و استاد در ادامه ی "کتاب تعلیم و تربیت در اسلام" خود ارتباط چندین مسئله ی دیگر را با تعلیم و تربیت اسلامی بر می شمرد که در این مجال اندک نمی گنجد تا به بررسی آنها بپردازم .
از چند نکته درج شده در بالا می توان به این مطلب پی برد که آنچه من به عنوان مربی و یا حتی به عنوان پدری که می خواهم فرزندم را در چارچوب عقاید اسلامی تربیت نمایم می بایست این نکات را همیشه در نظر داشته باشم:
- دوران کودکی است که خشت اول تربیت را بنا مینهم پس سعی کنم این خشت اول را که خشتی بسیار مهم است درست در محل خودش قرار دهم چرا که به گفته ی شاعر :
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج
- مربی (پدر) به کسی میگویند تا از تربیت درست و بجا و در عین حال علمی متربی دلسرد و خسته نمی شود چرا که انسان در تمام مراحل زندگی خود هدایت پذیر است ولو به نظر من مربی در لبه پرتگاه باشد یا حتی پرت شده باشد باز هم امید نجات برای او هست مگر نه این که خدا خود می فرماید:
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ گر زاهد و گبر و بت پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ
- همیشه در نظر داشته باشیم که متربی ما به چه کسانی جذب شود و چه کسانی را ازخود دور نماید به عبارت ساده تر به او تولی و تبری را بیاموزیم نه بطور مستقیم که با رفتار و کردار و منشمان او را تربیت نمائیم.
- متربی ایینه ی مربی خود است مخصوصا در دوران دبستانی و پیش دبستانی پس یادمان باشد کودکمان همان خواهد شد که رفتارمان می گوید نه آنچه که خواسته ی ماست یا بر زبان می رانیم.
- با تمام این توضیحات استاد عقیده دارد انسان موجودی مختار است یعنی خدا خواسته تا انسان مختار باشد تا بدین گونه به خدایش نزدیکتر شود و عمل صالح او ارزش و منزلت واقعی خود را بیابد پس من مربی نباید این مختار بودن را از متربی خود بگیرم و او را در راه جبر و زور قرار دهم که این نوع تربیت تربیت جمادات است نه انسانها.