گذشت چندین سال ازخاموشی آن قافله سالار انقلاب که جهانی را دگرگون ساخت و اسلام را در برابر همه سلطهطلبان و مستکبران عالم احیا کرد، شناخت بیشتر و عمیقترش را میطلبد.
تا به حال در گفتهها و نوشتههای بسیاری، ویژگیها و خصوصیات امام راحل از زوایای مختلف تشریح شده است، اما بُعد رفتار خانوادگی آن عزیز و نگاه و نگرش وی به زن و زندگی، کمتر و یا هیچ مورد بررسی و تحلیل واقع نشده که این خود قابل تأمل است.
مرحوم همسر حضرت امام در این گفتگو از آشنایی و ازدواجش با امام خمینی، نحوه ازدواج، تربیت بچهها، رفتار امام در منزل، و نگاه امام به زن و زندگی گفتهاند.
همسر امام خمینی هرگز حاضر به گفتگو با هیچ نشریه و رسانهای نمی شدند، اما این گفتگو با زحمت فراوان سرکار خانم دکتر زهرا مصطفوی، دختر بزرگوار ایشان انجام شده است. مشروح این گفتگو با اندكی تلخیص در آستانه ایام ارتحال حضرت امام خمینی(ره) برای شما خوانندگان گرامی بازنشر می گردد.
*مادرجان سلامعلیکم. امیدوارم مرا ببخشید، میخواستم اگر موافقت میفرمایید مختصری از زندگی مشترکتان با حضرت امام و قبل از ازدواج خود و این که در چه خانوادهای متولد شدهاید و خانوادهتان از نظر علمی و اقتصادی چگونه بودند؛ برای ما توضیح بفرمایید.
- سلامعلیکم. بسمالله. اگر بخواهم از وضعیت خانوادگی خود بگویم باید از چند نسل قبل شروع کنم. پدرم حاجمیرزا محمد ثقفی از علمای تهران بود که از ایشان، آنطور که من اطلاع دارم، تفسیر نوین در چند جلد مانده است و بیشتر مشغول تألیف کتاب بودند و کمتر به امور آخوندی مثل گرفتن وجوهات شرعیه و ارتباط با بازاریان و امثال آن اشتغال داشتند، البته نماز جماعت داشتند و پیشنماز بودند و ضمناً چون «خانمجان» من هم متمول بود احتیاج نداشت. پدر ایشان میرزاابوالفضل تهرانی از نوابغ زمان خود بود که در جوانی، حدود چهل و چند سالگی، فوت کرد.
میرزا ابوالفضل هم صاحب کتاب «شفاءالصدور» است که شرحی بر زیارت عاشوراست. آقا [امام] میگفتند که میرزا ابوالفضل از بزرگان بودهاند و از ایشان کتاب شعری هم به زبان عربی چاپ شده است.
*ظاهراً ایشان کتابخانه مفصلی داشتهاند که وقف است.
- بله ایشان کتابخانه مفصلی داشتهاند و من از پدرم شنیدم که آن را به مدرسه سپهسالار قدیم که شهید مطهری فعلی است دادهاند. ایشان در آن مدرسه، هم نماز میخواندند و هم مجلس درس داشتند.
پدر او حاج میرزا ابوالقاسم ثقفی که معروف بوده است به «حاج میرزاابوالقاسم کلانتر» از مجتهدین زمان خود بود که یکی از کتابهای ایشان تقریرات درس مرحوم شیخ انصاری از علمای خیلی بزرگ است و تقریرات ایشان در دسترس همه بود. این که به او «کلانتر» میگفتند ظاهراً به دلیل آن بود که پدرش حاج میرزامحمود از رجال زمان ناصرالدین شاه بوده وگویا وقتی ناصرالدین شاه به کربلا رفته است، این طور شنیدهام که او را حاکم و کلانتر تهران کرده است.
*مادرجان درباره وضعیت خانوادگی خودتان از طرف مادری هم توضیح بفرمایید.
- پدر مادرم حاج میرزا غلامحسین، خزانهدار و مستوفی خزانه بود که به او خازنالممالک میگفتند. پدر مادربزرگم حاج میرزا هدایت بود که در تاریخ دوران قاجاریه او «ناظم خلوت» یعنی وزیر دربار بود و بعدها در زمان رضاخان که نام فامیل باب شد، فامیل خود را ناظم خلوتی گذاشتند و مادربزرگم که به رحمت خدا رفته است فامیل ناظم خلوتی داشت.