به نام خدا و سلام
مَثَل جامه!
دختربچهها را ندیدهای که گاه هوس میکنند که چادر یا مانتو یا کفش مادرشان را بپوشند و هر چه هم مادر آنها را نهی میکند، گوششان هیچ بدهکار نیست. لباس مادر را میپوشند و احساس بزرگی هم میکنند، اما چند گام بیشتر برنمیدارند که ناخواسته با سر به زمین میخورند!
کبریایی و بزرگی و تکبر نیز چیزی شبیه «جامه» است. جامهای که تنها به خداوند میآید و زیبندهی اوست، اما با تأسف ما همانند همان کودکان خُرد، گاه از سر هوس و به رغم نهی و تهدید خداوند آن را به تن می کنیم و راه میافتیم. اما دیر یا زود زمین میخوریم و زمینگیر میشویم، زیرا این جامه بلند زیبنده بلندای اوست.
«از وی همه مستی و غرور است و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است»
و خود نیز همین را فرمود:
«الْکِبریاءُ رِدائِی»
بزرگی، جامهی من است.
شیطان چرا زمین خورد چون همین جامه را به تن کرد و خود را بالا و برتر دید و رسماً و صریحاً گفت: «أنا خَیرٌ». من بهترم.
و با تأسف بسیاری از آدمیان نیز چنین هستند. یعنی خود را بهتر و برتر از دیگران میدانند و میبینند.