• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن کارآفرینی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
کارآفرینی (بازدید: 3743)
دوشنبه 17/4/1392 - 9:6 -0 تشکر 618630
در تابستان های خود چه میکردید؟

سلام
دوستان فصل تابستون همیشه فرصتی برای پیشرفت بود
مخصوصا تو زمان های نوجوانی برای قدیمیها
حالا بعضی ها پیش استادکارایی میرفتن برای یادگیری کاری و بعضی ها هم برای خودشون کاسبی ای راه مینداختن
میخوام از دوستان بپرسم شما سابقه ای تو این موارد دارید؟
مثلا پسرها تو تابستون فرفره درست میکردن و دم در خونشون میفروختن
یا بطور مثال دخترها هم کاردستی و عروسک های خمیری درست میکردند
شما چطور؟

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

دوشنبه 31/4/1392 - 10:56 - 0 تشکر 624361

soltan_azdad گفته است :

سلام
الان دارم حسرت اون کار بهداشتی رو میخورم که کاش من اون موقع انجام میدادم
عجب مغزهایی بودن
فکرشون کار میکرد خدایی:))
بادکنک ها رو بسته به شکلشون قیمت متفاوت داشت...فقط هم نققققققققد میگرفتیم
جیرینگی
یادم نیست کاسبیش چطور بود ولی در حد کوچه بود.دیگه تو خیابون نمیرفتیم
نه اینکه بازارمون خیلی خوب بوده باشه ها...نههههههههههه
چون همه رو یا میترکوندن یا خودمون میترکوندیم:))
کار دیگه هم بود ولی خیلی دیگه ضایع بود نمیشه گفت یا مثلا خیلی مسخره بود ولی خنده دار
یبار رنگ رو با اب قاطی کردیم توی شیشه ی پودر پنی سیلین میریختیم بعد یه پسره بود همسایمون بهش میگفتیم این رو رو هر موجودی بریزی نامرئی میشه:)) بخدا دوبار خرید:)) ازین کارای خنده دار زیاد کردیم ولی هیچ وقت رومون نشد پول بگیریم بیشتر کالا به کالا کار میکردیم.عموما لواشک میگرفتیم
لواشک فافا...یادتونه؟ازین کوچولوها...دونه ای 10تومن بود
ترنم زندگی گفته است :

سلام
چه بحث جالبی رو راه انداختید، یاد قدیم ندیما افتادم.
من خیلی خیلی بچه که بودم پسر های همسایه یه جعبه می ذاشتند دم در بعد دو سه تا نوشابه می خریدند و می ریختند تو یه ظرف های کوچیک پلاستیکی. با قیمت کم می فروختن به بچه ها. عنایت دارید که خیلی بهداشتی !
بعد می رفتیم پارک این پسر بچه ها آلاسکا می فروختن، خدا نکنه که می فهمیدند که یکی قصد داره آلاسکا بخره همه با هم یهو می یومدند می ریختن رو سر اون طرف =)

کلا دهه شصتی ها همه چیز رو تجربه کردند . من که خیلی بچگی هام رو دوست دارم و به نظرم بچه های اون موقع خیلی موفق ترند.

خود من هم که هر سال تابستون یه پیشه ای داشتم: قلاب بافی های خوشگل و گل چینی ، این دو تا رو خیلی دوست داشتم ولی خب ما اشتغال خانگی داشتیم هیچ وقت هنرمون پول نشد . البته یه چیزی هم هست اصلا نمی شد روش قیمت گذاشت =)

شما هم با بادکنک ها کسب و کار خوبی داشتید ها. چند درصد سود؟؟؟ دیییییییییی
راستی مننتظر شنیدن سایر کارهاتون هم هستیم.


soltan_azdad گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;623185][quote=ترنم زندگی;892456;622395][quote=soltan_azdad;507077;618644]سلام
اول خودم بگم

من خودم هرکاری میشد میکردم

یادمه یه مدت همون فرفره رو درست میکردم دیدم دست زیاد شد کشیدم کنار:))

بعد یخ در بهشت رو تو این ظرفای فلزی میزاشتیم میبردیم رو جعبه بیرون میفروختیم دیدم اینم سوخت زیاد داشت.زود آب میشد کشیدیم کنار:))

بعدشم زدیم تو کار عجیب و غریب

بادکنک میخریدم 10 تومن باد میکردم میفروختم 50تومن:)) اقا مردم میخریدنااااا:))



سلام جناب سلطان قبول باشه طاعاتتون 
 اتفاقا چند رو ز پیش توی یک مهمونی بودیم صحبت شما باعث شد همه یاد کارهای بچگی بکنن. به قول یکی از دوستان انسداد قلوب مومنین شد. من که مردم از خنده =)
یه خاطره ای که کلا یادم رفته بود جعبه شانسی بود. که ما خیلی بچه بودیم بچه های محل می فروختن . 
شما گویا تو کار آفرینی ید طولایی دارید. اعتراف کنید بازم خوبه!!
یعنی اون مورد آخر ببین چه بازاریابی پشت کار ها خوابیده بوده که بچه مردم باور کرده =))
ولی لواشک فافا که خیلی با کلاس بود. 10 تومنی نبود.  از همون اول 50 تومنی بود فک کنم. ما از این غیر بهداشتی ها می خوردیم دور از چشم خانواده =)))


تو را نادیدن ما غم نباشد  که در خیلت به از ما  کم نباشد
چهارشنبه 2/5/1392 - 11:20 - 0 تشکر 624999

ترنم زندگی گفته است :


سلام جناب سلطان قبول باشه طاعاتتون 
 اتفاقا چند رو ز پیش توی یک مهمونی بودیم صحبت شما باعث شد همه یاد کارهای بچگی بکنن. به قول یکی از دوستان انسداد قلوب مومنین شد. من که مردم از خنده =)
یه خاطره ای که کلا یادم رفته بود جعبه شانسی بود. که ما خیلی بچه بودیم بچه های محل می فروختن . 
شما گویا تو کار آفرینی ید طولایی دارید. اعتراف کنید بازم خوبه!!
یعنی اون مورد آخر ببین چه بازاریابی پشت کار ها خوابیده بوده که بچه مردم باور کرده =))
ولی لواشک فافا که خیلی با کلاس بود. 10 تومنی نبود.  از همون اول 50 تومنی بود فک کنم. ما از این غیر بهداشتی ها می خوردیم دور از چشم خانواده =)))


soltan_azdad گفته است :

سلام
الان دارم حسرت اون کار بهداشتی رو میخورم که کاش من اون موقع انجام میدادم
عجب مغزهایی بودن
فکرشون کار میکرد خدایی:))
بادکنک ها رو بسته به شکلشون قیمت متفاوت داشت...فقط هم نققققققققد میگرفتیم
جیرینگی
یادم نیست کاسبیش چطور بود ولی در حد کوچه بود.دیگه تو خیابون نمیرفتیم
نه اینکه بازارمون خیلی خوب بوده باشه ها...نههههههههههه
چون همه رو یا میترکوندن یا خودمون میترکوندیم:))
کار دیگه هم بود ولی خیلی دیگه ضایع بود نمیشه گفت یا مثلا خیلی مسخره بود ولی خنده دار
یبار رنگ رو با اب قاطی کردیم توی شیشه ی پودر پنی سیلین میریختیم بعد یه پسره بود همسایمون بهش میگفتیم این رو رو هر موجودی بریزی نامرئی میشه:)) بخدا دوبار خرید:)) ازین کارای خنده دار زیاد کردیم ولی هیچ وقت رومون نشد پول بگیریم بیشتر کالا به کالا کار میکردیم.عموما لواشک میگرفتیم
لواشک فافا...یادتونه؟ازین کوچولوها...دونه ای 10تومن بود
ترنم زندگی گفته است :

سلام
چه بحث جالبی رو راه انداختید، یاد قدیم ندیما افتادم.
من خیلی خیلی بچه که بودم پسر های همسایه یه جعبه می ذاشتند دم در بعد دو سه تا نوشابه می خریدند و می ریختند تو یه ظرف های کوچیک پلاستیکی. با قیمت کم می فروختن به بچه ها. عنایت دارید که خیلی بهداشتی !
بعد می رفتیم پارک این پسر بچه ها آلاسکا می فروختن، خدا نکنه که می فهمیدند که یکی قصد داره آلاسکا بخره همه با هم یهو می یومدند می ریختن رو سر اون طرف =)

کلا دهه شصتی ها همه چیز رو تجربه کردند . من که خیلی بچگی هام رو دوست دارم و به نظرم بچه های اون موقع خیلی موفق ترند.

خود من هم که هر سال تابستون یه پیشه ای داشتم: قلاب بافی های خوشگل و گل چینی ، این دو تا رو خیلی دوست داشتم ولی خب ما اشتغال خانگی داشتیم هیچ وقت هنرمون پول نشد . البته یه چیزی هم هست اصلا نمی شد روش قیمت گذاشت =)

شما هم با بادکنک ها کسب و کار خوبی داشتید ها. چند درصد سود؟؟؟ دیییییییییی
راستی مننتظر شنیدن سایر کارهاتون هم هستیم.


soltan_azdad گفته است :
[quote=ترنم زندگی;892456;624361][quote=soltan_azdad;507077;623185][quote=ترنم زندگی;892456;622395][quote=soltan_azdad;507077;618644]سلام
اول خودم بگم

من خودم هرکاری میشد میکردم

یادمه یه مدت همون فرفره رو درست میکردم دیدم دست زیاد شد کشیدم کنار:))

بعد یخ در بهشت رو تو این ظرفای فلزی میزاشتیم میبردیم رو جعبه بیرون میفروختیم دیدم اینم سوخت زیاد داشت.زود آب میشد کشیدیم کنار:))

بعدشم زدیم تو کار عجیب و غریب

بادکنک میخریدم 10 تومن باد میکردم میفروختم 50تومن:)) اقا مردم میخریدنااااا:))


سلام مجدد
بله ما تو کار تبلیغات و بازاریابی برای خودمون کسی هستیم
سیاست امریکایی داریم
یعنی اگر ما 100دلار داشته باشیم 99دلار رو برای تبلیغات صرف میکنیم و 1 دلارش رو جنس میخریم:))
راستش من فکر کنم شما بالای شهر بودید چون دقیق یادمه 10 تومن بود
تو زیر فرش پول خورد میزاشتیم همونارو میگرفتیم میرفتیم لواشک میخریدیم.اخه 50 تومن خیلی بودااا..من با 25 تومن یه مسیر رو هر روز میرفتم و برمیگشتم
البته سن زیادی نداریمااااا :))

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

پنج شنبه 3/5/1392 - 21:59 - 0 تشکر 625526

سلام
همیشه هرکاری کردم مجانی بوده! فی سبیل الله!!!!جاست قربه الی الله!!!!!!!
نه خدایی بفکرم نمیرسید بخوام کسب درآمد کنم!
نونم کم بود..آبم کم بود؟!
عجب خسرانی کردما...
کاردستی که زیاد درست میکردم..کتابای مخصوص داشتم از روش کار زیاد درست میکردیم
با بچه ها هم خیلی کار میکردم. هنوزم میکنم. خصوصا بهشون زبان یاد میدم. شعرهای خیلی خاص و جالب هم یادشون میدادم حفظ کنن برن پیش دوستاشون کلاس بذارن..باورم نمیشد انقدر علاقه داشتن شعرای فرانسوی رو حتی راحت حفظ میکردن!
بقولی رگ خواب بچه ها...همه سنی...دستمه...یعنی تخس ترین ها رو بذارن پیشم یه فرشته های بااستعدادی ازشون درمیارم که بیاید و حظ کنید.
ورزش هم خیلی ورزشا تجربه داشتم. حداقل در حد مقدماتی میتونم آموزش بدم..ولی هیچ وقت حتی بفکرم خطور نکرد بخاطر یاددان پول بگیرم.
داستان هم یه زمانی تو سن راهنمایی زیاد مینوشتم. وای خدا هیچ وقت نمیدادم جایی شاید چاپ میکردن:((( خصوصا که معلما هم کلی تشویقم میکردن. پسرخاله زبلم تو راهنمایی داستان مینوشت میداد روزنامه ها چندتا هم چاپ کردن...تو این دوسال اخیر هم اینور اون ور تو آهنگ سازی و موسیقی کار زیاد کرده و دستمزد گرفته...الانم تو یه کافی نت کار پیدا کرده(هفته ای سه روز-روزی سه ساعت ماهی حدود سیصد تومن) 16 سالش بیشتر نیست!
وای بر من!
عرضه ست من دارم؟!؟!؟!؟
:|

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 5/5/1392 - 10:57 - 0 تشکر 626139

soltan_azdad گفته است :

سلام مجدد
بله ما تو کار تبلیغات و بازاریابی برای خودمون کسی هستیم
سیاست امریکایی داریم
یعنی اگر ما 100دلار داشته باشیم 99دلار رو برای تبلیغات صرف میکنیم و 1 دلارش رو جنس میخریم:))
راستش من فکر کنم شما بالای شهر بودید چون دقیق یادمه 10 تومن بود
تو زیر فرش پول خورد میزاشتیم همونارو میگرفتیم میرفتیم لواشک میخریدیم.اخه 50 تومن خیلی بودااا..من با 25 تومن یه مسیر رو هر روز میرفتم و برمیگشتم
البته سن زیادی نداریمااااا :))
ترنم زندگی گفته است :


سلام جناب سلطان قبول باشه طاعاتتون 
 اتفاقا چند رو ز پیش توی یک مهمونی بودیم صحبت شما باعث شد همه یاد کارهای بچگی بکنن. به قول یکی از دوستان انسداد قلوب مومنین شد. من که مردم از خنده =)
یه خاطره ای که کلا یادم رفته بود جعبه شانسی بود. که ما خیلی بچه بودیم بچه های محل می فروختن . 
شما گویا تو کار آفرینی ید طولایی دارید. اعتراف کنید بازم خوبه!!
یعنی اون مورد آخر ببین چه بازاریابی پشت کار ها خوابیده بوده که بچه مردم باور کرده =))
ولی لواشک فافا که خیلی با کلاس بود. 10 تومنی نبود.  از همون اول 50 تومنی بود فک کنم. ما از این غیر بهداشتی ها می خوردیم دور از چشم خانواده =)))


soltan_azdad گفته است :

سلام
الان دارم حسرت اون کار بهداشتی رو میخورم که کاش من اون موقع انجام میدادم
عجب مغزهایی بودن
فکرشون کار میکرد خدایی:))
بادکنک ها رو بسته به شکلشون قیمت متفاوت داشت...فقط هم نققققققققد میگرفتیم
جیرینگی
یادم نیست کاسبیش چطور بود ولی در حد کوچه بود.دیگه تو خیابون نمیرفتیم
نه اینکه بازارمون خیلی خوب بوده باشه ها...نههههههههههه
چون همه رو یا میترکوندن یا خودمون میترکوندیم:))
کار دیگه هم بود ولی خیلی دیگه ضایع بود نمیشه گفت یا مثلا خیلی مسخره بود ولی خنده دار
یبار رنگ رو با اب قاطی کردیم توی شیشه ی پودر پنی سیلین میریختیم بعد یه پسره بود همسایمون بهش میگفتیم این رو رو هر موجودی بریزی نامرئی میشه:)) بخدا دوبار خرید:)) ازین کارای خنده دار زیاد کردیم ولی هیچ وقت رومون نشد پول بگیریم بیشتر کالا به کالا کار میکردیم.عموما لواشک میگرفتیم
لواشک فافا...یادتونه؟ازین کوچولوها...دونه ای 10تومن بود
ترنم زندگی گفته است :

سلام
چه بحث جالبی رو راه انداختید، یاد قدیم ندیما افتادم.
من خیلی خیلی بچه که بودم پسر های همسایه یه جعبه می ذاشتند دم در بعد دو سه تا نوشابه می خریدند و می ریختند تو یه ظرف های کوچیک پلاستیکی. با قیمت کم می فروختن به بچه ها. عنایت دارید که خیلی بهداشتی !
بعد می رفتیم پارک این پسر بچه ها آلاسکا می فروختن، خدا نکنه که می فهمیدند که یکی قصد داره آلاسکا بخره همه با هم یهو می یومدند می ریختن رو سر اون طرف =)

کلا دهه شصتی ها همه چیز رو تجربه کردند . من که خیلی بچگی هام رو دوست دارم و به نظرم بچه های اون موقع خیلی موفق ترند.

خود من هم که هر سال تابستون یه پیشه ای داشتم: قلاب بافی های خوشگل و گل چینی ، این دو تا رو خیلی دوست داشتم ولی خب ما اشتغال خانگی داشتیم هیچ وقت هنرمون پول نشد . البته یه چیزی هم هست اصلا نمی شد روش قیمت گذاشت =)

شما هم با بادکنک ها کسب و کار خوبی داشتید ها. چند درصد سود؟؟؟ دیییییییییی
راستی مننتظر شنیدن سایر کارهاتون هم هستیم.


soltan_azdad گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;624999][quote=ترنم زندگی;892456;624361][quote=soltan_azdad;507077;623185][quote=ترنم زندگی;892456;622395][quote=soltan_azdad;507077;618644]سلام
اول خودم بگم

من خودم هرکاری میشد میکردم

یادمه یه مدت همون فرفره رو درست میکردم دیدم دست زیاد شد کشیدم کنار:))

بعد یخ در بهشت رو تو این ظرفای فلزی میزاشتیم میبردیم رو جعبه بیرون میفروختیم دیدم اینم سوخت زیاد داشت.زود آب میشد کشیدیم کنار:))

بعدشم زدیم تو کار عجیب و غریب

بادکنک میخریدم 10 تومن باد میکردم میفروختم 50تومن:)) اقا مردم میخریدنااااا:))



والا اون جنسی که شما تعریف کردین یه چیزی تو مایه های کرم حلزون بوده. همه 100 دلار هم صرف تبلیغات شده. غیر از جای یه پینی سیلین :))))))))
الان فهمیدید ما بالا شهر بودیم دیگه خیالم راحت باشه. :))) 
تو زیر فرش پول ؟؟؟ :)))  یعنی انگار همه گذشته ها کاراشون مثل هم بوده دییییییییی خدا رو شکر کارت بانکی ها اومد .

تو را نادیدن ما غم نباشد  که در خیلت به از ما  کم نباشد
چهارشنبه 23/5/1392 - 21:33 - 0 تشکر 632863

سلام
یه سوالی با اجازه
من بچه شمالی کم ندیدم که خیلی کاری اند. یعنی از همون کودکی هر کاری آدم فکرشو بکنه از دستشون برمیاد. تو همسایگی خودمون داشتیم پسره 10 12 ساله از باغبونی و بنایی و فروشندگی بگیرید تا دلالی! همه کار میکرد. مخصوصا کار راه انداز ما بود. نمیدونم این خصوصیت چقدر اون ورا عمومیت داره اما من مورد زیاد دیدم خیلی هم ارتباط با وضع خانوادگی نداشت ولی این زرنگیشون برام جالبه.
حالا شما رو نمیدونم ژنتیکی فعال بودید یا انگیزه خاصی بوده یا تربیت خانوادگی.
اون چیزی که الان مورد نظرم هست همین تربیت خانوادگیه. که خیلی هم موثره. خانواده ها بعضا انقدر نازپرورده بار میارن که بچه هاشون اصلا احساس نیاز نمیکنند که باید کار یادبگیرند و تجربه کسب کنند.
برام جالبه بدونم روی شما رویه خاصی اعمال شده؟!! یا بیشتر جو محیط بوده...یا اصلا ذاتا انرژیک هستید.
بحث کنیم که اصلا چی میشه یه نفر به بلوغ اقتصادی میرسه و هر کدوم از این فاکتورها چقدر و چطور تاثیر میگذارند.
من از وقتی یادمه کلا نسبت به مسائل مادی و مالی یه بی اعتنایی عجیب داشتم. اصلا الان که فکر میکنم میبینم هم انتخاب رشته تحصیلیم معلول این روحیه بوده و هم دغدغه های فکریم خودشون مزید بر کمرنگی مسائل مادی و مالی تو زندگیم بودن. خانواده من خیییییلی تاکید میکردن که تو انتخاب رشته شغل و درآمد آتی رو درنظر بگیرم ولی خب وقتی کسی یه دغدغه رو اصلا نداشته باشه و مسئله کار و پول  براش خیلی فرعی باشه چطور میتونه از قبل چنین پیش بینی هایی بکنه. خودشون هم عامل بودند چون از بچگی منو درگیر هیچ مسئله اقتصادی نکردن خب!
ولی من برای بچه های فردای خودم!، میخوام رویه دیگه ای پیش بگیرم. سطح مالی هر وضعیتی باشه مهم اینه این جوهره ی کارگرایی در کودکان بوجود بیاد و پرورش داده بشه.
حالا تو بعضی کشورا از 18 سال به بعد غالبا  بچه رو صد در صد مستقل میکنن. یا همون نوجوونی در قبال انجام بعضی امور پول دریافت میکنن. اما تو فرهنگ ایرانی از این خبرا نیست. بعد صدای همه هم بلنده چرا اینقدر جوون بیکار داریم!! خب این مولفه به این مهمی یعنی تربیت رو زمین مونده بعد فقط از دولت و جامعه توقع دارن؟!
عقیده من اینه تو بدترین شرایط اشتغال،یه جوون سالم و نرمال میتونه کار پیدا کنه برا خودش.

خوشحال میشم نظر و راهنماییتون رو بدونم
تشکر:)

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


پنج شنبه 24/5/1392 - 1:23 - 0 تشکر 632928

به نام خدا
سلام

برام جالب بود کارهای دوستان. انتظار هم میرفت !

والا تابستون های منم بیشتر تو کلاسهای ورزشی و آموزشی بود. کاراته در حد کمربند زرد D: چندماه تفریحی رفتم. زیاد برام جذابیت نداشت. یا زبان ، نقاشی ، والیبال که خب اینو تو طول سال هم ادامه میدادم

کارای هنری هم به اون صورت بلد نیستم... یه کم بافندگی، قلاب بافی ، تراشه بافی

اما کاری که درامدزا بوده باشه، اول دوم دبیرستان که بودم، برادرم یه کار تحقیقی داشت که نیاز به تایپیست داشت و خب کی بیکارتر از من:)) همین مقدمه ای شد برای آشنایی من با کارای کامپیوتری. براش تایپ و ویرایش میکردم و دست مزد هم میداد بهم:)) بعد از این، به کارای کامپیوتری علاقمند شدم و تا الانم سعی کردم تو نرم افزارای پرکاربردش مهارت کسب کنم. درآمدشم به اون صورت نیست، مثلا تیم رسانه نهاد دانشگاه، که کارمون طراحی و تولید نشریه است!! (تف به ریا البته) هرازگاهی مارو مستفیض میکنه(دل خوش کنک;) )

از ابتدای دانشگاه هم دو سه جای مختلف به صورت پاره وقت کار کردم و میکنم

درباره روحیه کار، که لیلا ازش گفته. میدونی لیلا به نظر من هم خانواده نقش خیییییلی زیادی داره. اینکه بچه ها کار رو به وضعیت مالی خانواده ربط ندهند و بفهمند که باید کار رو یادبگیرند حالا چه به عنوان منبع درآمد و یا به عنوان مهارت
از اونجا که آقایون مسئولیت مالی خانواده رو به عهده دارند، پسرها از همین نوجوونی باید مهارتهای مختل رو یادبگیرند
درباره دخترها هم وضع فرق میکنه. بعضی از خانواده ها تمایلی ندارند که دخترشون کار انجام بده، چه خونگی چه بیرونی! بعضی هم برعکس. و بعضی هم ممتنعD:

-------------------
جناب سلطان، ماجرای پنیسیلین و نامرئی شدنم خییییییییییلی جاالب بود:)) دیگه چه بلایی سر بچه های مردم آوردید؟؟؟ =))

-------------------

داداشای کوچیکم یه چیزایی از بچه های مدرسه اشون تعریف میکنن آدم توش میمونه! مثلا اینکه دانشآموزا بلیطهای اتوبوس رو دو برابر قیمت میفروشن به اونا که بلیط ندارن و تو مضیغه ان الانD: 

فعلا

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.