• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 70358)
پنج شنبه 27/4/1392 - 12:46 -0 تشکر 622735
فرهنگ لغت مازندرانی(حرف الف)

http://tabarestan.ir/

زبان طبری یكی از زبانهای بازمانده از زبانهای كهن پهلوی ، سانسكریت و... است و ریشه در تاریخ دیرپای جهان دارد و هرگونه غفلت و سهل انگاری در حفظ این میراث در معرض خطر، می‌تواند بخشی از پیشینه ایران كهن را به مخاطره بیاندازد. د ر رابطه با زبان طبری، سیاحان و مستشرقان و اندیشمندانی چون "ملگونوف"، "خودزكو"، "درن" و... به تحقیق و مطالعه درباره این زبان پرداخته‌اند. این امر بیانگر ارزش و اعتبار زبان طبری بوده و سبب شده تا افراد بیگانه نیز در مورد این زبان به تحقیق بپردازند. گوناگونی گویش‌های مازندرانی به حدی است كه این تفاوت از محله‌ای به محله دیگر در شهرها و روستاهای مازندران كاملا مشهود می‌باشد هر یك از گویش‌های مازندرانی دارای لهجه خاص، اصطلاحات و فرهنگ مربوط به خود را داشته و با فرهنگ و زبان مختلف گفت وگو می‌كردند. نداشتن آشنایی اولیه با زبان مازندرانی موجب شده كه سایر استانهای كشور به ویژه تهرانی‌ها آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند در حالی كه تفاوتهای عمده‌ای بین این دو زبان وجود دارد. این فرهنگ لغت اساس ان بر کتاب فرهنگ لغات تبری تالیف دکتر اشرفی میباشد تا کنون شامل حدود 35000 کلمه میباشد که برای هر کلمه فارسی ، معنی اصیل مازندرانی و گویش آن کلمه در شهرهای ساری ، یهشهر ، بابل ، آمل ، سوادکوه و تنکابن همراه بات آوانگاری هرکدام در دو ویرایش جستجوی فارسی به مازندرانی و مازندرانی به فارسی برای علاقه مندان جمع آوری شده است

در این مبحث حرف الف

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:7 - 0 تشکر 622746

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آل ولیک aalvalik گیاه وحشی ییلاقی
آله aale ۱لوس مسخره ۲شرمنده
آلی پنجه aali panje نام پرنده ای است آبزی
آلیش aalish شکر سپاس
آلی کنده aali kande آلوکنده
آلیما aalimaa نام مکانی تاریخی است
آلیو aaiyoo جنگلی است در کجور
آماده گردین aamaada gerdeyan آماده شدن حاضر شدن
آموخت بوئین aameKht baveyan عادت کردن،مانوس شدن
آمختن aamoKhten تربیت کردن – آموختن – پروردن
آمخته aamoKhte ۱عادت کرده –انس گرفته ۲دست آموز
آمرزش aamerzesh آمرزش دادن – آمرزیدن
آمقیم مله aamoghim male روستایی از دهستان گلیجان قشلاقی تنکابن
آمل aamel از شهرهای مازندران که رودخانه ی هراز از وسط آن می گذرد
آمل دو aamel do نوعی برنج پرمحصول و متوسط خزری
آمل سه aamel se نوعی برنج پرمحصول و متوسط خزری
آمله amele قصر و گوری به همین نام در آملنگاه شود به (از آستارا تا آسترآباد ...
آمل یک aamel yek نوعی برنج پرمحصول خزری
آمو aamoo عمو
آم و سام aamo saam هاج و واج
آمون aamin فغان امان
آمه بوئین aame baveyan تبدیل به ماست شدن شیرجوشیده
آمه هاکردن aame haakerden ماست بندی کردن
آمی aami آمو
آمی پسر aami peser پسرعمو
آمی دتر aami deter دخترعمو
آمی دترجان aami deter jan از منظومه ها
آمیرزا کت aamirzaa kat ارتفاعی در منطقه ی سوادکوه
آمی – زن aami zen زن عمو
آمیس aamis علف چشمه گیاه مورد علاقه ی پرندگان آبزی بولاغ اوتی
آنام aanaam ۱موطن ۲وکسی که در جایگاه یا خانه ای زندگی کند و به آن انس ...
آنانی aannaani اجنه
آنجه آش aanje aash آشی که از گندم پوست گرفته پزند
انجه انجه anje anje ۱خرد و قطعه قطعه شده ریز ریز ۲کاری را به تدریج انجام دادن ...
آندو کو andoo koo روستایی از شهرستان رامسر
آنق aangh آنقوت:پرنده ای قهوه ای رنگ،از غاز کوچکتر که در دشت های پرآب ...
آنه aane آه سرد و عمیق
آنه منون aanemenoon نام تنگه ای در بالا لاریجان آمل
آو aav ۱آهان از اصوات به معنی متوجه شدن و تأیید۲هشدار
آواد aavaad آباد آبادان
آوادی aavaadi آبادی
آواز aavaaz از مقامات سازی مازندران،که از موسیقی سنتی ایران برداشت ...
آو دست aav dast آبی که بر سر سفره آورند تا پیش از خوردن غذا و پس از آن دست ...
آوست aavast نوعی پرنده ی مهاجر
آوستن aavesten زن آبستن باردار
آوستنی aavesteni ۱آبستنی ۲تن پروری و بی مبالاتی کردن
آوسن aavessen آبستن
آوسن بین aavessen bayyen ۱آبستن شدن ۲باردار شدن
آو لاکو aav laakoo لاک پشتاین واژه گیلی است و عموما در مناطقی از مازندران غربی ...
آوله aavle ۱تاولی که در اثر سوختگی ایجاد شود ۲مایعی که قبل از زاییدن ...

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:12 - 0 تشکر 622747

آآو aaveاز روستاهای بابل
آویز هاکردن aaviz haakerden آویزان کردن
آویزی aavizi از انواع گوشواره
آویش aavish دم کرده ی آویشن برای رفع سرماخوردگی
آه aah آه بلندی که همراه با صدایی خاص از نهاد انسان برخیزد
آها aahaa آری بلی
آهاک aahaak آهک
آهک چارو aahak chaaroo آهک و ساروج
آهک چال aahek chal ۱روستایی از دهستان گلیجان قشلاقی تنکابن ۲جایی که در آن کوره ...
آهن aahen آهن
آهن پچان aahan pachaan منطقه ای در راه جواهرده(جوردی)رامسر که آثاری از ذوب فلز،در ...
آهن تکنه aahen tekene قسمت شیارگر خیش گاو آهن
آهن سر aahen sar از توابع دهستان بهرستاق بخش لاریجان آمل
آهن کتی aahen keti از توابع دهستان پایین خیابان لیتکو در بخش مرکزی آمل
آهنگر aahenger از طوایف و تیره های ساکن در کتول
آهنگر کلا aaheger kelaa ۱روستایی از دهستان بیشه سر قائم شهر ۲روستایی از دهستان بندپی،بیشه ...
آهنگرکلا aahen ger kolaa روستایی از دهستان عشرستاق هزار جریب بهشهر
آهنگرکلا aahenger kelaa دره ای در بخش یانه سر منطقه ی هزارجریب بهشهر
آهنگر محله aahengar mahalle از توابع دهستان استرآباد گرگان
آهنگرمله aahenger male از محله های قدیمی آمل
آهنگره aahengere نام مرتعی در سوادکوه
آهنی aaheni ۱اجنه ۲از جنس آهن
آهو aahoo ۱از نام های مازندرانی برای نام گذاری قاطر و اسب ۲این نام ...
آهو aahoo آهو
آهو aahoo نام گاوی که دور چشم آن سیاه باشد
آهو دشت aahoo dasht ۱روستایی از توابع دهستان رستاق نوروجه تسمیه ی این نام به ...
آهو دشت aahoo dasht از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
آهوسرا aahoo saraa از دهکده های فخرعمادالدین واقع در استرآباد رستاق
آهویا aahooyaa صوتی که به واسطه ی آن،گالشان در جنگل یکدیگر را صدا کنند
آهه aahe نام مرتعی در لفور سوادکوه
آهه aahe گاله پوششی از ساقه های برنج و برای سقف خانه های سنتی مازندران ...
آهی aahi خاندانی ساکن نمارستاق نور
آهی دشت Ahi Dasht روستایی از دهستان اسفیورد شوراب ساری
آهی رو aahi roo نهری که از رودخانه هراز آمل منشعب می شود
آهیل aahil پری شاهرخ پرنده ی انجیر خوار با نام علمی otiiooos oriooos
آهی محله aahi mahalle روستایی از دهستان هراز پی شمال آمل
آهین aahin آهن
آهین دار aahin daar تیرآهن
آهین سر aahin sar از اجزای گاو آهن
آهین گر aahin gar آهنگر
آی aay از اصواتی که به هنگام درد ادا شود
آی برار aayberaar ۱ای برادر ۲صوتی در مقام تعجب و یا افسوس
آیجه aayije دندانه های اره و چیزهای شبیه به آن
آی سلله aaysalala نوعی بازی محلی
آیش aayesh ۱کشتزار شالی ۲زمین را شخم کردن و ناکشته گذاشتن استراحت دادن ...
آیش – بن aayesh ben روستایی از توابع دهستان کلارستاق چالوس
آیش بون aayesh boon نگهبان آیش – نگهبان شالیزار
آیشم aayshem آویشن
آیشه aayshe ۱شیرط غلیظ و مقوی که پس از زاییدن گاو به دست آید ۲مایه ای ...
آیل aayel مرغ انجیرخوار پری شاهرخ

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:13 - 0 تشکر 622748

آی – مه – مریم – جان aay me maryem jaan ۱از منظومه های موسیقیایی حماسی مازندران که مربوط به سرگذشت ...
آینک aaynek عینک
آینه aayne آینه
آینه –کا aayne kaa آینه ی کوچک
آیی بایی aaei baari ۱هوش و حواس ۲حواس پرت کسی که متوجه چیزی نباشد
آییش aayish ۱پخته شده ۲له شده
آییش aayish ۱زمین کشت نشده ۲کشتزار برنج
آیین aayin آهن
آیین aayin ۱گاوآهن ۲آهن
آییه aaeiye نوعی قرقاول
ا a از اصوات تعجب
ا e از اصوات تعجب و گاه اعتراض
ا – ا a a مدفوع به زبان کودکانه
ا ا e e از اصوات تعجب و تاسف
ا ا ا e e e از اصوات برای تحریک به جفت گیری حیوانات
ا ا اه e e eh از اصوات،نشانه ی افسوس
ا ا ا اش a a a ash صدای چوپان برای متوقف کردن گله های گوسفند
ا او a o از اصوات تعجب و ناباوری
ا او a oo از اصوات در مقام انتظار و توقع بر عدم سختگیری
ا اوو a oooo از اصوات در مقام توقع به خاتمه کار یا حرف ناخوشایند
ا اه a ah از اصوات نشانه ی افسوس
ا اهاکردن e e haakordan سر و صدا کردن گاو
ا ا هکردن e e hekorden ۱به جای ماندن رد پای انسان یا حیوان بر برف،گل یا خاک نرم ...
ائو aoo از اصوات به هنگام اعتراض
ائو aoo صدای زوزه
ا ئوکر شال a ookar shaal شغال – شغال زوزه کش
ائی aei دوباره – بعد
ائی aei مدفوع به زبان کودکانه ۲دوباره باز
ائید aeid عید
ائیل aeil آهیل
اب eb عیب مرض
ابا ان جد abaa an jad نسل درنسل پشت در پشت
ابجر abjer از توابع دهستان نوکنده ی قائم شهر
ابچه abche عطسه
ابچین ebchin روستایی از دهستا یخکش بهشهر
ابر aber ابر
ابراشتن abraashten عصبانی شدن و عصبانی کردن
ابراشت هدا ebraasht hedaa چیزی را تکیه گاه چیز دیگر قرار دادن تکیه دادن ابزار به دیوار ...
ابرش abresh ۱جانور دو رنگ ۲خال خالی
ابرشم abershem ابریشم
ابرغ abregh خروس سفید متمایل به رنگ شیری
ابرو abroo ابرو
ابروبنگستن abroo bengestan ابروانداختن
ابرو کل ebroo kal ایما و اشاره با ابرو
ابره abre رویه ی کفش
اب شله aab shele قسمت خلفی ساق پا
ابکل abkal ابیا
ابکل پچار abkal pechaar ۱کاشتن چند ترکه ی ۲۰ تا ۴۰ سانتیمتری در زمین و در طرفین تله ...
ابکل تله abkal tale تله ی ابیاگیری – تله ی پرنده گیری
ابکل گیر abkal gir ۱کسی که با دام به شکارابیا رود ۲زمینی که ابیا در آن فرود ...

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:14 - 0 تشکر 622749

آب – گردان aab gerdaan ملاقه بزرگ
ابل abal گیاهی برگ پهن شبیه کدو
ابل abel آهل
ا بلبلک o belbelek کفش دوزک
ابل چو abel choo ۱از وسایل و لوازم خیش ۲گاو با شاخ هایی در دو جهت مخالف
ابلس ebles از مراتع واقع در تاویر علی آباد کتول
ابل سنگی abel sangi بختک – مترسک
ابلق ablegh ۱اسب دو رنگ ۲حیوان خال خالی و دو رنگ ۳اسبی که دست و پایش سفید ...
ابلق پر ablagh par فرهنگ نامه ها این کلمه را معرب ابلک فارسی گفته اندولی لغویون ...
ابلق کهر ablegh kahar چهارپایانی که پوستی با لکه های زرد متمایل به قهوه ای و سفید ...
ابلیس abelis حلزون
ابن اسفندیار ebne esfandyaar بهاالدین محمد بن حسن بن اسفندیار مورخ معروف در ۶۰۶ هـق به ...
ا بو a bo ااه –ابو
ابو aboo از اصوات،به نشانه ی تعجب
ابوالفضل خون Abolfazl Khoon کسانی که در مجالس تعزیه در نقش حضرت ابوالفضل ظاهر شوند،ابوالفضل ...
ابوالقاسم کو abil ghaasem koo از کوه های جنوبی منطقه ی کردکوی به ارتفاع ۳۵۰۰ متر
ابوخل aboo Khel روستایی از توابع دهستان علی آباد قائم شهر موسوم به ابوخیل ...
ابودرج aboo dorej در هم و برهم نامرتب –کلاف سر درگم و آشفته
ابورچپور aboor chapoor خرت و پرت –آت و آشغال
ابول abol ۱مخفف ابوالقاسم ۲آدم خنگ
ابول – تا abol taa اول تا
ابوله aboolle گردویی که پوستش به آسانی جدا شود
ابومحله aboo me halle از توابع دهستان دابوی جنوبی از بخش مرکزی آمل
ابوه شو abo ve shoo سیزدهم تیرماه مازندرانی برابر با سیزده آبان که هنگام برپایی ...
ابوهنه abo hone از اصوات در تعجب و ناباوری
ابیاک abyaak از خاندان های مقیم در روستای ناندل دلارستاق آمل
ابید ebeyd ۱نمایان ۲روباز
ابید ebeyd ۱پاک شده از خار و خاشاک و درخت ۲صاف و روشن
ابییا abiyaa نام پرنده ای است که زیست گاه آن جنگل های نیمه تاریک و مرطوب ...
اپ epa لفظی که از استشمام بوی نامطبوع ادا شود
اپخ apoKh بادکنک شکم ماهی
اپر apar ۱برخی –بعضی ۲پاره ای از اوقات
اپر aper خار و خاشاک و آشغال انبوه در آبندان ها،استخرها و آبگیرهای ...
اپرتس apertes ۱گیاهان هرز و زائد ۲خاشاک
اپرس apres اپر
اپرس المار apres alemaar خار و خاشاک
اپره apre ۱برخی بعضی ۲باری
اپوچپوز apo chpooz گیاهان هرز و زاید
اپوچه apoochche گردوی کوهی پوست نازک
اپوخی apooKhi ۱از انواع انگور تاج ریزی ۲تیره ای از سیب زمینی که نوع معروف ...
اپوس apoos اخمو عبوس
ات at مقداری – مقداری کم
ات et از اصوات جهت راندن اسب
اتا ataa نخ
اتا attaa نیم نگاه – سرک کشیدن – نگاه دزدانه و پنهانی
اتا attaa یکی – تک و تنها
اتا اتا گل attaa attaa gel گهگاهی
اتا ادنگ او attaa odang o مقدار آبی که برای به حرکت درآوردن یک دستگه شالی کوبی آبی ...
اتا – ارسییو – او attaa arsiyoo – o مقدار آبی که برای به حرکت درآوردن یک آبدنگ به کار رود
اتا – بن attaa ban بخشی از آواز و خواندن به اندازه ی یک نفس که به هنگام درخواست ...

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:16 - 0 تشکر 622750

اتا بند atta band اتا+بند،بخش کردن آواز،در ناظم الاطبا بند به معنی گره ی نی،در ...
اتا – پوس atta poos ۱یکبار یک دفعه ۲دفعات تنبیه ۳مجازا به معنی سپوختن
اتا – په ataa pe ۱یک لنگه کفش ۲یک لنگه در ۳یک لنگه جوراب و
اتا تو اتا مرگ attaa too attaaa marg مرگ ناگهانی
اتاچی attaa chi یک چیزی
اتا خرد attaa Kherd غذایی که به اندازه ی یک وعده باشد
اتا – دیم attaa dim ۱یک سو یک طرف – یک دسته ۲هم کاسه شدن ۳مستمر
اتار attaar مرتعی جنگلی در مشرق روستای کدیر نوشهر
اتاق etaagh اتاق – خانه
اتاق پشت etaagh pesht نام مرتعی در آمل
اتاق – سر ataaghe sar ۱نام مرتعی در اندارکلی شیرگاه ۲نام مرتعی در کاردیرکله بابل ...
اتاق – سر etaagh sar روستایی از بخش بندپی بابل
اتاق – سرا ataagh saraa از توابع کلاردشت چالوس
اتاق سره etaagh sere از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
اتاق – سره etaagh sere از توابع دهستان بندپی بابل
اتاق – سری etaagh serey روستایی از دهستان زانوس رستاق نوشهر
اتاق – سر otaaghe sar نام مرتعی در لفور سوادکوه
اتا کاردن attaa kaarden سرک کشیدن – دزدانه نگاه کردن
اتا کش atta kash یکبار یک دفعه – یک زمان
اتا کو attaa ko ۱یک بار کوبیدن ۲جداسازی دانه های گندم از ساقه و خوشه با چوب ...
اتا کوپاچی attaa kopaachi ۱یک بار کوبیدن ۲پاشیدن – افشاندن
اتا گال attaa gaal ۱یک وقت ۲واحد زمانی نامعین ۳گاه به گاه وقت و بی وقت
اتا گل attaa gal ۱گاهی ۲واحد زمانی نامعین
اتا – گلی attaa gali یک نفس آواز
اتا – لینگه attaa linge یک لنگه
ات – انده at – ande این مقدار،این اندازه
ات – انده – شر ot – and e shar همان مقدار از سطح (اشاره به دور) به میزان آن محدوده – به ...
اتا واری attaa vaari یکباره
اتا هاله attaa haale یک لنگه ی در
اتا هکاردن attaa hekaar den پنهانی و دزدانه نگاه کردن
اتا پوس atta poos ۱واحد مقدار جهت غذا ۲مجازا به معنی:نزدیکی جنسی ۳مجازا به ...
اتخل atKhel ۱کاری را بی هدف انجام دادن – کار بی هدف ۲تخمین زدن
اتر ater سطحی که در زمین کشاورزی که به علت بالا بودن ارتفاع آن،کمتر ...
اتر ater ۱مستقیم به طرف چیزی یا کسی رفتن ۲بی محابا گذشتن ۳طناب رخت ...
اترا eteraa این گونه – این طور
اترا etraa از گیاهان وحشی و خودرو شبیه گاله
اترا etraa ۱گیاهی باتلاقی که با آن حصیر بافند ۲سبزی کوهی ۳خرده کاه ...
اتر اتر ater ater ۱زمینی که پس از یک سال کشت رها شده باشد ۲اولین بار به سوی ...
اترا چال etraa chaal ۱روستایی در گرگان از دهستان استرآباد شمالی گرگان(اترک چال) ...
اترا – سر atraa sar روستایی در بندپی بابل
اترا – سل otraa sal از توابع دهستان بندپی بابل
اتراکچال atraak chaal از دهات استرآباد
اترب atreb روستایی از دهستان قره طغان بهشهر
اتر – تا ater taa باف ای از گیاه مردابی که بیشتر جهت آویزان نمودن ظروف محتوی ...
اتر سوزی ater soozi منطقه ی پوشیده شده از سبزی
اترک atrek از رودهای استان گلستان که سرچشمه های شمالی آن در جنوب خفی ...
اترگله atergele ۱نام مکانی در حوزه ی خانقاه پی سوادکوه ۲بوته ای در زمین مسطح ...
ات سنگ او at sang oo مقدار آبی که بتواند سنگ آسیاب را حرکت دهد
اتشی ateshi ظرف مسین کوچکتر از آفتابه
اتک atek دشت – صحرا

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:31 - 0 تشکر 622751

ات کرم atkaram از دهکده های سدن رستاق واقع در استرآباد
اتکم atekem یک کمی
اتک متک atek matek توله ی سگ و شغال
اتکه at ke ۱بسیار کم ۲کوچک
اتل otel ۱خیاری که بیش از اندازه رسیده باشد ۲کدوی در حال رسیدن
اتل متال atel metaal ۱چیزی شبیه دم از جنس کاغذ یا خاشاک که از سرشوخی یا تمسخر ...
اتلنگ etlang نام مرتعی در کجور
اتنده atande ۱آن مقدار – آن اندازه ۲ اشاره به دور
اتنده شر atande shar این اندازه از سطح
اتنه et anne این مقدار – این اندازه
اتو atoo از توابع دهستان کسلیان قائم شهر
اتو atoo ۱مقداری – اندکی ۲نام روستایی در قائم شهر ۳روستایی از دهستان ...
اتو متو atoo matoo لوژ – دوبین
ا – تو – هدائن o to hedaaen آب و تاب دادن در بیان موضوعی
اته eta این طور
اته ota آن طور
اته – اشکم atte eshkem واحد مقدار،مانند یک نوبت غذا – یک شکم زاییدن – یک بار چریدن ...
اته اولی ate ooli ۱یک باریکه آب جهت مشروب ساختن زمین ۲یک کرت از زمین برنج کاری ...
اته بزه کا atte baze kaa نوعی بازی ساده و ابتدایی برای کودکان به ویژه دختران استتعداد ...
اته بزو کا atte bazo kaa نوعی بازی محلی
اته پلی atte pali ۱نیم رخ یک پهلو ۲یک طرف بدن ۳از پا درآمدن
اته پنیکک atte penikak ۱به این کوچکی ۲یک ذره – مقدار کم
اته دیم atte dim ۱ نیم رخ – یک پهلو ۲یک طرف بدن
اته کل – توتی کل ate kal tooteye kal از انواع بازی های بومی که تنها جنبه ی سرگرمی دارد
اته کم atte kam مقداری – کمی
اته – ور atte var ۱یک سو یک طرف ۲ هم دست و هم کاسه شدن ۳مستمر
اته – ور atte var اتا دیم
اتی atti دیگری
اتی ati این چنین – این طور – این گونه
اتی ati ۱مقداری ۲بعضی – گاهی
اتی – توم ati toom پس از مدتی – پس از چندی
اتی جوری atti joori به گونه ای دیگر
اتیر atir زمینی که یک سال از کاشت آن گذشته باشد
اتی کو etiko آنطور که همانطورکه
اج aj از درختان جنگل مازندران که نام لاتین آن maach aooeaetoom می باشد ...
اج oj پوسته ی برنج یا ارزن
اج aj از
اج oj غرور
اج oj از انواع گردو که پوست سبز آن به آسانی جدا شود
اجابییت ojaa baeit روستایی در کلاردشت چالوس
اجا – بن ojaa ben ۱زیر درخت اوجا ۲محله ای در بابل ۳روستایی از دهستان انجیراب ...
اجا – بندون ojaa bandoon از توابع دهستان کیاکلای قائم شهر
اجار ejaar ۱سرشاخه ها و ترکه های بلند که با آن پرچین سازند ۲دنده ی بدن ...
اجارستاق ejaarestaagh روستایی از دهستان کلیجان رستاق ساری
اجا کئل ojaakoel ابکل
اجاک سر ejaak sar روستایی از دهستان رودبست بابل
اجامت ejaamat حجامت که به وسیله ی شاخ گاو یا کوزه ی گلی صورت گیرد
اجامیره ajaamire ۱زشت و بدقیافه ۲عجیب و غریب
اجبار – کلا ejbaar kelaa روستایی از دهستان دشت سرآمل
اجباری ejbaari سربازی – خدمت نظام

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:32 - 0 تشکر 622753

اجر ejar ۱پرچین ۲نام منطقه ای کوهستانی در دو هزار تنکابن
ا جرتنک o jertenek ۱تند و تیز ۲از انواع پرندگان ۳اسباب بازی ۴فواره
اجرغ ajregh ۱منطقه ی قرق شده ۲حصاری که به دور یک منطقه برای به دام انداختن ...
اجغلی ajegheli ریخت و پاش – درهم و برهم
اجغن ajeghon انسان خونسرد و آرام
اجغ وجغ ajegh vajegh آشفته – درهم
اجک مجک ajak majak خس و خاشاک
اجک وجک ajak vajak آدم وارفته
اجل ajel نوعی سبزی صحرایی
اجماکشی ejmaa kashi یارگیری برای دعوا
اجم و نجم ajm o – najm آدم وارفته و نامتعادل فرد بی دست و پا
اجن ajon ۱بیکار – بیکارگی ۲سرگشته ۳این کلمه در موارد نهی و منع کاربرد ...
اجن ajen ۱بیکاره ۲سرگشته
اجم ajen دندانه های داس
اجناسر ajenaa sar از مراتع لنگای عباس آباد
اجناور ejnaavoor ۱جانور ۲حیوانات وحشی
اجنبی ajnebi ۱غریبه ۲بیگانه
اجنده – پری ajende pari ۱اجنه ۲افرادی که رفتاری غیرمتعارف دارند
آجنگوله aajan koole بقعه ای قدیمی در تنگه ی جواهرده
اجنگ ajeng ۱کسی که سر و روی نامرتب و پریشان دارد ۲موهای درهم و پریشان ...
اجنگلی ajengeli موی آشفته
اجنگ و جنگ ajeng vajeng ۱چروکیده ۲درهم تنیده
اجنه ajenne جن و پری
اجنه پری ajenne pari جن و پری
اجنه سره ajene sere از مراتع واقع درنشتای عباس آباد
اجو ajoo نام مرتعی در کجور
اجوبیره ajoobire عجیب و غریب
اجوج – بجوج ajooj bajooj ۱موهای ژولیده و درهم پیچیده ۲آدم غیرعادی ۳تحریفی از قوم ...
اجوز بجوز ajooz bajooz نام چند روز از روزهای اسفندماه
اجون ajoon بیکار کسی که وقتش را در بیکارگی و بیهودگی صرف کند
اجونی ajooni ۱فراغت – آسایش – راحتی ۲ به صورت کنایی به معنای صبوریاجونی ...
اجه – دار oje daar درخت اوجا
اجی بجی aji baji آشفته و درهم
اجی بجی – خو aji baji Kho خواب آشفته
اجیش ajish ۱فلز بدلی و کم قیمت ۲سکه ی بی ارزش ۳تب و لرز ۴حالت چندش و ...
اجیک ajik ۱مردنی – لاغر ۲کرم خاکی،که واژه ی اصیل آن به همین صورت از ...
اجیک ajik ۱کرم خاکی ۲حشره ای شبیه سوسک
اجیک ajeyak آلت ترینه ی اطفال
اجیکک ajikak آلت تناسلی پسر بچه
اجینگ ور آر ejinge roaar نام روستایی در حوزه ی خانقاه پی سوادکوه
اچ ach ۱از اصوات کنایی ۲به پشت گرفتن کودک
اچ och ۱سبوس برنج ۲فرمان بازگشت به اسب در حال خرمن کوبی
اچار ochaar ۱کلید ۲آچار
اچر echer انحراف از مسیر اصلی
اچس بچس achas bachas ۱غذای ناجور ۲کثافت
اچش تو aachesh too ازمراتع نشتای عباس آباد
اچکل echkel ۱از هم ۲از هم گشودن گره خوردگی رشته ها
اچکلیدن echklidan فشردن و چنگ زدن لباس جهت شستشوی بهتر آن ها
اچه achche لفظی برای به حرکت در آوردن کودک
اچه اچه ache ache قدم برداشتن متزلزل و سست کودک

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:33 - 0 تشکر 622754

اچه رو ache roo از مراتع نشتای عباس آباد
اچی achchi از توابع دهستان جلال از رک جنوبی شهرستان بابل
اچی zchi یک چیز – چیزی
اچی – بچی – گو echi bechi goo بیهوده گو – گزافه گو
اچین – بچین achin bechin از انواع بازی هایی بومی که تنها جنبه ی سرگرمی دارد
اخ aKh لفظی جهت منع کودک از انجام کاری یا خوردن چیزی
اخت zKhat ۱بی شعور ۲عقب مانده ی ذهنی
اخ تف aKhtof خلط – خلط سینه
اخته تلا aKhte telaa خروس پیر
اخته – چی aKhte chi ۱روستایی از دهستان کیاکلای قائم شهر ۲کسی که کار اخته کردن ...
اخته – کاردن aKhte kaarden کوبیدن یا کشیدن یا تاباندن بیضه ی حیوان به منظور از بین بردن ...
اخجه aKhje قاچ کردن میوه جات
اخچه aKhche دیگ مسی مخصوص پختن شیر در دامداری ها که ظرفیتی کمتر از دو ...
اخچه aKhche ۱تخم گیاهی که به طور طبیعی به زمین ریخته و نهال جدیدی از ...
اخچه aKhche ۱بذر پیاز ۲پیاز کوچکی که پس از کشت دانه ی خاصی از آن پیاز ...
اخسه aKhse افسانه – داستان
اخک Khak حشره ای که روی شاخه های درخت بید زندگی کرده و نوعی شکرک از ...
اخگر aKhger گل آتش – اخگر
اخل aKhel روستایی از دهستان نرم آب دوسر ساری
اخلات aKhlaat خلط – خلط سینه
اخلات aKhelaat فلفل
اخلات – تره elaat tare مرزه – از سبزیجات خودرو
اخلاد eKhlaad اخلات
اخموک aKhmook اخمو ترش رو
اخنه aKhenne تنبل – سست اراده
اخه aKhe ااز اصوات،جهت منع کودکان از خوردن برخی خوراکی ها ۲آدم سبک ...
اخه – پف aKhe pof ۱غرولند ۲لاف بی جا
اخی aKhey از اصوات در بیان همدردی و ترحم
اخیش aKhish ۱بد و زشت و نازیبا ۲لفظی که در مقام احساس رضایت و لذت گویند ...
اخیک aKhik نوعی مارمولک
اد ade ۱از این به بعد ۲باز هم دوباره
ادا addaa یکی یک دانه – بی همتا
ادایی adaaei دایی
ادایی زن adaaei zan زن دایی
اداک adaak ۱پدر بابا ۲پدر بزرگ
ادام edaam خورشت
ادام ادامی edaan edaamey قناعت در مصرف خورشت
ادب – چال adab chaal مستراح
ادب چا adab chaa چاه – آب ریزگاه
ادبچه adabche ظرفی کوزه ای که برای جمع آوری ادرار و مدفوع کودک در گهواره ...
ادب سر adeb sar مستراح – مکان مستراح
ادخل – بزوئن adKhel bazooen ۱حدس زدن ۲ورانداز کردن ۳تخمین زدن بی حساب و بی قاعده
ادر odor روستایی از دهستان چهاردانگه ی ساری
ادرجان odarjaan سکوی کنار نهرها و رودخانه ها
ادرو adroo از توابع دهستان چهاردانگه سورتچی ساری
ادش adesh ۱همنام ۲برادر
ادفه addafe یکبار
ادکتن o daketen ۱آب تنی کردن ۲در آب افتادن ۳غرق شدن
ادم adem باز هم
ادملا edmellaa از توابع دهستان بندپی بابل

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:35 - 0 تشکر 622755

ارچ arech ۱چرا؟ برای چه؟ ۲نامربوط
اردال ardaal اشیا بزرگی که حمل و نقل آن ها با دشواری انجام پذیرد
ارداله erdaale ۱نوعی علف هرز که بیشتر در شالیزار روید و بلندی آن به بیش ...
اردشت مله ar dasht male از محله های قدیمی آمل
اردشیر ardeshir از قبال ساکن در کردکوی
اردشیر بادو ardeshir baado چشمه ای در جنوب روستای النگ و شمال غربی بالا جاده ی کردکوی ...
اردشیر – مله ardeshir male از توابع دهستان میان دورود ساریاردشیر محله
اردکلا arde kelaa روستایی از دهستان لاله آباد بابل
اردلاک arde laak لاوک خمیرگیری – لگن خمیر
اردم بن ardem ben روستای واقع در شهرستان رامسر
اردنگ ordang لگد زدن بر باسن
اردو erdoo ۱فراوان ۲جمعیت زیاد
ارده arde ۱ساییده و نرم شده ۲آردی که پودر آن درشت باشد
اردی – بهشت – روز ordi behesht rooz نام یکی از روزهای ماه در گاه شمار تبری
ارز arz برنج
ارزا erzaa ۱زراعت دیر کشت – زراعتی که مدتی از زمان معمول کشت آن بگذرد ...
ارزا ماس erzaa maas ماست چکیده – ماست کیسه ای که آبش را از دست داده باشد
ارزا – وچه erzaa vache پس پدری – فرزندی که پس از مرگ پدر زاده شود
ارزت arzet روستایی از دهستان چهاردانگه ی شهریاری بهشهر
ارزتو arazto نوعی سبزی غذایی
ارزستن erzesten ارزیدن – ارزش داشتن
ارزش erzesh ارزش – بها
ارزفون arzefoon از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
ارزلو حاجی کلا arzloo haaji kelaa از توابع دهستان بالا تجن قائم شهر
ارزم arzem ۱دانه ی ارزن ۲نوعی علف هرز
ارزمون arzemoon گیاهی شبیه جارو که نام های دیگرش ارزبون و ازفون است
ارزمونی arzemooni ۱نام روستایی در گلیجان رستاق ساری
ارزو arzoo از مراتع نشتای عباس آباد
ارزون arzoon ارزان
ارزونی arzooni ارزانی – ارزان بودن
ارزه پوش arze poosh دماغه و پایانه هر چیز
ارژنگ – رودبار arzheng roodbaar نام روستایی در راستوپی سوادکوه
ارس oros از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر
ارس ors سروکوهی
ارست erost از توابع دهستان چهاردانگه ی سورتچی ساری
ارس – کین ares kin آرنج
ارسی orosi کفش پاشنه دار چرمی
ارسی orosi نوعی پنجره از چوب درخت ارس که به صورت عمودی و از پایین به ...
ارسی خانه orsi Khaane خانه ای که ساختار درب و پنجره ی آن از ارسی است
ارسی – دوج orosi dooj کفش دوز کفاش
ارسین arsin خاک انداز فلزی که برای هم زدن و جابه جایی آتش به کار رود
ارسین ersin چوبی که تیغه ی پروانه را به سنگ آسیاب وصل کند
ارسیو arsiyoo ۱آسیاب ۲در سانسکریت آسن aasan آمده است
ارسیو – سر arsiyoo sar ۱نام بخشی از زمین های کشاورزی دهستان دشت سر بخش مرکزی آمل ...
ارسیو – سر arsiyoo sar از توابع دهستان تالارپی قائم شهر
ارسیولی arsiyoo li ۱سوراخ میان سنگ آسیاب ۲نوعی نامن شبیه به سنگ آسیاب
ارش orosh مرتعی نزدیک روستای لاشک نوشهر
ارش arsh خرس
ارش ersh اوج – بالاترین نقطه
ارش aresh واحد طول به اندازه ی نوک انگشت وسطی دست تا آرنج

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:38 - 0 تشکر 622756

ارش تنگه orosh tange تنگه ای نزدیک روستای لاشک کجور
ارش رو aresh roo رودخانه ای در اهلم رستاق بین نور و آمل
ارشم orshem ابریشم
ارشمک orshemek آویشن
ارغج arghej ۱محوطه ی کوچک و سرباز جهت نگاهداری گوساله ۲گزافه گو
ارغدال arghedaal ۱کاملا سوخته – هر چیزی که سوخته و زغال شده باشد ۲مفلس و بی ...
ارغش arghash نام مرتعی در آمل
ارغم arghem گردوی کوچک و سر و ته صافی که در بازی مورد استفاده قرار گیرد ...
ارغم بازی arghem bazi از انواع بازی های بومی که مخصوص پسران استتعداد نفرات این ...
ارغم – بازی arghem baazi از انواع بازی که با گردو انجام شود
ارغمون arghemon گل ارغوان
ارغن – پرغن arghen parghen ۱مندس کهنه ۲بی خاصیت – بی ارزش
ارغنه arghene نوعی از گیاهان وحشی و خودرو که در صحراه و یا مزارع جلگه ای ...
ارغوت arghoot وسیله ای از پوست گاو برای کره گیری – مشک
ارغه arghe بی سر و پا
ارف oref مورب – کج – اریب
ارفع – کوه arfae koo نام روستا بلوک دو آب بالا واقع در راستویی سوادکوه
ارفه ده arfe de از روستاهای بلوک دوآب بالا واقع در راستوپی سوادکوه
ارقه arghe ۱قراضه ۲لباس مندرس و نامناسب ۳لاابالی ۴پالان ساییده و هفت ...
ارک erek بستن جانوران با ریسمان بلند جهت چرا
ارکا arkaa ۱از توابع دهستان بندپی بابل ۲نام نهری در حومه الاشت سوادکوه ...
ارکون ورکون arkown var kown از انواع بازی های بومیروش بازی به این ترتیب است:شروع بازی ...
ارکویه arkooya ۱دیوار سنگی ۲پشته
ارکه – ما arke maa از ماه های مازندرانی مطابق با فروردین ماه خورشیدی
ارگ arg اوج – بالاترین نقطه
ارگ – بن argeben منطقه ای تاریخی با آثارباستانی قابل اعتنا در شرق لاشک نور ...
ارگ دله arg dele در اوج آسمان
ارگل argel چوب درخت جنگل
ارگنا argenaa روستایی از دهستان گلیجان قشلاقی تنکابن
ارم erem از توابع دهستان چهاردانگه ی هزارجریب ساری
ارم erem ورم – آماس – التهاب
ارما ermaa ورم – آماس
ارما – دکتن ermaa daketen ورم کردن – آماس نمودن
ارمان armaan ۱افسوس ۲آرزو
ارما هکردن ermaa hakerdan ورم کردن
ارمجی armeji جوجه تیغی
ارمک armek روستایی از دهستان گنج افروز بابل
ارمک – کلا armek kelaa روستایی از دهستان هراز پی شمالی آمل
ارمن – بیمئن armon beyamoen افسوس خوردن – دریغا گفتن
ارمنجی armenji جوجه تیغی
ارمنجی پشت armenji pesht مرحله ای از رشد شالی در خزانه – سبز شدن ابتدایی شالی در خزانه ...
ارمنی armeni ارامنه در مقاطع مختلف به این منطقه مهاجرت نمودن یا کوچانده ...
ارمون armoon ۱آرمان – آرزو ۲افسوس ۳عیب و نقص
ارمونی armooni ۱آرزوی تحقق نیافته ۲آرزوی قلبی ۳آنچه در دل به عنوان یک آرزو ...
ارمه arme ورم
ارمیج armij از انواع سار که روی بال های آن سیاه و بدنش سفید و روی سرش ...
ارن aran نام مرتعی در کوهستان کلاردشت چالوس
ارنج orenj ماهی خزری از راسته ی کپور ماهیان
ارنده arende ۱ آرد خوب نرم نشده ۲گندم و جوی دو نیمه شده
ارنز arnaz ندرز

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.