱پختن ۲قابلیت پخت
پچوک pechook کوچک
پچوله pochoole پوست خشک و سف غوزه ی پنبه
پچه peche ۱ساق پا ۲مچ پا ۳یک طرف فک حیوانات
پچه پچه pechche pechche ۱سخن در گوشی ۲بگو مگو
پچه لوک pechche look بسیار کوچک و خرد
پچیک pechik کوچک
پچیم pachchim پرچین حصار دور زمین
۱ پچیم ۲ پچیم pachchim 1 pechim 2 پرچین
پچیم په pachchime pe کنار پرچین – پیرامون پرچین
پچیم دره pachim darre دره ای در منطقه ی هزارجریب بهشهر
پچیم دزی pachchimdezzi دزدی پرچین
پچیم سر pachim sar بالای پرچین – در محل و مکان پرچین
پچیم – ناشتن pachchim naashtan فاقد پرچین بودن
پچیمه دز pachchime dez پرچین دزد – آن که مرز پرچین شده ی زمین همسایه را به سود خود ...
پچیمه – شخ pachchime sheKh پرنده ای بسیار کوچک،بومی جنگل های شمال ایران،با رنگ خاکستری ...
پچیم – هکردن pachchim hakerdan ۱پرچین کردن ۲محفوظ ساختن حدود چهارگانه ی ملک به وسیله ی ...
پچین pechin ۱خوشه چین ۲برداشت کننده ی ته مانده ی محصول مزارع که عموما ...
پچین گر pechin gar خوشه چین – افراد کم بضاعتی که پس از برداشت محصول در مزارع ...
پچینی pechini پچینی
پچی هکاردن pechchi hekaarden مخروطی چیدن محصول جمع شده ی برنج و گندم قبل از کوپا،جهت پیشگیری ...
پخ paKh ۱فرو رفته و سرپهن ۲آشغال از جنس برگ و چوب
پخ peKh ۱خنده ی ناگهانی و یک باره – معادل پگ و پگی فارسی ۲کلمه ای ...
پخار peKhaar پس مانده ی خوراک یا نوشیدنی
پخ بدائن peKh bedaaen ۱بیهوده خندیدن – خنده ی موقع یا ناگهانی ۲ترساندن
پخ بزئن peKh bazoen ۱خنده ی شدید و ناگهانی ۲ترساندن
پخ بیاردن peKh beyaarden جوش آمدن و فاسد شدن ماست
پخ بیمه سینه peKh bime sine ۱دچار بیماری ریوی کسی که از بیماری ریه در غذاب بوده و ریه ...
پخ پخ peKh peKh صدای ناهنجار تنفس در نتیجه ی تنگی نفس
پخ پخی peKh peKhi ۱قلقلکی ۲مبتلا به تنگی نفس

دوشنبه 31/4/1392 - 19:57 - 0 تشکر 624488

پخ پلخ peKh pelaKh صدای جوشش آب و ترکیدن حباب های آن
پخ در بیاردن peKhedar biyaarden ناسزایی به معنی شکم دریدن
پخ دکت peKh daket فرد مبتلا به آماس بدنی در اثر کار افتادن کلیه ها(نفریت)
پخ دکتن poKh daketen ۱اخم نمودن ۲آماس نمودن بدن
پخر peKher کتف
پخک peKhek سکسکه
پخل poKhal پوست تازه ی درخت
پخل peKhel خار و خاشاک
پخن peKhen ۲کم تحرک ۲ترسو
پخو peKhoo پخو
پخو peKhoo دانه ی پوک شالی
پخو peKhoo ۱اخمو ۲بدمنش ۳بدخوراک
پخور peKhoor بخشهایی از جنگل که بر آن آفتاب نتابد
پخوک peKhook ۱اخمو ۲درهم جمع شدن – مچاله گشتن ۳بدخوراک
پخوک بزئن peKhook bazooen جمع گشتن بدن به هنگام درد و بیماری،خاصه پرندگان که در این ...
پخول paKhool ۱تفاله ی چای ۲تخم پنبه ی روغن کشیده
پخه peKhe دنبالچه ی پر چربی کون مرغ
پخه poKhe ۱تفاله ی چای ۲تخم پنبه ی روغن کشیده ۳آشغال
پخه پخه peKhe peKhe ۱صدای شکستن حباب
پخه پخه poKhe poKhe صدای سرفه ی متوالی
پخ هکارده poKh hekaarde اخم کرده
پخی paKhi ۱کند شدن لبه ی تیز کارد ۲کز کردن – سکوت اختیار کردن ۳گوشه ...
پد ped دوبین
پدا pedaa پیدا
پدنگ pedang عضله ی ران
پدنگ pedang دنگ پایی دستگاه سنتی برنج کوبی
پدیار ped yaar ۱جنگل – بیشه ۲کوهستان پر درخت
پدیم pedim پیوسته – متوالی
پر per پدر
پر par پر پرنده
پر par ۱برگ ۲دامن ۳شاخه های درخت ۴جوانه کوچک
پر pare ۱عسل موم نکشیده ۲کندوی عسل ۳مخفف پریروز،دو روز پیش
پر par ۱آغل ۲بخشی از مرتع محصور شده با صخره ها و پرتگاه های متعدد ...
پر par ۱گوشواره ۲لاله گوش
پر per ۱زیاد – فراوان ۲انباشته
پر par کنار
پرا peeraa پس فردا – دو روز بعددر بعضی مناطق به سه روز بعد گفته شود
پرا peeraa ۱پرواز ۲فراری دادن ۳پراکندن – به هوا دادن
پرا peraa روستایی در دوانگه ی هزارجریب واقع در منطقه ی شهرستان ساری ...
پرا paraa هر نوبت ازخواب کرم ابریشم
پرا peraa ۱این همه – به این زیادی ۲نام روستایی در دودانگه ی ساری
پرابیج paraabij نوعی خورشت از بادمجان سرخ کرده و قطعه قطعه شده به همراه تخم ...
پراخنی peraaKheni ۱دره ای در ولوپی سوادکوه ۲مرتعی در حوزه ی آلاشت
پراخنی یال peraa Kheniyaal از ارتفاعات ولوپی سوادکوه
پراخوت paraaKhoot کشتی تجاری(اصل واژه روسی است)
پرار peraar دو سال پیش
پرارده بن paraar deh ben مرتعی در کنار راه مال روی کدیر به نارنج بن نوشهر
پراز peraaz بلندی – دارای ارتفاع
پراز peraaz ۱تکیه داده ۲افراشته ۳ایستاده
پراز هدائن peraaz hedaaen ۱تکیه دادن اجسام به دیوار یا هر تکیه گاه دیگر ۲افراشتن


135

سه شنبه 1/5/1392 - 19:27 - 0 تشکر 624816

پرپری par pari ۱پارچه ی نازک و سبک ۲هرچیز نازک و سبک وزن
پرپری par pari ۱پروانه ۲جلیقه ی دامن ۳بسیار نازک و شکننده
پرپری par pari مرغی که پرهای سیخ شده و برآمده دارد آدم جلد و چالاک
پرپری parpari ۱دور دامن،یقه،سرآستین،متکا و بالش که پرچین باشد ۲شب پره ...
پرپری نون par pari noon ۱نان نازک
پر پشت per pesht ۱پرپشت – انبوه
پر پشو par pasho ۱بلبل ۲ورجه ورجه ۲به هم ریختن و زیر و رو کردن جایی
پر پشو هکردن par pashoo hakerdan ۱ورجه ورجه کردن ۲به هم ریختن و زیر و رو کردن جایی
پرپوچ par pooch کم ارزش – بی ارزش – ناقابل
پر پینگال par pingaal مجموعه ی اندام های پرندگان شامل بال و چنگال
پر پینگ هاکردن par ping haakerden از هم باز کردن – ورقه ورقه کردن
پرت pert ۱صدای بز ۲کثافت ۳تکه
پرت pert لفظی به هنگام مسخره کردن – شیشکی
پرتابی partaabi گونه ای از مرکبات با حجمی درشت و مزه ای ترش
پرتاپرند partaa parend بند سد –مانع
پرتاس pertaas کسی که سخن را خام و نسنجیده زند و از ایراد هر حرف نابجایی ...
پرتاس pertaas ۱خار و خاشاک موجود در زمین یا هرجایی دیگر ۲فوران
پرتاس partaas ۱جنگل انبوه و پردرخت بیشه زارجنگل ۲دامنه هایی که پرباران ...
پرتاس pertaas ۱بافشار ۲پرشتاب ۳تعجیل
پرتاس بزان partaas bazaan گشتن و دقیق جستجو کردن
پرتال pertaal حشره ای که به بدن دام چسبد و خونش را بمکد کنه
پرت بزئن pert bazoen ۱صدای پاشیده شدن چیزهای آبکی به اطراف ۲ترشح کردن مایعات ...
پرت پرت هکاردن pert pert hekaarden صدای برش شعله در چراغ،آنگاه که رو به خاموشی رود
پرتخال perteKhaal پرتقال
پرتخال دار pertKhaal daar درخت پرتقال
پرتخت partaKht به کبوتری گویند که پرهای کنده شده ی آن دوباره و به طور یک ...
پرتقال perteghaal پرتقال
پرتقال وشکو porteghaal voshkoo شکوفه ی مرکبات در فصل بهار
پرتکی partaki ابزاری که جهت ایجاد نقش بر روی نان از آن استفاده شوداین وسیله ...
پرتمن per temen مدت زیادی – زمانی طولانی
پرتنک pertenak پرتاب کردن
پر تو per to ۱تاب دادن فراوان ۲تاب بازی
پرتو perto انداختن – پرتاب کردن
پرتو بزائن porto bezaan ۱ایستاده شاشیدن ۲جهش مواد آبکی
پرت و پلا parto pelaa ۱پراکنده ۲پراکنده گویی و یاوه سرایی
پرتودکته pertoo sakete ۱لب و لوچه آویزان ۲نگران ۳نومید و سرخورده
پرتو زن per tow zan ۱سرپاشاشیدن ۲کسی که سرپا بشاشد ۳انداختن
پرتوش pertoosh ۱بافشار ۲پرشتاب ۳فوران ۴بوی تند گند و تعفن
پرتوش بوردن pertoosh boorden به تندی و با شتاب رفتن
پرتوشک per tooshek خزانه ی شالی زار که در اثر کود بسیار،خاک آن نرم شده و مناسب ...
پرتوشه pertooshe بخار غلیظی که از ریختن آب روی خاکستر گرم به هوا برخیزد
پرتوک perttook پاشیدن آب به اطراف هنگام جوشیدن
پرتوم
pertoom
مدت زیادی زمان طولانی – خیلی وقت

سه شنبه 1/5/1392 - 19:29 - 0 تشکر 624817

پرتوهاکردن pertoo haakerden پرتاب کردن
پرتو هدائن perto hedaaan پرتاب کردن
پرته پورت perte poort لکنت زبان به هنگام ترس – تته پته – تمجمج
پرته – پورت – دکت perte poort daket به لکنت افتاده
پرت هکاردن port hekaarden پودر کردن – ریز ریز نمودن
پرتیس partis ۱بی سر و پا ۲بالایی
پرتیک partik اشیا بسیار سبک که در اثر جا به جایی هوا و یا شروع باد به سمت ...
پرتینگ perting دل و روده – امعا و احشا
پرج parj ۱پهن مثل(سرمیخی که با چکش پهن شده باشد ۲پخش
پر جایی per jaaei ۱جنگل نشینان دامدار ۲قومی در سوادکوه و بندپی
پرجایی – حال perjaaei haal پرجایی+حالاز نغمات موسیقی و قطعه ای سازی مربوط به لله وابنیان ...
پرج – بزوئن parj bazoen ۱پرچین ساختن ۲شاخ و بال زدن ۳همواره و صاف کردن زمین شالی ...
پرج زن parj zan هموارکننده ی خزانه ی شالی زار
پرجن parjen غربال – الک – تحریف واژه ی اصیل پرویزن
پرجن parjen ۱غنچه ی گل پنبه – پنبه ای که به یار و شکوفه نشسته باشد ۲سوراخ ...
پرجنه – انبست parjane anbast الک ریز سوراخ
پرجن – بزوئن parjen bazoen الک کردن
پرج و پرن parjo paren ۱مانع ۲پرچین میان مرزهای مراتع و یا زمین
پرجنه – تنک parjane tanek الک درشت سوراخ
پرجن هکاردن parjen hekaarden الک کردن – غربال نمودن – جدا ساختن ریز و درشت و مرغوب و نامرغوب ...
پرجین parjin الک – پرویزن
پرجیوا perjivaa روستایی در چهاردانگه ی شهرستان بهشهر
پرچ parch به کلبه های تابستانه ی دام داران و مجموعه ی وسایل دام داری ...
پرچال parchaal نام مرتعی در شهرستان سوادکوه
پرچ بزئن parch bazoen ۱پراکندن و گستردن ۲نرم خرد کردن کلوخ شالی زار
پرج – بند parch band ۱اتراق گاه ۲هموار و گسترده
پرچ – بویین parch baviyen همواره شدن زمین آبخیز
پرچک parchek ۱استخوان سینه ۲پرسینه ی پرندگان
پرچکن porchaken پرچانه – یاوه گو و بسیار سخن
پرچم – کش parcham kash از توابع دهستان بندپی بابل
پرچنار par chenaar گیاهی دارویی که آن را با دست ساییده و بر پوست صدمه دیده یا ...
پرچنک per chenek ۱قوی بنیه ۲ نترس و دلیر ۲رازدار ۳چهارشانه
پرچنون parchenon نام ارتفاعی در شهرستان سوادکوه
پرچنه perchane پرگوی
پرچو choo par نام مرتعی در میان بند سخت سر شهرستان رامسر
پرچ و پره parch o pare ۱مانع ۲پرچین مرز مراتع و یا زمین
پرچور par chevar روستایی از بخش عباس آباد واقع در لنگای قدیم
پر چومب per choomb به صورت جمع شه روی پا نشستن – چمباتمه
پرچومب بزوئن per choomb bazooen چمباتمه زدن
پرچونگ per choong چمباته – به صورت جمع شده روی پا نشستن
پرچونگ – بزوئن per choong bazooen چمباتمه زدن
پرچه parche ۱بالش کوچک ۲بالش پهن
پرچ هاکردن parch hakerden ۱هموار کردن چاله های ایجاد شده در اثر جای پا در شالی زار ...
پرچی – کلا parchi kelaa از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
پرچی – کلا perchi kelaa از توابع دهستان علی آباد قائم شهر
پرچیم parchim حصار پرچین
پرچیم پلرد parchim palerd پرچین
پرچیم په parchim pe پیرامون پرچین کنار پرچین
پرچیم – چخ parchime cheKh پرنده ی کوچکی که اغلب در کار پرچین دیده می شود – الیکایی ...
پرچیم دزد parchim dezd دزد پرچین. احتمالا کنایه از دزد ناشی


سه شنبه 1/5/1392 - 19:35 - 0 تشکر 624823

پرچیم نین parchim nayyen کنایه از:دهن لق بودن
پرچین parchin پرچیم
پرچین پایه parchin paaye ۱پایه ی پرچین
پرچین – پایه – نداشتن parchin paaye nedaashten ۱پرچین نبودن
پرچین – پشته parchin poshte از توابع دهستان خرم آباد تنکابن
پرچینک parchinek نام روستایی در شهرستان ساری
پر چینگال par chingaal ۱پرو بال پرندگان
پرچین – هکاردن parchin hekaarden پرچین کردن – محصور نمودن ملک،مرتع و زمین با حصاری از شاخ ...
پرخ paroKh جمع کردن بدن به هنگام درد و غم اندوه سر در گریبان بردن
پر خاخر per KhaaKher ۱خواهر پدر ۲عمه
پر خار per Khaar پرخور – شکم باره
پر خاس per Khaas پرخواب
پرخال par Khaal ۱پایه های چوبی به شکل عدد هفت که برای پرچین کردن به کار رود ...
پر خانه par Khaane بخش زیرین آسیای آبی
پر خو par Kho ۱مرغ رام ۲حیوان رام
پر خو per Kho پرخواب
پر خون per Khoon ۱آدم خوش خوان ۲فرزندی که به نسبت سایر فرزندان به پدر علاقه ...
پرخه perKhe خنده ی بلند و ناگهانی
پر دار بکا par daar bakkaa نوعی سوسک پر دار
پردار – چمپا par daar champaa یکی از انواع برنج چمپا
پردارم pordaarom از توابع دهستان خرم آباد تنکابن
پر دار ملیجه par daar melije مورچه ی پردار
پردال perdaal ۱فضولات و چیزهای که به اطراف مخرج دام و ستور چسبد ۲کنه و ...
پرداله perdaale خوراکی نامرغوب و کم ارزش
پردالینگه pardaa linge از مراتع لنگای شهر عباس آباد
پردر pordere پل جه
پردر perdar نام مرتعی در شهرستان آمل
پر در بیاردن par dar beyaarden پر در آوردن – از شادی در پوست نگنجیدن
پردرک perderek چیستان
پر دسته par daste دسته ی تلم(محفظه ی چوبی کره گیری) وسیله ی دوغ زنی و کره گیری ...
پرد سر pordesar از توابع دهستان خرم آباد تنکابن
پر دل per del شجاع پر جرأت
پر دم per dam پرپشت
پردمه par dame ۱نام مرتعی در آمل ۲از توابع دهستان بهرستاق بخش لاریجان آمل ...
پردو per do ۱پاشیدن – آب به اطراف پاشیدن ۲آب پاشی به قصد بازی و تفریح ...
پردو pardoo شاخه های نارک درخت که روی تیرهای خانه و زیرکاه گل قرار گیرد ...
پرده parde حصار چوبی
پرده – اشکنی parde eshkeni از مراسم قدیمی ازدواج در روستا براساس این رسم چند روز پس ...
پرده – سر parde sar روستایی از خرم آباد شهرستان تنکابن
پرده – شکنی parde shekeni هدیه ای که برای برداشتن حجاب نو عروس،به او دهند
پرده – لاشه parde laashe پل چوبی
پرده هکاردن parde hekaarden ۱شرم از حضور یافتن در جمع دیگران ۲روی نهان کردن عروس،در ...
پردی pardi ۱تخته،به ویژه آن چه در سقف کوبی و پوشش شاه تیر سقف به کار ...
پردی بزوئن pardi bazooen تخته کوبی و جداسازی بخشی از بام خانه به منظور تقسیم کردن ...
پردی لاشه pardi lashe پل چوبی
پر رنگ perrang پر رنگ
پر رو per roo پر رو – چشم دریده – بی حیا و بی شرم
پر رو par roo پریروز دو روز پیش

سه شنبه 1/5/1392 - 19:36 - 0 تشکر 624825

پر روزا par roozaa روزهای پیشین – مدت های قبل
پرز parez ۱پرهیز غذایی – اجتناب بیمار از خوردن برخی خوراکی های ناسازگار ...
پرز paraz پرز کرک
پرزا perzaa صافی
پرزانه parezaane غذای خاص بیمار مطابق تجویز پزشکمحرف پرهیزانه
پرزکاری parez kaari پرهیز نمودن از خوردن یا انجام برخی از امور
پر زمن per zemen ۱مدت زمان زیاد ۲دیرهنگام – خیلی وقت ها
پرزموک perzemook بسیار اندک
پرزمه perzeme اندک
پرزن parzen ۱ غربال – تحریف واژه پرویزن ۲سوراخ سوراخ
پرزن بزوئن parzen bazooen الک کردن – از صافی عبور دادن
پرزو perzo ۱صافی از جنس پارچه جهت عبور دادن مایعات از آن به قصد تصفیه ...
پرزوبافی perzo baafi ۱بافتن پارچه ی صافی که آگاهی از فن و شیوه ای ویژه را در بافندگی ...
پرزو بزوئن perzoo bazooen ۱پالودن – صاف کردن ۲پاک کردن ظرف،شیشه،فرش و غیره
پر زور per zoor انبان پر از گندم یا جو
پر زور per zoor پر زور نیرومند – زورمند
پر زوری هکاردن per zoori hekaarden رشد غیرمتعارف ساقه های برنج و گندم که در این صروت احتمال ...
پروز کش perzo kash فردی که چیزی را تصفیه و یا تمیز کند
پرزو هکاردن perzo hekaarden پالوده و صاف کردن
پرز هکردن parez hakerdan پرهیز نمودن از خوردن خوراکی های زبان بار – پرهیز کردن
پر زهله per zahle پر جرأت – جسور – دلیر
پرزی parezi ۱پرهیز کننده – خویشتن دار ۲پرهیزانه
پرزین par zin خار و خاشاکی که در پشت بند و سد جمع شود
پرزین parzin ابزاری آهنین و مشبک که در جوی تعبیه کنند تا خاشاک پشت آن ...
پرزینه parzine سفره
پرس peres ۱خس و خاشاک ۲خس و خاشاک جمع شده در آب مقابل سد و بند چوبی
پرس peres ۱برخیز ۲آج
پرس peras ۱پرستنده ستایش گر ۲ازانواع پساوند
پرس pares ۱بازدارنده و مانع میان دو باغ ۲کناره ۲پناه
پرسا peressaa ایستاده
پرسائن peressaaen ۱ایستادن – بلند شدن ۲بیدار شدن
پرسان per saan از مراتع واقع در شهرستان علی آباد کتول
پرسان پرسان persaan persaan پرسان پرسان پرسش کنان
پرس بزن paras bazen پناه بگیر
پرس بزوئن paras bazooan پناه گرفتن
پرست perest برخیز بلند شو – بایست
پرستائن perestaaen برخاستن
پرستاره per setaare شب پرستاره
پرس جو persejoo جستجو و سئوال کردن از این و آن
پره سر pare sar آغل گوسفند و گاو – کومه ی نگهبانان شب زنده دار شالی زار
پر سر بوردن par sar boordan ۱برای پرچین نمودن مرز چراگاه اقدام نمودن ۲از خانه بیرون ...
پر سرو per sero پرگو یاوه گو
پر سروش per seroosh پرگو – آن که زیاد حرف زند
پرسش persesh پرسش – پرسیدن – سؤال کردن
پرسش persesh عیادت از بیمار – دیدار از بیمار
پرسش هکاردن persesh hekaarden ۱پرستش کردن – پرستیدن ۲تیمار نمودن مریض ۳پرسیدن
پرسل porsel پاک کردن زمین از درختان جنگلی و بوته های وحشی و کاشتن درختان ...
پرسمه perseme می پرسم
پرسن peressen برخاستن
پرسل porsel پاک کردن زمین از درختان جنگلی وبوته های وحشی و کاشتن درختان ...

سه شنبه 1/5/1392 - 19:37 - 0 تشکر 624827

پرسمه perseme می پرسم
پرسن peressen برخاستن
پرس ندائن peres nedaaen مانع از جهش و پریدن
پرسواحی pare sevaahi صبح پریروز
پرسون پرسون persoon persoon پرسان،پرسلن – پرسش متوالی و مکرر از اشخاص
پرسوی parsevi صبح پریروز
پرسه perse آرمیدن – استراحت کردن – آرامش یافتن
پرس هایتن paras haaytan ۱پناه گرفتن – پناه جستن ۲کناره گرفتن
پرس هدائن peres hedaaen ۱بسنده بودن ۲ایجاد مانع کردن
پرسی persi کرمی که در آرد و سبوس پدید آید و سبب چسبندگی ذرات آن گردد ...
پرسین pereseyen پرسیدن
پرش paresh ۱هرنوبت نشستن مرغ بر تخم و بیرون آمدن جوجه را گویند ۲برش ...
پرشافه pershaafe دنده – استخوان های دراز و خمیده ی حافظ امعا و احشا بدن انسان ...
پرشو parsho سه شب پیش
پرصواحی pare sevaahi صبح پریروز
پرصوی parsevi صبح پریروز
پرغال perghaal ۱پایه های چوبی شبیه عدد هفت،که برای پرچین کردن به کار می ...
پرغاله par ghaale ۱غریدن ۲استفراغ همراه با صدای زیاد ۳پارچه ای که به کسی هدیه ...
پرغاله perghaale گریه کردن از سر درد و و از ته دل
پرغل perghol ۱قله ی کوه
پرغله per ghole ۱استفراغ کردن و بالا آوردن – آن چه که از معده به دهان آید ...
پرغند per ghand ۱آشغال ۲کثیف ۳گزافه
پرغول perghool ۱جوشش و سرزیر کردن آب از ظرف ۲فواره
پرغوله perghoole گریه با درد و از ته دل
پرفیس perfis پرافاده – خود بزرگ بین
پرک parek ۱پلک به هم زدن – پلک
پرک perk ۱پرز و کرک ۲بوی ماهی گندیده و متعفن ۳چرب و کثیف ۴طعم گوشت ...
پرک peraka دو روز گذشته
پرک parek ۱لبه – کناره ۲فالگیر ۳گوشواره و لاله ی گوش
پرک perk ۱تار و الیاف ۲سرشت
پرک parek تخته ی نازک – ورقه نازک و کم ضخامت چوب
پرک parek تکه
پرک perek ۱جهش کوتاه ۲حرکات ویژه ی باله های ماهی جهت شنا
پرکا perkaa بسیار کثیف
پرکا parkaa ۱کیسه ی کوچک مخصوص چیزهای ضروری ۲کیسه یا ظرف سوزن دان آلوده ...
پرکات بو per kaate boo بوی چربی
پرکار perkaar ۱آزموده – باتجربه ۲پرکار
پرکاردی per kaardi آزموده – با تجربه
پرکاله par kaale ۱واحد شمارش لباس،آبادی،ظرف ۲تکه،بخش ۳چیز کم
پر کان per kaan جایگاه مخصوص بره ی گوسفندان
پرک بزئن perk bazoen آلوده به بوی مرغ بوی گوشت خام
پرک بزئن perk bazoen ۱پلک زدن ناخواسته و غیرارادی ۲زمانی به اندازه ی یک چشم به ...
پرک بزوئن perek bazoozn پرش و جهش ماهی و غیره
پرک به perke be بوی گوشت خام – بوی مرغ و ماکیان
پرک بیتن parek bay ten کنایه از:ناز کشیدن،کسی را تحمل نمودن
پرک پا parkepaa کوهی در شهرستان نور
پرک پاس perke paas خرده ریز چیزهایی مانند:پنبه،کاه،و پرت های پارچه خیاطی
پرک پتی perk peti پرش و جهش ماهی در هنگام جان کندن در خشکی
پرک پرک perek perek ۱پرش شعله ی فتیله به هنگام خاموش شدن ۲پرش غیرارادی پلک چشم ...
پرک پرک بزوئن perek perek bazoen ۱پلک زدن ناخواسته ۲صدای خاموش شدن چراغ ۳صدای بچه ها هنگام ...

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.