تبیان، دستیار زندگی

به نام مهربان پروردگارم

سلااااااااااام

دوستان عزیزم مدت ها بود میخواستم یه همچین تاپیک شادی بزنم...! تاپیکی که بیایم یاد بگیریم شاد بودن رو... غصه نخوردن رو...

خوشبختانه تو تبیان هم نداریم متخصصان در این زمینه رو...! دوستانی که مهم ترین سرمایشون شادی ه همیشگیشون هست...دوستانی مثل مکلارن

مثل نوای آسمانی که شادی از سر و روشون میباره و دوستانی مثل جهان آرامش که شادی شون همیشگیه و تمومی نداره ولی ظاهرشون نشون نمیده

و خیلی از دوستان دیگه که هنر شاد بودن و شاد زندگی کردن رو یاد گرفتن...

ان شاءالله میخواهیم اینجا ما هم این هنر رو یاد بگیریم... ضمن استمداد از این دوستان و سایر دوستان شادمون در انجمن و مدیر گل انجمن روانشناسی  ان شاءالله مطالبی هم در این زمینه ثبت خواهم کرد...

شاد باشیم...بی هیچ دلیل خاصی ...شاد باشیم چون غم نداریم...چون غم ها بزرگ نیستن...چون بزرگن ولی خدامون بزرگ تره...

شاد باشیم بابت همه ی داشته و نداشته هامون...

حالا همگی :

جیک و جیک و جیک، انرجیک

جیک و جیک و جیک، انرجیک

 "مهم ترین رمز شاد بودن همیشگی به نظر شما چیه؟" 

دلتون شاد...لبتون خندون...

در پناه حضرت حق.

-------------------------------------

اینو یادم رفته بود بگم که این جیک و جیک و جیک انرجیک رو خانم نوای آسمانی انداخت زبون همه ی ما...

زمان استعمال: در هنگام شادی بی حد و اندازه!!!

جانشین انجمن قرآن و عترت

Anjoman.qoran@tebyan.org

woooooOOOOOOOOOOOoooooooOOOOOOOOOooooooooOOOOOOOoooooooow

من خیلی شادم من خیلی شادم ، من شادم من شاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااادم

باور نمی کنی ؟!!! نیگا کن

به نام خدا

سلام

به به چقدر اینجا آدم شاد داریم ما !

اولش که تاپیک دوست خوبمون آنشرلی رو خوندم گفتم عجب بحث خوب و به درد بخوری میشه.

ولی نه !!!

اینجا همه خود به خود شاد شادن !!!

هه هه

خدا رو شکر

ولی ما منتظر مطالب قشنگتون هستیم.

تا بعد...

یا علی

سلام

گفتید شادی ولی من قصد ازدواج ندارم. می خوام درس بخونم. هه هه

خب بچه ها شادی واقعن باید درونی باشه. شادی بیرونی به درد نمی خوره. شادی بیرونی بستگی به آدما و چیزهای بیرونی داره که اگه اونا نباشن شادی ای هم وجود نداره. خب اول باید خودتو پیدا کنی و ببینی که توی کجای این دنیای قشنگ وایسادی. یعنی همون خودشناسی. بعد باید یاد بگیری که در لحظه زندگی کنی. اینا به نظر من بهترین دلایل شادی هستن. به درونتون برید شادی واقعی اونجاست. شادی چیزی نیست که بخواین در بیرون دنبالش باشین. سوالی باشه در خدمتم.

جیک و جیک و جیک انرجیک

بـه بـه، بـه ایـن یـه تـاپیـک

سلام و صد سلام به اهل شادی !!!

 فکر کنم یکی از راههای شاد زیستن، فکر نکردن به غمهاست. کوچک شمردن مشکلات و یا نادیده گرفتن اونا. البته نه اینکه برای حلشون کاری نکنیما، بلکه نذاریم تمام ذهنمونو اشغال کنن، نذاریم هرچی انرجی داریم صرف فکر کردن به اون مشکلات بشه.

گاهی میشه با تصورات ذهنی خودمونو تو محیطی غیر از اونچه هست فرض کنیم و از غم و غصه فرار کنیم.

بهرحال میخوام بگم منم آدم شادیم !! و واسه اینکه ناراحتی ها نتونن منو مغلوب کنن، همه چیزو ختم به طنز میکنم !!! همیشه می خندم . همینکه حالت صورت همیشه خندان باشه خودش باعث میشه که غم و غصه از دل آدم بره بیرون.

به نام مهربان پروردگارم

سلااااااااااام

پنجره ی خیال گلم انرجیک یعنی انرژی زیاااد
من انرجیکم یعنی انرژی دارم زیاد تا

یه چی بگم دپرس نشی بازها
ولی واقعا نوشته هات خیلیییییییییییی غمگینه
حتی صحبت های عادیت....

منم مثه توام
خیلی وقت ها شادم...ولی شادیم واقعی نیست...وابسته به خیلی چیزاست
هدف این تاپیک هم همینه...پیدا کردن راهی برای به دست آوردن شادی همیشگی و حقیقی

"وای چقدر الكی حرفیدم...برم دیگه"
میدونستی این خیلی انرژی منفیه؟ من یه زمانی خیلی میگفتم
ولی الان دیگه اصلا.... برای خودت و حرفهای قشنگت ارزش قائل باش
همونجور که ما برای حرفای قشنگت ارزش قائلیم


جناب جهان ارامش عزیز بله یادم نرفته سیل خواستگاران پشت در خونتون رو
...یاس فلسفی و اینا
با توجه به حرفایی که زدید تا وقتی خودمونو نشناسیم نمیتونیم شاد باشیم؟
خب اومدیم تا هزار سال دیگه هم نتونستم خودمو بشناسم
شما همش گفتید باید یاد بگیرید....خب مسئله همینه
چجوری یاد بگیریم؟؟
سوال که هست فراوون....میپرسم ان شاء الله

tear drop جان
اینم پسر نازتونه؟
الهییییی...
مثل همیشه خیلی قشنگ جواب دادید
خب ولی راه حل ندادید
چجوری وقتی یه اتفاق بد برام افتاده بهش فکر نکنم
این واقعا مهارت میخواد

هووم
دوستان واقعا خوشحالم که دوستای خوبی مثل شما دارم
بودن با تک تکتون نعمتی ه....

میام بازم...

شاد باشید

جانشین انجمن قرآن و عترت

سلام

آنشرلی

خب یه فرمول خاص نداره که من بهتون بگم اینطوری یاد بگیرید. خیلی باید دقت کنید به خودتون و محیط اطرافتون. منظورم از خودتون تیپ و قیافه و این چیزا نیست. به خودتون توجه کنید. از هر چیزی به سادگی نگذرید.

در مورد هر چیزی فکر کنید. من حتا اون اوایل که شروع کرده بودم به توجه کردن حتا خدارو هم نفی کردم. شاید این جمله قشنگ نباشه ولی حتا خدا رو هم بردم زیر سوال و از طریق درک و حساسی که داشتم خدا رو برای خودم اثبات کردم و اونو با تمام وجودم احساسش کردم. الانم به مرحله ای از ایمان رسیدم که هیچ چیز نمی تونه این احساس رو ازم بگیره.

یکی از راه های شاد بودن همون داشتن ایمانه. یه ایمان واقعی به خودت و خدای خودت.

هیچ وقت از اتفاقات شکایت نکنید چون این باعث میشه که فرصت تفکر کردن رو از خودتون بگیرید.

این فقط از راه تمرین به دست میاد. نا امید نشید. شاید طولانی باشه ولی شیرینه.

به نام مهربان پروردگارم

سلام

به نام خدای مهربون

سلام...

آنشرلی عزیز... من همیشه با یه چیزایی مشكل داشتم... اونم اون چیزایی هست كه ما به زور میخوایم به وجود بیاریمشون...

مثلن همین ده روش برا خوشبختی.. نمیدونم 15 روش برا موفقیت... یا الآنم این 9 روش برا شادی!

به نظر خودت.. اون شادی كه مصنوعی به وجود میاد.. واقعن دووم داره؟

اینكه مثلن من هی فلان كار رو كنم تا شاد بشم اثر داره؟

نمیدونم واقعن شاید اثر داشته باشه... اما رو من كه اثر نداره...

به نظر من همه ی آدما به خودی هه خود شاد هستن... ینی پس زمینه ی وجود هر كسی یه عالمه شادی هست... منتها بعضیا میان و یه عالمه غم و غصه و ناراحتی رو روی این پس زمینه میچینن... اون وقته كه شادیشون معلوم نمیشه... اون وقته كه اگه معلوم بشه از لابه لای اون غم هاست و زودی از بین میره...

به نظرمن بهترین كار اینه كه واقعن خودمون رو از همه ی اون چیزایی كه غم و غصه ایجاد میكنن دور كنیم..اول به شاد بودن فكر كنیم نه به ناراحت بودن...

حتی اگه اون غم وغصه به خاطر وجود عزیز ترین موجودات باشه برامون

هر چند من خودم اعتقاد دارم كه اگه وجودی برای آدم عزیز باشه هیچ وقت همراهش برا آدم غم نیست... مگر اینكه واقعن اون وجوود عزیز نباشه...

اگر هم عزیز نباشه واقعن... من به شخصه خودمو دارم گول میزنم...

ماها خیلیامون الكی الكی داریم غصه میخوریم...

میدونی مثلن چی مد نظرم هست...

مثلن اینكه میشینین آهنگ غمگین گوش میدین... نه یك بار.. نه دوبار... بلكه از صب تا شب... فكر میكنین این آهنگ ها اثری نداره واقعن؟ شاید در ظاهر اثری نداشته باشه... اما رو ناخود آگاهتون اثر میزاره... اونم چه جووور...

اینو مطمئن باشید...

واسه اینه كه اگه شادید عمقی نیست...

خب این یه سری از حرفام...

فقط گفتم كه اگه میخوای 9 روش و 10 روش و اینا رو بگی.. سعی كن یه روش هایی رو بگی كه واقعن كارا باشه...مصنوعی نباشه...در ضمن.. بحثتم فوق العاده جالب و حیاتی بود... ممنون.. دستتم درد نكنه...

همین

مواظب خودتون و دلای پاكتون باشید 

یا علی 

به نام مهربان پروردگارم

سلام

جانشین انجمن قرآن و عترت

anjoman.qoran@tebyan.org

سلام آنشرلی عزیز! ببخش که دیر جواب دادم، یعنی همونروز جواب دادما! ولی همون اشکاله پیش اومد و همش پاک شد. الان دفعه سومه که دارم می نویسم!!خب بریم سر اصل مطلب! من میگم که بهتره آدم به غم و غصه هاش فکر نکنه و اونارو برای خودش بزرگ نکنه . چون هرچی بیشتر بهشون فکر کنی، هی بزرگ و بزرگتر میشن توذهنت و همه چیزو بیرون می کنن و خودشون تمام فضای ذهن آدم رو پر می کنن. اونوقته که میشن یه غول بزرگ که سایه اش رو همه زندگی آدم میفته. بهتره که آدم به لحظات وچیزای خوبی که توزندگیش داشته و داره فکر کنه. اون قسمت منفیش رو اصلاً ندید بگیره. به جای اینکه بشینه هی فکر کنه که چرا اینجوری شد چرا اونجوری شد؟ فکر کنه که چه جوری حلش کنم. چطوری از بین ببرمش. به چیزای خوب فکر کردن اکثر اوقات مشکل آدمو حل میکنه. من خودم آدم خیلی شارژ و شادیم! البته این ظاهرمه ها! حتی اگه تو دلم بزرگترین غصه ها رو هم داشته باشم وقتی نخوام ، نمیذارم تو ظاهرم تأثیر بذاره انقدر میخندم و شوخی می کنم و بقیه رو هم میخندونم تا اثری که اون غصه رو جسم و روحم گذاشته مغلوب اثر این خنده ها بشه.توجه نکردن به بعضی مسائل هم خوبه. یعنی هر حرفی رو هی روش تأکید نکنیم که چی گفت؟ منظورش چی بود؟ میخواست چی رو به من بفهمونه؟البته من الان یه روش دیگه پیش گرفتم. یعنی هرکی هرچی بگه که ناراحتم کنه بلافاصله بهش میگم. البته نه همینجوریا! بلکه انقدر با شوخی وخنده کادو پیچی و تزئینش میکنم و میدمش دست طرف که خودشم نمیفهمه چی شد!!! دیگه هیچ جای دلخوری و اخم وتخم هم باقی نمیذارم.

یه بحثی داشتین لیوانو زمین بذار!! خب اینجا هم آدم اگه لیوانو زمین بذاره دیگه غم و غصه سراغش نمیان .

اگه به چیزای خوب فکر کنیم بعضی مشکلات واسمون بزرگ نمیشن مثلاً: من یه مدت تو یه خونه خیلی کوچولو زندگی میکردم که 28 متر بود. یعنی تا از در میومدی تو میخوردی به دیوار روبرو! تو آشپزخونش فقط واسه منو گازمو سینک ظرفشویی جابود! هرکی میومد میدید میگفت تو اعصابت خرد نمیشه اینجا اینقدر کوچیکه؟ در جوابش میگفتم که : من وقتی روبه گاز می ایستم واسه آشپزی، تصور میکنم که پشت سرم یه آشپزخونه بزرگ قرارداره! خب تو اون آشپزخونه هم من وقتی رو به گاز وایسم همینقدر فضا رو لازم دارم! وقتی میخوام ظرف بشورم هم همین حس رو دارم ! در مورد اتاق هم همیشه می گفتم که فرض کنیم ما 10 تا اتاق دیگه هم داریم، ولی در آن واحد که نمیتونیم تو هر10 تاش باشیم! تو هرکدوم که باشیم همینقدر فضاداره که همین یه اتاق داره منم فکر میکنم که خونه همسایه ها هم مال ماس و من الان توی یکی از اتاقام. و به همین راحتی و سادگی 2 سال رو اونجا زندگی کردم چون مجبور بودم. حالا اگه میشستم هی غصه میخوردم چیزی تغییر میکرد؟ نه! غیر از اینکه خودمو بقیه رو اذیت کرده بودم.

یا اینکه یادمه یه بار از بالای 10 -12 پله پرت شدم تو پاگرد طبقه پائین! صدایی کرد که انگار توپ ترکید! تمام راه تا بیمارستانو فقط ناله کردمو خندیدم( درحالیکه داشتم از شدت درد می مردم) وقتی دکتر بعداز معاینه گفت که پام شکسته بازم می خندیدم، دکتر پرسید مگه تو درد نداری که میخندی؟ بهش گفتم آخه اگه داد و فریاد کنم از شدت دردم چیزی کم میشه؟ فایده ای که نداره جز اینکه اعصاب خودمو بقیه رو خرد کنم! حداقل میخندم که هم خودم آروم بشم هم بقیه زیاد استرس پیدانکنن!!