• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خراسان > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خراسان (بازدید: 29628)
دوشنبه 1/7/1387 - 16:0 -0 تشکر 59714
!دو كَلوم مِشَدی!

به نام خدا

ســـلام

 

نمی دونم چرا هر جا تا میاییم مشدی حرف بزنیم همه خندشون میگیره!!!(قابل توجه مركز نشینهای عزیز)

من فكر می كنم همین عنوان بحث هم كافیه تا یه نیش خندی بزنید!!!

اگه شما بدونید اصل فارسی دری چیزی نیست جز همین لهجه و گویش مشدی دیگه اینجوری نمی خندین.!!!

 

گویش مشهدی یكی از گویش های واقعا زیباست كه دیگه كمتر كسی رو توی این شهر با گویش اصیل مشهدی پیدا میكنید و هر چی كه می بینید چیزی نیست جز مختصری مشهدی و باقیش هم زبان كوچه خیابونی كه مشهدی حرف زدن توش گم میشه.

مطالبی كه می خوام توی این بحث بذارم حاصل یه جستجوی كوچیكه توی وبلاگ و سایتهای مختلف كه اینجا بصورت یك تیكه میذارم،و متشكل شده از كلمات و اصطلاحات مشهدی، متن و داستانهای زیبای مشهدی، شعر و خلاصه هر چی گیرم بیاد.

امیدوارم براتون خسته كننده نباشه.

 

از دوستانی كه نظری در این باره دارند و مخصوصا مخصوصا مشهدیای عزیز كه یدی توی مشدی حرف زدن دارند دعوت میكنم تا با حضورشون و با كمك هم دیگه این مبحث رو به شكل زیبایی در بیاریم..

 

.

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
سه شنبه 2/7/1387 - 22:59 - 0 تشکر 60083

ههههههههههه وااااااااای شرمند آقا سعید... فکره همه چیز رو کردم جز سعید! آخه فامیل خانم ریاضیمون سیدان بود گفتم نکنه شمام سیدانید!

شرمنده بخدا!

با اجازه مو باز آمَدُم مشدی حرف بزَنُم!!! (عقده دارم! حتی تو فامیلمونم اگه مشهدی حرف بزنی مسخرت میکنن)

مو هم چندتا کلمه مُگم که از یه بند خدایی شنیدُم!

گورجه: گوجه فرنگی

خیال: خیار

بـــِکَن یَره: دقیق نیدونم اما تو دعوا به کار میره! به معنی گمشو!(شاید!)

چینگ: نوک (در پرندگان)

پَخول: ناخن کشیدن

سوسه لنگ: آدم نحیف و لاغر

گوسپند: گوسفند

کُوچه سگ: بچه ی سگ, سگ کوچک

خیت: ضایع

بوجووم: بجوم!(جویدن!)

قِرِکی: قرتی(سوسول)

سرمولات: سر نوشابه

کوت کوت: کوبیدن به در یا هر چیز دیگه که باعث ایجاد صدا بشه! به اون صدا میگن کوت کوت!

(تلفظ: مثل کت و شلوار هست! فقط کت تکش!)

وا نِمِسته: نمی ایستد

کلیک: انگشت!(ما مشدیا چه با کلاسیما! انگیلیش میحرفیم!)

نَمَیوم: نمیخوام!(هههههههه!)(مثلا میخوان ابراز علاقه کنن میگن: مو تو رِه مَیوم!)

ای جوکی: اینجوری!(مطمئن نیستم مشهدی باشه)

خیزه: شکوی میز

ول ده: رها کن

گردالی: دایره!(مشهدیه دیگه؟!)

مقبول: خوشگل

دیگه یادم نمیاد! باید یه سر برم خونه مامان بزرگم لهجمو آپ تو دیت کنم!

با اجازه یک خاطره از خودوم ول کُنُم!

با یک بنده خدایی داشُتم حرف مِزَدوم! (مثلا تهرانی حرف میزدم!) بعد بهش گُفتُم: مو یاد نَدِروم!

بنده خدا چشماش گِرد رفت! (تهرانی بود) گفت: یاد ندارم یعنی چی؟!؟!؟!(اوا مامانم اینا!!!)

ههههه کلی ضایع شُدُم!!! خجالت کشیدُم!!!(عمراً!!! منو خجالت؟!!!)

ولی ایول عجب لهجه ی نازیه!!! من که خیلی دوسش دارم!(اما پنهانی!)

تو این شهر اگه مشهدی حرف بزنی همه یه جوری نگات میکنن که انگار مرتکب جرم شدی! به اصطلاح:

بی کلاسیه!!!

حاج سعید منم موافقم از وقتی که دیدم اصفهانیا اینقدر با اعتماد به نفس به لهجه ی خودشون میحرفن تحت تاثیر قرار گرفتم و گفتم چرا که نه؟ مایم مِشَدی حرف مِزَنِم!

الان یک اس ام اس مشهدی برام اومد کاش میشد براتون بگم!!! خیلی خوشگله!

انگار پاي ثانيه ها سنگ مي‌شود  

وقتي دلي براي دلي تنگ مي‌شود

چهارشنبه 3/7/1387 - 0:26 - 0 تشکر 60111

به نام خدا

سلام موكنوم به همه ی همشهری های خودوم....

موگوم حال همه خوشه....

(از اینجا به بعد دیگه از لهجه بیایم بیرون)

جمع همه همشهری ها جمعه فقط من نبودم......

 می گم چه باحال می شد اگه یه انجمن هم ما داشتیم ها!!!!!!!!!!!!!!!!

♫♫ باغچه ♫♫(کلیک کنید)

هر آمدنی رفتنی هم دارد...

ولی ایکاش رفتن ها زیباتر از آمدن ها بودند.....

خدانگهدار همگی

پنج شنبه 4/7/1387 - 11:59 - 0 تشکر 60409

به نام خدا

ســـلام

محسن جان خیلی ممنونم از اظهار لطفتون(میگم چقد با مرامی نگو مشهدی بودی).

مثل اينكه دوتا مشدي ديگه هم به جمعمون اضافه شدند . man2008  و  max2000

عجب شباهتي بابا... به به. خوبه همه جا هواي هم رو داشته باشيم.

درمورد لهجه سبزواری بگم كه زیاد هم شبیه به لهجه مشهدی نیست و متفاوته. و اون كلمات هم تو گویش مشهدی زیاد كاربرد نداره. ( حداقل من خودم زیاد باهاشون آشنا نبودم تا این لحظه).

 یك چیزی یادم اومد بگم كه مشهدیا از فعل رفتن به جای شدن خیلی استفاده میكنن. مثلا بجای هوا سرد شد  می گن:هوا سر رفته/گوشت گرون رفته. 

و حالا چند كلمه دیگه مشهدی  (بطور كلی منظورم از كلمه چه در عنوان بحث چه در اینجا  صحبت كردن هست) البته این بار كلمه نیست و جمله هست. یه چیزی شبیه خاطره از یه شهروند مشهدی.(البته شهروندی كه گویش اصیل مشدی داره )

***

 مو امروز جو گیر رفتُم. اَمَدُم مشهد میبینـُم همه مشهدی حرف مِزنن و عوض فعل "شدن" از "رفتن" استفاده مُکنن، هوس کِردُم که مشهدی اختلاط بُکنـُم. دیروزازوَخته که جلسه دانشگاه شروع بـِره رفتـُم یک چرخی تو مشهد زدُم. کتابفروشی ها ر نگا کردُم. بر عکس هم سر چارراه دکترا یَک کتابفروشی واز رفته که همه جور کتابای روز ر دِره. در حقیقت یک پاتوق فرهنگیه. اونجه دیدُم که نوشته امروز بیستمین سالگرد استاد شریعیتیه. بابای دکتر. حیف که نوشته بود ای ریفیق خودمان آقای اشکوری حرف مِزنه و مِدنستـُم که خیلی طولانی حرف مِزِنه و مو هم قول دده بودُم که بُرُم دانشگاه با بـِچه‌ها جلسه‌ی گفت وشنود دِشته بشـُم، اگه مِرفتـُم اونجه، کِلـِه‌وَنگ مِرفتـُم و جلسه دانشگاه دیر مِرَفت. مو هم خیلی سالای اول انقلاب با بابای دکتر رفت و آمد مِکِردُم. تو تیلویزیون مشهد ازش مصاحبه مِگرفتـُم و خودُمم به بـَرِش مِنشستـُم. مو ر دوست دیشت. تو جلسه دانشگاه از هسته‌ای و انتخابات و رسانه و هموجور حرفای مختلف ر اشاره کـِردُم. یکی از بچه هام که مُگـُفت وبلاگ دِرُم، ازم خواست یک چیزی براش بنویسـُم که بذره تو وبلاگش. با لهجه ی مشهدی نوشتـُم و از همونجه رفتـُم تو لاک قیدیما و مطلب امروزمم مشهدی نوشتـُم. بعد از جلسه دانشگاه کِلـّّه کِردُم طِرف حرم. تو صحنا دشتن دعای کمیل مِخِندن. وقتی رفتـُم حرم همچی که مُخواستـُم از کنار ضریح ورخیزُم دیدُم که چند تا خادما خیلی مردم ر ایوَر اووَر مُکنن. بعد دیدُم که همو آقای رحیم صفوی که فرمانده ی سپاهه، یکی از ای پرهایی که خادما میگیرن دستشان، گیریفته و خادم حرم رِفته. چند تا خادم و محافظم از ای خادم مواظبت مِکِردن. اول مو ندیدمش. یک سربازی که رد مِرَفت به رفیقش گفت: یَرگه ای آقاهه سردار قالیبافه ها. مو نگا کردُم دیدُم رحیم صفویه! هوای مشهدم که نگو. صبحه سرد مره. ظهر گرم مشه و شب بارون میه. همه جای مشهد هم از آستانقدس یاد گیریفتن و دِرَن خراب مُکنن و مِسازن. اصلاً مجسمه و دروازه قوچان و سعد آباد به همدگه وَصِل رفتن. هرچیم فلکه بوده خراب کردن و شده چارراه. حرم امام رضا که همیشه وسط شهر بود دیگه یَک طِرَف شهر حساب مره. از طرف ویکیل آباد شهر کـُلون رفته ولی ته خیابون اصلا پیشرفت نِکِرده. شب از حرم پیاده اَمَدُم حولی خُسُرم که باخابُم و صبحه وَرگِردُم تـِیرون.

***

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
پنج شنبه 4/7/1387 - 15:17 - 0 تشکر 60437

.....سلام وای كه چقدر جالب بود! اشكام در اومد...اینقدر كه خندیدم....ههههههه واقعا جالب بود .خدایی خیلی ذوق كردم چون اصلا اصلا فكر نمیكردم اكثر اون لغات مختص مشهدی های گل باشه!خوب شد گفتیدااا ! حداقل آشنا شیم تا به فكر یك دیكشنری هم باشیم! من فقط چند تاشو میدونستم كه فقط مشهدی ها استفاده میكنن مثل همون سركن و... .خیلی ممنونم. !

 

خدايا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند مرا با نداشتن و نخواستن رويين تن کن. (علي شريعتي)

.

.

"مدير انجمن زن ريحانه ي آفرينش"

"جانشين انجمن زبان انگليسي"

پنج شنبه 4/7/1387 - 22:34 - 0 تشکر 60529

سلاااااااااااام به همه ی مِشَدیا و غیر مِشَدیای =>

خوبــــــــِن؟؟؟؟

وااااااااااااای سعید آقا این خاطِرَاتان چقدر باحال بود!!!

مُردُم از خنده!!!

حالا مو یک داستان تعریف مُکُنُم که رمز گشایی هم بــِشه از تلفظ موسی کو تقی!!!

دو تا بـــِرار (داداش!!) بودن (به اسمهای موسی و تقی!) که یک خواهرم داشتن!!

بعد ای دو تا برار مِرَن بیرون وقتی بر مِگردن خانه!!!

خواهره میبینه که موسی تنها برگشته خانَشان!!

بعد از همو موقع شروع مُکُنه به پرسیدن ای سوال:

موسی کو تقی؟؟؟ (موسی تقی کجاست؟)

ایجوری شد که ای اسم روشان ماند!!! الانم اگه خوب گوش کُنِن به صداش یه جورایی انگار هنوزم دِره مِگه: موسی کو تقی!!!

یک شعر هم که تو مِشَدیا خیلی شایع ه!! بـــِراتان ماخوانُم:

آی خدا...بازم خدا... بازم خدا

کاشکی مو پولدار و بی غصه بودُم!!

مثل بـــِچه های دیگه بار سفر بسته بودُم!!

مِرَفتُم وکیل آبادِ ولو!!

مِزَدُوم یک دست چُلو!!

که نَگَن بـــِچه گدای وکیل آباد آمَده!!

یکی دو تا هم لغت مشهدی:

بـــِرار= داداش, برادر

کیسَن= جیب

کَلَف= گاز (یک کَلَف از سیب=یک گاز از سیب!)

یا علی..

انگار پاي ثانيه ها سنگ مي‌شود  

وقتي دلي براي دلي تنگ مي‌شود

جمعه 5/7/1387 - 1:55 - 0 تشکر 60575

سلام مخلص بروبج مشدی نازنینا عزیزا بعضی كلماتی كه نوشتید مال یه كویش دیكس ماله دوروبر مشده نه خود مشهد یه كم دقت كنید جن سال قبل برنامه صبح به خیر ایران رفته بود فریمان )بخونین فریمن )یه شاعر خوش ذوقی بود یه شعربلند بالایی نوشته بود همین تیكش یادم میاد كه براتون مینویسم ................به اب مكن او ا به یارو مكن یره به خاهر ننه مكن خله(خاله) مدنی به جی مكن مله-ماله- به همو كه كاكیل ر به دیفال ممله

 بسم الله الرحمن الرحيم

وَالْعَصْر
 إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْر
 إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر

شنبه 6/7/1387 - 13:19 - 0 تشکر 60859

به نام خدا

ســـلام

سلامسلامسلامصدتاسلامبههمهدوستایگل

ممنون از حضور خوبتون مخصوصا مونا خانم كه بحث رو خیلی شیرین كردند.

واقعا ببخشید كه جواب قبلی تون دیر اومد و من ندیدمش . نمیدونم چرا جوابا پس و پیش میان.

مونا خانم اشكال نداره هر كی یه چیزی صدام میكنه شما هم بگین سیدان!!!

راستی خیلی باحال مشدی حرف مزنین ها. كلاس مِلاس خصوصی نِدارین مُو بِیِم مشدی یاد بگیرِم؟؟؟! آخه مشدی مُو هم كه مشدی نیست. قَرو قاطی شده !!!

كلمات مشدی هم كه گذاشتین خیلی جالب بودن یعنی واقعا جاهای دیگه معنی این كلمات رو نمیدونن؟ مثل چینگ ، خیت، گورجه، خیال، گردالیبعضی كلمه ها یكم زشت بودا!!

ما هم می تونیم با یكم تبلیغات به لهجه و گویشمون افتخار كینم. اون اس ام اس تون رو هم چی شد كه نذاشتین؟اینجا همه جور چیزمیز مشدی میشه گذاشت.

بوتانیست عزیز آره بابا من و چند تای دیگه از بچه ها هم تا فهمیدیم این كلمه ها رو فقط ما استفاده می كنیم خنده مون گرفت. به خودمون بیشتر . دیكشنری رو هم مونا خانم باید زحمتشو بكشن.. خودشون یه دست دیكشنری هستن.

مونا خانم پست دومتون هم زیبا بود ... حالا چرا اسم اون دو تا داداش رو گذاشتن روی این پرنده؟آهان نكنه اون خواهره همون پرنده بوده؟؟!!حتما همینطوره//

مورچه بیست و دو درست میگین شما هم. كلمات و اصطلاحات افتادن توی هم اونم بخاطر ینه كه رفت و آمد شهرهای اطراف و  مخصوصا شهرهای نزدیكی مثل فریمان زیاد شده و در نتیجه تلفظها و گویش ها مخلوط شدند و جدا كردنشون هم مشكله.

یه سوال دارم از همه .. بچه ها شماها به نوشابه زرد چی میگین؟ بهش میگین نارنجی؟یا چیز دیگه؟؟

.

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
شنبه 6/7/1387 - 14:13 - 0 تشکر 60867

به نام خدا

ســـلام

اینم یه شعر به لهجه مشهدی

 ***

ننه جون گشنمه مردم ننه جون
امروزم هیچی نخوردم ننه جون

شکم قرم قرمش در امد
خیری از دنیا نبردم ننه جون

ننه جون کی میشه سیری ببینم
خودم و خدا سپردم ننه جون

مو دیشو خو می دیدم که هی درم
یک بغل پول مشمردم ننه جون

تو مگفتی ننه جان مکه برم
مو چیزی هی مفشردم ننه جون
---------
دخترم خیر باشه خوابی که دیدی
از دعا بوده جوابی شنیدی

پیش حاج اقا تو حجره شنیدم
داشت خبر مداد که پیشش خزیدم

او مگفت که پول نفتتار مودم
ای دفه واضح واشکار موگم

گفتمش خدا عوض برات بده
برکت پشتت وبچه هات بشه

مو کجا برم تا پولم بگیرم
که الهی مو فدات شم بمیرم

حاج اقا گفته که جلدی می گیری
نمخواد برام تو الان بمیری

روز جمعه تو بیا پیش خودم
مو خودم تو رو به اونجا مبرم

اسم تو نوشته مهری ام بروش
کاغذی و صندوقی دستیه توش

تا که بندازی به دستش می گیره
نکنه دیر بکنی که می سیره

فرداشم یه دسته چک برت میه
تا بفهمی که کارم چی به چیه

ننه جان خواب تو و حرف اقا
مثل سکه طلاین به خدا

ننه جان جمعه بیا تا ببرم
مهر حاجی رو به تو هم بزنم

دو تایی پولار پارو مکنم
زندگی رو آب و جارو مکنم

***

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
شنبه 6/7/1387 - 19:53 - 0 تشکر 60975

سِلاااااااااام بــــِچه هاااااااا 

مو أمَدوم!!!!

خوش آمَیوم!!! (تربتی ها! با مشهدی قاطی نکنید!)

حاج سعید شرمنده نکنید!  من کی باشم!!!

راستی من کلاس میزارم اما هر جلسه سی هزار تومن!!! 2 ساعتم بیشتر نیست!!!

بله اون پرنده خواهره هست که داره از موسی راجع به تقی میپرسه که کجاست!!

اول کلمات بیتربیتی نبود که!!! البته یک بلا نسبت لازم بود! که من نگفتم ببخشید!!!

خوب من یک چندتا لغت دیگه هم یادم اومده بگم:

قُوتّــِه= شنا کردن, آبتنی کردن!

قوه= باتری

سیخ کبریت= چوب کبریت

کُوش= کفش

شو= شوهر

نمکدون= نمک پاش

پوفله= تاول (که محل سوختگی میزنه!)

پشه کنده= پشه زده

پوف= فوت

صرف فعل داشتن به زبان مشهدی:

دِرُم . دِری . دِره

دِرِم . دِرِن . دِرَن

(فقط میگی آهنگ پلنگ صورتیه!!)

راستی این شعره هم خیلی باحال بود هههههه

چه حاج خانوم بامزه ای!!! چه حاج آقایی!!!

راستی دوستان اگه من بعضی از لغات رو اشتباه مینویسم معذرت میخوام.

چون ما زبون مشهدی رو تو مدرسه تو جمع دوستان میحرفیم

من مشهدی غلیــــــــــــــظ می دوستم!!! ایشالله کم کم غلیظش میکنیم!!!

پیش به سوی مشهدی غلیظ!!!

انگار پاي ثانيه ها سنگ مي‌شود  

وقتي دلي براي دلي تنگ مي‌شود

جمعه 12/7/1387 - 19:8 - 0 تشکر 62413

به نام خدا

ســلام

مونا خانم جا داره دوباره ازتون تشكر كنم بخاطر حضور موثرتون توی این بحث.

منتظر غلیظ ترش هم می مونیم...

و اما یه شعر باحال دبگه به لهجه مشهدی..

يَرَه گَه كارِ مو و تو دِرَه بالا مي گيرِه

                                   ِ   ذره ذِره دِرَه عشقت تو دِلُم جا مي گيرِه

 روز اول به خودُم گُفتُم ايَم مثل بَقيِ

                                       حالا كم كم مي بينُم كار دِرَه بالا مي گيرِه

 چَن شَبه واز مثِ چهل سال پيش ازاي مرغ دِلُم

                                       تو زمستون بِهِنَه ي سِبزهُ و صِحرا مي گيرِه

 چَن شَبه واز مي دوزُم چِشمامِه تا صُبحه به چُخت

                                      یا بِيِك سَم بيخودي مات مِنَهُ، را مي گيرِه

 تا سحر جُل مي زِنُم خواب به سُراغُم نمياد

                                     هي دِلُم مثل بِچَه بِهَنِه بي جا مي گيرِه

 موگومِش هرچي كه مَرگِت چيه كوفتي! نِمِگَه

                                     عَوَضِش نِق مِزِنَه ذِكر خدايا مي گيرِه

 پيري و معركه گيري كه مِگَن كار مويه

                                     دِفتر عُمر داره صفحه پينجاه مي گيرِه

 اون كه عاشق شده پِنهون مِكِنَه مثل اويَه

                                    كه سِوار شُتُرَ و پوشتِشِه دولا مي گيرِه

 كُتا كِردَن دامِنارِ تا بيخِ رون، مَشتي عماد!

                                    ديگه مِجنون توي خواب دامنِ ليلا مي گيره

  عماد خراساني

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.