*توسّل به آقا جان، راهی برای درک رمضان المبارک
نکاتی میخواستم بگویم دیگر وقت گذشت. تا میتوانید این چند روز آخر یاد آقا باشید، گرچه از اوّل ماه شعبان گفتم که زیاد یاد آقاجان باشید. علّت این که شعبان، ماه پیامبر(ص) است را اشاره کردیم. گفتیم: در این ماه نه پیامبر(ص) دنیا آمده (ریبع الاول، ربیع المولود است)؛ نه در این ماه شعبان المعظّم، پیامبر(ص) به رحلت یا شهادت رسیده (در 28 صفر بوده)؛ نه پیامبر(ص) در این ماه مبعوث شده (بیست و هفت رجب المرجّب بود)، نه اوّل هجرت است و ...، هیچ نیست، پس چرا ماه پیامبر(ص) است؟ ما دلایلش را گفتیم که دلیل اصلی، میلاد خود آقاجانمان است. آقاجانمان هم باید امضاء کند تا وارد ماه مبارک شویم. کما این که شب قدر هم باید آقاجان امضاء کنند، همه چیز به ید مقدّس آقاجان است. لذا خیلی آقا را یاد کنیم.
«السلام علیک یا مولای بقیة اللّه»
آقاجان! میشود در ماه مبارک رمضان بیاییم؟ نمیدانم آنوقت شب قدر چطور میخواهد برایم رقم بخورد، هستم، نیستم، چه چیزهایی میخواهد رقم بخورد، من بیچاره چه کردم؟! نمیخواهم مأیوس کنم، ولی بیاییم این چند روز آخر را زار بزنیم.
آنهایی بردند که رجب المرجّب را حفظش کردند. آنهایی بردند که ماه شعبان المعظّم را حفظ کردند و ... . امّا یک راه دیگری هم هست، بگوییم: آقا! ما که نتوانستیم، آنها حدّاقل احساس میکنند یک چیزی در دستشان است، ولی ما دستمان خالیِ خالی است. ما گداها آمدیم، ببین دو دست خود را بالا میآوریم و گدایی میکنیم «بین یدی حاجاتنا». آقاجان! عنایت کن.
این شبها که عرض کردم هر شب، با آقاجان حرف بزنیم، که اگر توفیق هر شب صحبت کردن را داشته باشی، ماه مبارک رمضانمان هم بالجد مبارک خواهد بود.
هر شب، برقها را که خاموش کردند و به تعبیری مسواکت را هم زدی و میخواهی بخوابی، یک دقایقی با آقاجان خلوت کن و حرف بزن. ببین چقدر آقاجان دوست دارد، اصلا گویی آقاجان منتظر است که ما با او حرف بزنیم.
عرض کردم اگر کسی این را انجام بدهد، خدا گواه است، نتیجه آن را میبیند. طلبه و دانشجو آمده به من پنهانی گفته که میخواهم یک چیزی بگویم تا ببینم درست است و بعد گفتند که بعد از این صحبت با آقا جان، حالاتی برایشان پیش آمده و چیزهایی دیدند. ما هم انجام بدهیم، امتحان کنیم، امتحانش که دیگر رایگان است و ضرری ندارد. هر شب، انجام بدهیم. به یک سال نمیرسد چیزهایی را میفهمیم و حالاتی به وجود میآید. این دیگر لطفشان است که هر شب توفیق صحبت کردن با آقاجان را داشته باشیم.
این شبها بگوییم: آقاجان! دستمان خالی است. دیدید راجع به بعضی از مسائل میگویند: گداپروری نکنید امّا ما دلمان خوش است آقا گداپروری کند، ما هم گدایش باشیم. اصلا همه چیز در دست اوست «بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ». همه چیز به دست مقدّس آقاجان است، ما گدائیم و به گدایی افتخار میکنیم.
آقا! ما گدائیم، آمدیم گدایی. آقا! دست ما را بگیر. آقای خوبیها! دست ما را بگیر آقاجان!
إنشاءالله ماه مبارک رمضان هم از دوازده و نیم شب دعای افتتاح خوانده میشود و ما هم قریب به یک تا حدود دو و نیم ادامه شرح دعای ابوحمزه را شروع میکنیم.
بخواهیم إنشاءالله ماه مبارک خوبی باشد. خوش به حال آنهایی که بوی ماه مبارک به مشامشان میرسد. دائم لحظهشماری میکنند که چه زمانی ماه مبارک رمضان میآید. این شبها را باید قدر بدانیم. یک عدّه این شبها را فقط به فوتبال و ... میگذرانند. امّا این که با خدا مناجات کنی، خلوت کنی، یک حال خوش داشته باشی، دعا کنی و قرآن صاعد بخوانی، لذّت دارد.
آقاجان! میشود عنایت کنی ماه مبارک ما اینطور بشود. شما که میتوانی، همه چیز به دست شماست، خلیفه الله هستی، عنایت کن.
«السلام علیک یا مولای بقیة اللّه»