• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 2039)
دوشنبه 12/1/1392 - 16:53 -0 تشکر 596458
درگذشت ‌بازیگر‌جوان ‌سینما ‌و تلویزیون‌


عسل بدیعی بازیگر سینما و تلویزیون به دلیل ایست قلبی در بیمارستان لقمان دار فانی را وداع گفت.

این بازیگر جوان در زمان حیاتش اعضای بدنش را اهدا کرده بود.

مهدی احمدی تهیه‌کننده باسابقه سینمای ایران در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی فارس گفت: متاسفانه عسل بدیعی بازیگر جوان سینما و تلویزیون که بر اثر مسمومیت دارویی از روز گذشته در بیمارستان لقمان بستری شده بود، دقایقی پیش در بیمارستان لقمان به دلیل ایست قلبی جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. 

وی در ادامه گفت: ایشان در زمان حیات‌شان اعضای بدنشان را اهدا کرده بودند که کارهای مربوط به اهدای اعضاء ایشان در حال انجام است. 

احمدی درباره مراسم خاکسپاری زنده‌یاد بدیعی گفت: هنوز مراسم خاکسپاری قطعی نیست اما احتمالا روز 15 فروردین‌ماه و پس از تعطیلات خواهد بود.

بدیعی متولد سال 1356 در تهران است. او سال 1375 به سینما راه یافت و با فیلم «بودن یا نبودن» به کارگردانی کیانوش عیاری فعالیت حرفه‌یی خود را آغاز کرد. وی در رشته‌ی علوم تغذیه تحصیل کرده است. وی روز گذشته به دلیل مسمومیت دارویی در بیمارستان لقمان بستری شده بود که دچار مرگ مغزی شد و دقایقی پیش، درگذشت.

از دیگر کارهای او می‌توان به این فیلم‌های سینمایی اشاره کرد:
(۱۳۷۸) دست‌های آلوده (سیروس الوند)، (۱۳۷۹) هفت پرده (فرزاد مؤتمن)، (۱۳۷۹) از صمیم قلب (بهرام کاظمی)، (۱۳۸۲) شمعی در باد (پوران درخشنده)، (۱۳۸۴) پروانه‌ای در مه (محمدجواد کاسه‌ساز)، (۱۳۸۵) سربلند (سعید تهرانی) و (۱۳۸۷) روز هشتم.

ایسنا ، فارس ، خبرآنلاین

++++++++++++++++++++++++++++++++++
خبرگزاری فارس به نقل از مدیر کل روابط عمومی رسانه ملی علت مرگ این بازیگررا این گونه بیان کرد :

(( پس از اینکه خبر بستری شدن خانم بدیعی در بیمارستان لقمان به ما داده شد، به این بیمارستان مراجعه و پیگیر موضوع شدیم که در همان بدو امر پزشکان معالج موضوع خودکشی را منتفی دانستند.

سهرابی تصریح کرد: پس از بررسی‌های کامل پزشکی مشخص شد که نخاع وی از پشت گردن دچار ضایعه شده و همین موضوع منجر به مرگ مغزی وی شده است. ))

 

لبخند تنها گلی است که خار ندارد .
-------------------------------------------------

 

دوشنبه 26/1/1392 - 11:49 - 0 تشکر 598269


داستان قهرمانانه‌ اهدای عضو عسل بدیعی از زبان نزدیکان  





همشهری جوان/شماره 402/مهدیه یکتا






روز اول فروردین امسال در دفترچه یادداشتش نوشته بود: «تمام توانم امسال بر این است که شگفتی بیافرینم، شگفتی‌ای که پسرم «جانیار» و خانواده‌ام به آن افتخار کنند. من می‌دانم امسال سال من است.» و فقط چهارده روز بعد از نوشتن این یادداشت، یک شگفتی بزرگ آفرید و تا همیشه در خاطره‌ها ماند. بازی عجیبی دارد این روزگار که رضا داوودنژاد، شوهرخواهر عسل بدیعی، پارسال سیزده بدر بستری شد برای پیوند کبد و امسال سیزده بدر پدر عسل، فرم رضایت نهایی را برای اهدای اعضای او امضا کرد.






عسل بدیعی، مثل خیلی‌های دیگر بعد از رفتنش، بیشتر شناخته شد اما این شناخت، بیشتر از آنکه از لابه‌لای توصیف‌ها و تعریف‌های اطرافیان و دوستان و آشنایانش حاصل شود، از نتیجه عمل و خواسته‌اش به دست آمد. خواسته‌ای که حالا به افرادی که زندگی دوباره‌ای را تجربه می‌کنند، امید تازه‌ای را هدیه کرده است.



دکتر درگاهی، عضو هماهنگ‌کننده تیم پیوند اعضا می‌گوید: «عسل بدیعی در مرکز پیوند مسیح دانشوری اولین کسی بود که بیشترین تعداد ارگان و نسوج را اهدا کرد.» و این یک عنوان بزرگ و امیدبخش برای بازماندگان است و شاید آرامش‌بخش برای خود او. بیشترین، یعنی خیلی بیش از آنچه در رسانه‌ها منتشر شده.





خدا در همین نزدیکی است
دوشنبه 26/1/1392 - 11:51 - 0 تشکر 598271


آخرین سکانس بودن یا نبودن





متولد سال ۱۳۵۶ بود در تهران. لیسانس تغذیه داشت و شاید به خاطر تأثیر همین رشته‌ بر زندگی‌اش بود که به گفته دوستانش بسیار به تغذیه و زندگی سالم بها می‌داد. 17 سال پیش، اولین بازیگری‌اش را تجربه کرد، جلوی دوربین کیانوش عیاری. در «بودن یا نبودن» نقش دختری را بازی کرد که نیاز شدید به پیوند قلب داشت، تا امروز خیلی‌ها یادشان بیاید شروع فعالیت هنری‌اش با پیوند بود و سکانس آخر زندگی را هم با همین «پیوند» و به زیبایی بازی کرد و به پایان برد.






در طول این سال‌ها به خاطر تولد تنها فرزندش، دوره‌ای سه، چهار ساله از سینما دور بود اما به جز بودن یا نبودن، دست‌های آلوده (سیروس الوند)، هفت پرده (فرزاد مؤتمن)، از صمیم قلب (بهرام کاظمی)، شمعی در باد (پوران درخشنده)، پروانه‌ای در مه (محمدجواد کاسه‌ساز)، سربلند (سعید تهرانی) و مجموعه‌های تلویزیونی تا صبح (مستانه)، ششمین نفر و زمین‌انسان‌ها را تبدیل به یادگاری از بازی‌های خودش کرد و در هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر هم به خاطر فیلم دست‌های آلوده، کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.


روزهای حضورش در سینما و تلویزیون طولانی نبود اما اردیبهشت پارسال، وقتی در جشن نفس، برای کارت اهدای عضو ثبت‌نام کرد و چند کلمه‌ای در دفتر یادبود نوشت، شاید نمی‌دانست به زودی روزهای حضورش در یاد و خاطره دوستدارانش همیشگی خواهد شد. برای آنها نوشته بود: «از خداوند متعال خواستار توانی چون کوه و اراده‌ای چون آهن استوار و پایدار هستم تا یاری بخش راه سپید عشقتان باشد...» و خودش خیلی زود به عابر این راه سپید تبدیل شد.










خدا در همین نزدیکی است
دوشنبه 26/1/1392 - 11:53 - 0 تشکر 598272




عسل از زبان یک دوست





شرمین مجتهدزاده، یکی از نزدیک‌ترین دوستان عسل است و از سال دوم دبیرستان، با او همراه و هم‌صحبت بوده. بیش از هر کارگردان و بازیگری، در زندگی شخصی عسل همراهش بوده و آنچه او از یک دوست به یادگار دارد، قطعا در ذهن هیچ همکاری نیست. آنقدر از خاطره‌های خوش حضور یک دوست لبریز است که اولین جمله‌اش در وصف عسل ناخودآگاه این است که: «از کجای خوبی‌هاش بگم؟»






می‌خواهد خلاصه بگوید ولی انگار صفاتی که یکی یکی بر زبانش می‌آیند، خلاصه نمی‌شوند: «مادر نمونه‌ای بود. عاشق فرزندش و همه زندگی‌اش حول محور او می‌چرخید. هرچند با توجه به حرفه‌اش می‌توانست بیشتر از اینها فعالیت اجتماعی و حرفه‌ای داشته باشد ولی همیشه اولویت را می‌گذاشت روی اینکه «جانیار» تمام امکانات و راحتی را داشته باشد و هیچ ضربه و لطمه‌ای به درس و زندگی‌اش نخورد. سعی می‌کرد به بهترین نحو تربیتش کند و هر کاری می‌کرد تا از پسرش یک انسان واقعی بسازد.»






سکوت می‌کند، انگار تک تک خاطراتش را مرور می‌کند و دنبال کلمات مناسب می‌گردد: «بی‌‌‌نهایت شاداب بود و همیشه سعی می‌کرد زندگی و تغذیه‌اش سالم باشد. همیشه توی خانه‌اش پر از میوه و سبزی بود و جزو رژیم غذایی روزانه‌اش محسوب می‌شد. نمی‌گذاشت آبمیوه‌های قنددار غیرطبیعی را به خانه بیاورند. می‌گفت خودم برای جانیار آبمیوه می‌گیرم. حتی برای من عجیب بود وقتی این بچه می‌رفت مدرسه، عسل می‌گفت امکان دارد غذای آنجا خیلی چرب باشد و من از الان باید به فکر سلامتی پسرم باشم. به همین دلیل هر روز صبح غذا درست می‌کرد، می‌گذاشت توی ماشین، می‌رفت مدرسه غذای او را می‌داد و برمی‌گشت. با آن همه مشغله، خودش را ملزم به چنین کاری می‌کرد و به نظرم این‌طور وقف یک مسوولیت بودن در زندگی عجیب است و قابل تقدیر و تامل.»






تحسین در صدایش موج می‌زند. برمی‌گردد به فضای خانه‌ای که روزهای زیادی مهمانش بوده: «خانه‌اش همیشه مثل دسته گل بود. همیشه پر از گل و گیاه که حسابی به آنها رسیدگی می‌کرد. عاشق حیوانات بود. حتی اگر پرنده‌ای از آشیانه‌اش بیرون می‌افتاد و فرزندش او را می‌آورد خانه، می‌بردش دامپزشکی و تا مطمئن نمی‌شد حالش خوب شده و قادر به پرواز است، ر‌هایش نمی‌کرد. برایش طبیعت و زندگی مهم بود







با هم بودن را دوست داشت



از آنجا که معمولا همراهان و آشنایان بازیگر‌ها، زیاد صحنه مواجهه آنها را با مردم در کوچه و خیابان تجربه می‌کنند، شرمین هم برمی‌گردد به روزهایی که در کنار عسل، برخورد او را با مردم تجربه کرده. می‌گوید: «عاشق مردم بود و برای آنها یک روحیه پذیرای عجیبی داشت. هر زمان و هرجایی که بودیم، اگر کسی به او مراجعه می‌کرد و می‌خواست عکس یا امضا بگیرد، در هر شرایطی به بهترین نحو رفتار می‌کرد. حتی اگر می‌خواستند عکس بگیرند، مطمئن می‌شد عکس گرفته‌شده را دوست داشته باشند، راضی باشند و چیز دیگری نخواهند.»




می‌گوید نه اینکه فکر کنید چون دوستم بود تعریفش را می‌کنم اما عسل یک بانوی واقعی و بسیار باشرافت بود. اصلا این جمله خودش بود که «هر قدمی در کار و زندگی‌ام برمی‌دارم باید باشرافت باشد.» در جواب این سوال که بزرگ‌ترین تفریح زندگی عسل چه بود؟ بدون مکث می‌گوید «بودن با فرزندش».






 حاضر بود تمام کار‌ها و مهمانی‌ها را کنار بگذارد و با پسرش بروند پارک اما در مرحله بعد از آن، علاقه زیادی به فامیل و دوست‌هایش داشت. فقط همین‌که دور هم جمع شویم و با هم گپ بزنیم، برایش لذت‌بخش بود. توی خانه خودش، به‌خصوص در آشپزخانه‌اش که همیشه مرکز تجمع ما بود.






شرمین لحظه‌ای از یادآوری این خاطرات می‌خندد. شاید به یاد همه آن دورهمی‌های ساده در آشپزخانه. بعد به یاد خانواده‌ عسل که می‌افتد، می‌گوید این روز‌ها وقتی خانواده‌اش دور هم جمع می‌شوند، از او حرف می‌زنند و گریه می‌کنند، تنها موردی که تسلی‌شان می‌دهد و آرامشان می‌کند، این است که افرادی با اعضای او به زندگی ادامه می‌دهند و دعاگویش هستند. 






خدا در همین نزدیکی است
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.