• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 3650)
چهارشنبه 5/4/1392 - 10:34 -0 تشکر 615123
ریشه یابی حکومت های سادات علوی در شمال ایران

منبع: http://magilaniha.persianblog.ir/post/3  نوشته سید جلال حسینی

سیر ظهور و سقوط حکومت های سادات علوی در شمال ایران - قسمت اول

برای شناخت شخصیت و ریشه های تاریخی و اعتقادی سادات علوی در شمال ایران  باید قرنها به عقب برگشت تا تاریخ معتقدان به تشیع را از ریشه ارزیابی کنیم .

ریشه تشیع علوی را باید از " غدیر" شروع کنیم و با " سقیفه بنی ساعده " ، " شهادت حضرت امیر" ،" صلح امام حسن و معاویه " و "فاجعه کربلا " ادامه دهیم .

این نوشته ها در پاسخ به یکی از دوستانم حدود 15 سال پیش نوشه بودم و بسیار بسیار خلاصه و گذرا میباشد .

مسئله جانشینی پیامبر

پس از رحلت حضرت رسول (ص) نزاع بر سر قدرت شروع شد ، بر خلاف نظر شیعیان آنها مسئله غدیر را نادیده گرفتند و قبل از دفن پیامبر هر گروهی کسی را جانشین پیامبر می دانست.

اصولا اعراب همیشه آماده جنگ علیه همدیگر یا دشمن خارجی بودند ومثلا برای نر یا ماده بودن فلان اسب سابقه چهل ساله جنگ داشتند و مسلما هنوز مردمی از همان دوران زنده بودند و در تصمیم گیری مسلمانان نقش داشتند .

مردم مدینه تلاش میکردند  سعد بن عباده جانشین پیامبر شود و در حالی که نعره جنگ به هوا بر خاسته بود و جرقه ای لازم داشت ، زبیر بن عوام شمشیر کشیده بود تا برای علی بن ابی طالب بیعت بگیرد و از عجایب روزگار ابو سفیان ، بزرگ بنی امیه به حضرت امیر گفت دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم و اگر بخواهی مدینه را از سوار و پیاده پر میکنم ولی حضرت امیر بیعت او را رد کرد ، ضمن اینکه در جنگهای صدر اسلام تقریبا بزرگان و دلاوران قبایل مختلف مخصوصا از قبیله بنی سفیان را کشته بود و هنوز روحیه جاهلی مانده از قبل مردم  به او روی خوش نداشت و حضرت امیر متوجه نیت ابو سفیان بود چون بنی هاشم و بنی امیه از سالها قبل از اسلام با هم مشکل داشتند و هر گز هم نتوانستند با هم توافق کنند و نهایتا هم بنی امیه بدست بنی هاشم ( بنی عباس) از قدرت ساقط شد .

 در چنین شرایطی که  هر لحظه بیم شمشیر کشیدن طرفداران خلیفه آینده بود ابوبکرصدیق را به خلافت نشاندند و هر چه بود از جنگ و نابسامی جلوگیری کردند و کسانی که خود را محق میدانستند برای جلوگیری از تفرقه سکوت کردند .

دوره دو خلیفه اول تقریبا با رویه پیامبر ادامه داشت و علیرغم طبقه بندی صحابه برای دریافت از بیت المال و ظلمی که به بنی هاشم و مخصوصا خانواده حضرت امیر داشتند ، پس از 6 ماه حضرت امیر با خلیفه اول بیعت کرد و در دوره خلیفه دوم کمک فکری او بود و حتی دخترش را به او داد .

چهارشنبه 5/4/1392 - 11:12 - 0 تشکر 615150

سیر ظهور و سقوط حکومت های سادات علوی در شمال ایران - قسمت پانزدهم



در اردیبهشت ماه سال 758 شمسی سید قوام الدین  " میر بزرگ " بنیان گذار سلسله سادات مرعشی در بابل از دنیا رفت و سادات او را به آمل آوردند و دفن کردند  و امروزه قبر او زیارتگاه علاقمندان است ( البته در سال وفات او اختلاف است )  و طبق وصیت میر بزرگ ، سید کمال الدین وارث قدرت پدر شد .


یک سال  پس از فراغت از مرگ میر بزرگ ، فرزندان سید کارهای حکومتی را با جدیت دنبال کردند سید فخرالدین برای تصرف قزوین رفت " و از اهالی قزوین مال و امان بستاند و چند روزی اقامت نموده عود فرمود " ( ص216) به طالقان رفت و برای تصرف الموت که در دست حکمرانان محلی یا پیروان اسمائیلیه بود حرکت کرد " و در آن ولایت شبیخون برده بسیار از اموال و مواشی اهالی آن دیار را به طالقان آورده ، معاودت فرمود (ص 216) .


از آنجا که در همین سال سید علی کیا شرق گیلان را تصرف کرده بود ( که در فصلهای سادات کیائیه توضیح خواهیم داد ) با تصرف مازندران تا قزوین طبعا نوبت به استر آباد رسیده بود که دو توطئه نا موفق میر ولی حاکم استر آباد برای قتل سید کمال الدین دلایل کافی برای حمله به استر آباد را فراهم کرده بود .


سادات در همان سال سپاه جمع کردند و سپاه میر ولی را شکست دادند و وارد استر آباد شدند " سادات با تکبیر و صلوات که شعار اسلام است به شهر استر آباد در آمدند و متمکن نشستند ( ص 222) و میرولی  به قلعه ای در مرز خراسان پناه برد " واقعا مردم استرآباد از میرولی آزرده بودند ، که به ایشان ظلم و ستم میکرد . چه زن و دختر مردم را که مشکلی داشتند ، طمع می کرد و به افعال وقیحه خود آخرالامر گرفتار شد " ( ص222) و سادات هزار مرد خود را در استرآباد گذاشتند و به مازندران برگشتند و این پایان فتوحات سادات بود چون خبر هجوم تیمور لنگ به سادات رسید و در خود توان مقابله با او را نمی دیدند  .


سادات برای حفظ قدرت نقشه ها کشیدند نخست با میرولی صلح کردند و استرآباد را به او دادند و همین نقشه بلای خانمانسوزی را بطور موقت از سادات دور کرد چون تیمور با میرولی صلح کرد و بازگشت .


پس از مدتی تیمور برگشت و صلح را فراموش کرد و استر آباد را تصرف کرد و سادات خود را در همسایگی تیمور دیدند و سید کمالدین پسرش سید غیاث الدین را با هدایا نزد تیمور فرستاد که قبول نکرد و انتظار داشت شخص سید کمال الدین بیاید ولی چون بطرف مناطق مرکزی ایران میرفت موضوع را جدی نگرفت  .


تیمور در سال 769 شمسی دوباره بطرف خراسان آمد و تصمیم به اشغال مازندران گرفت دوباره سید غیاث الدین را با هدایا و نامه التماس گونه نزد تیمور فرستادند اما تیمور دستور زندانی کردن سید را داد و بطرف مازندران هجوم برد .


چهارشنبه 5/4/1392 - 11:16 - 0 تشکر 615151

سیر ظهور و سقوط حکومت های سادات علوی در شمال ایران - قسمت شانزدهم



در لشگر تیمور کوچکترین پسر افراسیاب چلاوی بنام اسکندر شیخی حضور داشت که کینه جوی قتل پدر و سه برادرش بدست سادات بود کسانی که برای کشتن سید قوام الدین مرحوم رفته بودند ولی شکست خورده و به قتل رسیده بودند و اسکندرشیخی بعد از آواره گیهای بسیاردر نهایت به تیمور پناهنده شده بود و حالا آنقدر از ثروت و مال و منال مازندران در گوش تیمور گفته بود تا او را به این حدود کشاند .


سادات که استرآباد را از دست داده بودند و حکام تیمور در آن فرمان می راندند نقشه دیگری کشیدند و آن باز پس دادن رستمدار ( نور فعلی ) به حاکمان قبلی بود چون طوس ملک حاکم شکست خورده رستمدار هنوز اطراف رستمدار دنبال فرصت میگشت و سادات نگران همدستی او با اسکندر شیخی بودند ولی طوس ملک علیرغم باز پس گرفتن رستمدار دست از دشمنی با سادات نکشید و برای انتقام خود را به لشگر تیمور رساند .


سادات که از همه جا نا امید شده و ناچار به جنگ یا تسلیم بودند و جنگ را انتخاب کردند و در قلعه " ماهانه سر " جای گرفتند و قلعه را نوسازی کردند و مال و خزائن خود را از شهرهای اطراف به آنجا منتقل کردند و پنهان نمودند .


در هر صورت جنگ در اول آبان ماه سال 771 شمسی در صحرای قراطغان در گرفت " سرهای دلاوران از تن جدا گشته به خاک تیره افتاد و از دمای مسلمانان آبگیرها لاله گون گشت و..... " (ص230) .


دلاوران مازندران بیش از دو ماه در برابر تیمور مقاومت کردند ولی در نهایت کار به شکست و تسلیم کشید و سادات و مردم خود را تسلیم تیمور کردند .


از آنجا که تیمور جنایتهای خود را در لوای دین انجام میداد و خود را ناجی میپنداشت وقتی سادات را به حضورش آوردند، دلیل آمدن خود را فقط برای اصلاح دین سادات دانست " من به ولایت شما جهت مال و ملک  شما نیامده ام . به سبب آن آمده ام که مذهب شما بد است حیف باشد که شما دم از سیادت زنید ، و مذهبی داشته باشید که لایق مسلمانان نباشد " ( ص233) . سادات توانستند جواب تیمور را بدهند و از نزد تیمور جان سالم بدر ببرند ولی اسکندر شیخی طلب قصاص خون پدر داشت و اگر چه ملک طوس از قصاص گذشت چون از عاقبت قتل سادات می ترسید ولی در نهایت سادات را از غیر سادات جدا کردند و مردم مازندران را به جرم کرده و نکرده " قریب به یک لحظه هزار آدمی را به قتل در آوردند و اشارت کردند که قتل عام بکنند ، مگر سادات را نکشند ، دیگر هر کرا یابند محابا نباشد ، و تالان و تاراج را دست باز ندارند و موکلان را به در قلعه فرستادند تا اموال و خزائن که باشد بیرون آرند ....... تنگه سفید ششصد هزار عدد ، تنگه سرخ دویست هزار عدد ، طلا از کارهای ساخته و از سبیکه صد و بیست هزار مثقال ، نقره سیصد خروار و ..... غرض که حضرت صاحبقران تا در آخر عمر خود همیشه اعتراف می نمود که : خزائن چندین پادشاه که به تحت تصرف اصحاب خزائن ما در آمد هیچ کدام این مقدار نبود که خزینه حکام مازندران ، چون آنچه در قلعه بود بیرون آوردند ، فرمود تا قلعه را آتش زدند و سوختند و با زمین هموار کردند  " ( ص233و234) .


چهارشنبه 5/4/1392 - 11:16 - 0 تشکر 615152

سیر ظهور و سقوط جکومت های سادات علوی در شمال ایران - قسمت هفدهم



تیمور به ساری آمد و از حرص سیری ناپذیرش هر چیز با ارزش را توانست بدست آورد و " بعد از آن صاحبقران کامکار ، ساری و آمل را غارت و تالان فرمود و قتل و عام نمود ، و چنان ساخت که در تمامی ممالک مازندران خروسی و ماکیانی نماند که بانگ کند و بیضه نهد " (ص 237) .


نتیجه هجوم آدمکشان تیموری به مازندران خلع حکومت سادات و ویران کردن و کشتار بیرحمانه مردم مازندران و در نهایت سادات را سوار کشتی کردند و سادات را هم از هم  جدا در مناطقی از ماوراالنهر از سمرقند و سیران و اترار و خوارزم و ... جای دادند و بدین صورت حکومت سادات بر مازندران بطور موقت پایان یافت .


پس از تیمور قحطی به مازندران رسید و و از گیلان غله به مازندران میبردند و علاوه بر تیموریان ، اسکندر شیخی به حکومت آمل رسید که اولین کارش نبش قبر سید قوام الدین میر بزرگ بود و بارگاه را تخریب کرد .


شانس دوباره به سادات رو کرد چون وقتی تیمور در سال 779 شمسی برای تصرف آذربایجان و ترکیه و شام حرکت کرد و اسکندر شیخی همراه او بود بعد از پیروزی اسکندر شیخی را مرخص کرد و او هنوز به مازندران نرسیده بود که بنای طغیان علیه تیمور را گذاشت و همه نقشه های تیمور برای دستگیری او شکست خورد و سپاه تیمور برای دستگیری یا قتل او تا تنکابن که در اختیار سید هادی کیا پسر امیر کیای ملاطی و برادر سید علی کیا حاکمان مقتدر شرق گیلان بود آمدند ودر نهایت اسکند شیخی دو فرزند خردسال و زنش را کشت و خود کشته شد و سرش را برای تیمور فرستادند .


از آنجا که دو نفر از پسران سید کمال الدین بنامهای سید علی و سید غیاث الدین همرا سپاه تیمور بودند حکومت آمل آمل را به سید علی دادند و این یعنی 782 شمسی سادات پس از 10 سال دوری از قدرت دوباره به حکومت نشستند ولی سید کمال الدین حاکم مازندران چهار سال قبل در کاشغر و در تبعید از دنیا رفته بود و همچنین از تمام پسران سید قوام الدین اعم از سید فخرالدین و سید رضی الدین کسی باقی نمانده بود و نسل بعد آنها یعنی فرزندانشان آماده ستیز برای حکومت بودند  .


در سال 781 شمسی تیمور مرد و سراسر قلمرو حکومتی او دچار هرج و مرج شد و سادات تبعیدی از هر جایی راهی مازندران شدند و قبل از آمدن به مازندران به هرات رفتند و از شاهرخ حکم حکومت ساری را هم گرفتند و در حالی که حتی هزینه های آمدن تا مازندران را نداشتند با قرض کردن و صد بد بختی خودشان را به استراباد  رساندند  که حاکم استراباد آنها را دستگیر کرد ولی قیام مردم مازندران و قتل حاکم تیموری ساری ، حاکم استراباد را پشیمان کرد و سادات آزاد شدند و به ساری آمدند و این در سال 783 شمسی بود .


چهارشنبه 5/4/1392 - 11:18 - 0 تشکر 615153

سیر ظهور و سقوط حکومت های سادات علوی در شمال ایران - قسمت هجدهم



سادات برگشته از تبعید که نه به زور شمشیر بلکه با لطف تیمور و پسرش شاهرخ بر کرسی حکومت رسیده بودند بزودی نشان دادند که هوای سید قوام الدین و پسرانش در سرشان نیست و بزودی اختلافات بر سر قدرت خود را نشان داد تا جایی که بر روی هم شمشیر کشیدند .


تیمور سید علی پسر سید کمال الدین حاکم سابق ساری را در آمل گماشته بود و سادات تازه از راه رسیده فرزندان سید رضی الدین حاکم سابق آمل بودند و فورا به سید علی پیغام دادند که آمل مال ماست و ساری مال شما ، با حمایت مردم از فرزندان سید رضی الدین ، سید علی چاره ای جز پذیرش درخواست پسر عمو زادگان را نداشت و پس از کسب اجازه از شاهرخ ، سید علی به ساری رفت و برادرش سید غیاث الدین را به حکومت بابل گذاشت و در نهایت سید قوام الدین از پسران سید رضی الدین را به حکومت آمل نشاند .


هنوز دو پسر میر بزرگ زنده بودند و طبعا خود را لایق تر از برادرزادگان جوان می دانستند یکی از پسران میربزگ بنام سید علی که در ساری بود توطئه آغاز کرد و با نامه نگاری با مردم آمل توانست مردم را از سید قوام الدین بشوراند و خود مردمی را اطرافش جمع کرد ه و اطراف آمل منتظر وقایع بود ، سید علی ساری بناچار حاکم آمل را برکنار و عمویش سید علی ( آملی ) را جانشین او کرد .


با توطئه چینی سید غیاث الدین بین سادات حاکم در ساری و آمل اختلاف افتاد و وقتی سید علی آملی برای عرض ارادت و خلوص نیت خود به ساری رفت او را بازداشت و ده همراه او را در میدان ساری گردن زدند و درنهایت اگرچه سید علی آزاد شد و به آمل رفت ولی آتش اختلافات سادات شعله ور شده بود .


سید علی آملی پس از رسیدن به آمل با وسوسه و توطئه چینی سید غیاث الدین ، تا حد امکان سپاه جمع کرد و به جنگ پسر عمویش سید علی ساری رفت و مقاومت سید علی ساری شکست و به استر آباد گریخت و رقیبان برادرش سید مرتضی را به حکومت ساری نشاندند .


اما سید مرتضی آداب سادات نداشت " سید مرتضی بنیاد شرب خمر کرده است و روز وشب مست است " ( ص257) ، علیرغم اینکه سید علی ساری از شاهرخ در هرات درخواست کمک کرده بود ولی با شنیدن برگشت فاتحان به محل سکونت خود و احوال بد سید مرتضی تصمیم به بازگشت گرفت و با فقط 200 نفر بدون هرگونه جنگی به ساری رسید و سید مرتضی فراری شد و در نهایت به شیراز رفت .


در سال 790 شمسی سید علی ساری سپاه جمع کرد و راهی آمل شد تا پسرعموهای متمرد خود را تنبیه کند " و محاربه عظیم واقع شد و نوکران آمل واقعا در آن محاربه داد مردی دادند . و از جانبین جمعی مقتول و مقید گشتند . اما سیدعلی آملی منهزم شد و فرار نموده به رستمدار آمد " ( ص 260) .


سید علی فاتحانه به آمل آمد و حکومت آمل را به سید قوام الدین از پسران سید رضی داد و گنبد پدر بزرگش میر بزرگ  و همچنین گنبد ناصر اطروش را تعمیر کرد  و به ساری برگشت .


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.