• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
امر به معروف؛نهی از منکر (بازدید: 1829)
دوشنبه 30/11/1391 - 9:30 -0 تشکر 590424
اهمیت امر به معروف و نهی از منكر

منبع:http://www.javanemrooz.com/articles/religion/minutie/article-65463.aspx نوشته مرضییه كوثری

امام علی(ع) می فرمایند: «تمام كارهای خیر و حتی جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف، مثل رطوبت دهان است در برابر آب دریا».[1]
شهید ثانی نیز می‏فرماید: «آیات و روایات امر به معروف و نهی از منكر آن‌قدر زیاد است كه عظمت آن كمر را می‌شكند.[2]

دوشنبه 30/11/1391 - 9:40 - 0 تشکر 590436

تاریخچه عملی
• دایره حسبه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر، حدود هزار سال پیش تشکیل شد و از شئون حکومت بوده است. محتسبین، افرادی عالم، مؤمن و دارای یک نوع احترام دینی در میان مردم بودند. محتسب (یعنی همان آمر به معروف و ناهی از منکر[81])، ناظر و مراقب اعمال مردم بوده که مرتکب منکرات خصوصاً می خوارگی نشوند. [82] دایره حسبه، بسیاری از کارهای امروز شهرداری را علاوه بر کارهای دیگر، عهده دار بوده است. [83]
• مطالعه تاریخ حسبه نشان می دهد که شعاع دید مردم در سابق بیشتر بوده و امر به معروف و نهی از منکر را به چند مسئله عبادی محدود نکرده بودند، بلکه آن را ضامن همه اصلاحات اخلاقی و اجتماعی خود می دانستند. [84]

دوشنبه 30/11/1391 - 9:40 - 0 تشکر 590437

مباحث اجتماعی
• نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه انسانی، انسان‌ها را آن چنان به یکدیگر پیوند می-زند و زندگی را آن‌چنان وحدت می‌بخشد که افراد را در حکم مسافرانی قرار می دهد که در یک اتومبیل و یا یک هواپیما یا یک کشتی سوارند و به سوی مقصدی در حرکتند و همه با هم به منزل می رسند و یا همه با هم از رفتن می مانند و همه با هم دچار خطر می گردند و سرنوشت یگانه ای پیدا می کنند.[85] به واسطه سرنوشت مشترک داشتنِ افراد اجتماع است که اگر یک نفر بخواهد گناهی مرتکب شود، بر دیگران لازم است مانع او گردند.[86]
• اسلام نه تنها فرد را برای خود و در مقابل خداوند از نظر شخص خود مسئول و متعهد می داند، بلکه فرد را از نظر اجتماع هم مسئول و متعهد می داند. امر به معروف و نهی از منکر همین است که ای انسان! تو تنها از نظر شخصی و فردی در برابر ذات پروردگار مسئول و متعهد نیستی، تو در مقابل اجتماع خود هم مسئولیت و تعهد داری. [87]
• اصلاح‌طلبی، یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است، خواه ناخواه اصلاح‌طلب و لااقل طرفدار اصلاح‌طلبی است؛ زیرا اصلاح‌طلبی، هم به عنوان یک شأن پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است. [88]
• هر امر به معروف و نهی از منکر، لزوماً مصداق اصلاح اجتماعی نیست، ولی هر اصلاح اجتماعی، مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست. [89]
• ما همیشه صالح داشته ایم، اما کمتر مصلح داشته ایم. علتش این است که ما کمتر اجتماعی فکر می کنیم.[90]
• یک ملت ناراضی از وضع حاکم، در صورتی انقلاب می کند که دارای روحیه پرخاشگری و طرد و انکار باشد. اسلام خصوصیتش این است که به مردم خودش حس پرخاشگری و طرد و مبارزه و نفی وضع نامطلوب را می دهد. امر به معروف و نهی از منکر، یعنی اگر وضع حاکم، وضعِ نامطلوب و غیر اسلامی بود، تو نباید تسلیم وضع بشوی و تمکین وضع بکنی؛ تو باید برای طرد، نفی و انکار این وضع، جهت برقرار ساختن وضع مطلوب و ایده آل کوشش کنی.[91]

دوشنبه 30/11/1391 - 9:41 - 0 تشکر 590438

مباحث فقهی
• امر به معروف و نهی از منکر یک اصل فراموش شده است. [92]
• فراموش شدن اصل امر به معروف و نهی از منکر، تنها به علت دخالت قدرت های حکومت-های اسلامی نبوده، بلکه بیشتر به علت منکر بودن طرز اجرا بوده است. [93]
• در دویست سال اخیر، بحث امر به معروف و نهی از منکر از رساله های عملیه برداشته شده است. [94]
• فقه شیعه در تمام ابواب، در مجموع دقیق تر، مشروح تر، مفصل تر، متین تر و مستدل تر از فقه اهل تسنن است. اما در میان همه ابواب، باب امر به معروف و نهی از منکر در کتب فقهی شیعه، خیلی کوچک شد و سنی ها در این مبحث از نظر علمی، یعنی از نظر بحث در کتاب ها بیش از شیعه بحث کرده اند؛ گرچه امر به معروف و نهی از منکر در میان سنی ها هم عملاً کوچک شد. [95]
• امر به معروف و نهی از منکر، از ضروریات اسلام و مورد اجماع و اتفاق عموم مسلمین است. اختلافاتی که هست مربوط است به حدود و شروط آنها. [96]
• امر به معروف و نهی از منکر، قبل از هر چیز دو شرط اساسی دارد: یکی بصیرت در دین و دیگری بصیرت در عمل. بصیرت در عمل لازمه دو شرطی است که در فقه از آنها به «احتمال تأثیر» و «عدم ترتّب مفسده» تعبیر شده است. [97]
• در این تكلیف، هر کسی حق دارد، بلکه واجب است که منطق و عقل و بصیرت در عمل و توجه به فایده را دخالت دهد، و این عمل تعبدی صِرف نیست. [98]
• این شرط که اعمال بصیرت در امر به معروف و نهی از منکر واجب است، مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی است به استثنای خوارج.[99]
• شرایط امر به معروف و نهی از منکر در یک نگاه: الف) بصیرت در دین؛ ب) بصیرت در عمل؛[100] ج) حسن نیت و اخلاص؛[101] د) عامل بودن؛[102] هـ) آزادمنشی؛[103] و) شجاعت؛[104] ز)رحمت داشتن (مهربانی)؛ [105] ح)خونسردی؛[106] ط) تجسس نکردن؛[107] ی) عدم درخواست اجر و مزد؛[108] ک) دست درازی نکردن در ترخیصات[109] مردم؛[110] ل) اصالت داشتن (یعنی امر به معروف و نهی از منکر، تابع هیچ جریان دیگری نباشد.)؛ [111] م) شناخت عوامل فساد؛[112] ن) احتمال اثر؛[113] س) قدرت داشتن؛[114] ق) عدم ترتّب. [115]
• در میان ما در اجرای امر به معروف و نهی از منکر، آن چیزی که بیشتر مورد توجه بوده، دو وسیله بوده: یکی گفتن است و دیگری اعمال زور. [116]
• در اخبار، وارد شده که امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله دارد: مرحله قلب، مرحله زبان، مرحله ید و عمل. [117]
• پیش‌قدمی در عمل، بهترین طریق اجرای امر به معروف است. در نهی از منکر هم باید با فساد مبارزه نمود، نه با فاسد. [118]
• در امر به معروف و نهی از منکر، باید به عمل اجتماعی، همکاری، هم‌فکری و مشارکت توجه نمود. از تصمیم و عمل فردی کاری ساخته نیست. دستور اسلام این است که تفکر، تفکر اجتماعی باشد. [119]
• آنچه در امر به معروف و نهی از منکر بیش از هر چیز دیگر مورد غفلت است، دخالت منطق است در این کار. مقصود این است که در کار معروف و منکر، باید تدابیر عملی اندیشید و باید دید چه طرز عملی مردم را به فلان کار نیک تشویق می کند و مردم را از فلان عمل زشت بازمی دارد. [120]
• امر به معروف و نهی از منکر بر کسی واجب است که قدرت داشته باشد؛ یعنی آدم ناتوان نباید امر به معروف و نهی از منکر کند. البته چنین کسی باید به دنبال کسب توانایی و قدرت برای انجام این فریضه باشد؛ چون اولاً: قدرت، شرط وجودی امر به معروف و نهی از منکر است، نه شرط وجوبی. ثانیاً: اینکه مقدمه واجب، واجب است و قدرت، مقدمه انجام امر به معروف و نهی از منکر است. [121]
• باید مکتبی تربیتی، اجتماعی و عملی به وجود آورد. اسلام اولاً: یک روش تربیتی و یک مکتب تربیتی است، در مقابل مثلاً مکتب های فلسفی و هنری و ادبی. به علاوه اسلام، دین اجتماعی است و احکامش اجتماعی است. ثانیاً: در اسلام به عمل بیش از قول اهمیت داده شده؛ یعنی دین عملی است. امر به معروف و نهی از منکر، یعنی یک روش تربیتی اجتماعی عملی. [122]
• امر به معروف و نهی از منکر در مسائل بزرگ مرز نمی شناسد. هیچ چیزی، هیچ امر محترمی نمی تواند با امر به معروف و نهی از منکر برابری کند، نمی تواند جلویش را بگیرد. [123]
• آیات امر به معروف نمی خواهد موضوع ارشاد جاهل را بیان کند و لااقل اختصاص به آنها ندارد. امر به معروف بیان معروف، و نهی از منکر بیان منکر نیست، بلکه امر در آنجا وادار کردن و ترویج معروف، و مقصود از نهی بازداشتن و جلوگیری از منکرات است.[124]
امر به معروف و نهی از منکر و قیام حسینی(ع)
• امام حسین(ع) از روز اولی که از مدینه حرکت کرد، با شعار امر به معروف و نهی از منکر حرکت نمود. مسئله این نبود که فقط به خاطر عدم بیعت یا به خاطر دعوت کوفیان قیام می کنم، بلکه مسئله این بود که چون دنیای اسلام را منکرات فراگرفته، من به حکم وظیفه امر به معروف و نهی از منکر، قیام می کنم. به حسب این عامل است که امام، مهاجم به حکومت فاسد وقت است، یک مرد انقلابی است. [125]
• منطق امر به معروف و نهی از منکر، منطق حسین را منطق شهید کرد. منطق شهید، یعنی منطق کسی که برای جامعه خودش پیامی دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگری نمی خواهد بنویسد.[126]

دوشنبه 30/11/1391 - 9:42 - 0 تشکر 590439

چند نکته
• نص قرآن کریم[127] است که امر به معروف و نهی از منکر، اختصاص به مردها ندارد. در دفاع از حقیقت هیچ فرقی میان مرد و زن نیست.[128]
• از جمله امر به معروف های زشت، جلوی آزادی افکار را گرفتن و محیط هو و اختناق به وجود آوردن است.[129]
نکته: از حسین(ع) تا مهدی (عج)
رویکردی بر امر به معروف و نهی از منکر
مجید فضل الهی
امام بار دیگر، دشمن را مورد خطاب خویش قرار می دهد: «آیا هیچ فریادرسی نیست که به خاطر خدا مرا یاری کند؟» در این هنگام، مردی به نام یزید بن زیاد بن مهاصر کندی که در سپاه ابن سعد قرار داشت، از خواب غفلت بیدار شد و به یاری امام شتافت... . امام حسین(ع) در تنگنای جنگ و درگیری، خطاب به سپاه دشمن می فرماید: «هل من ناصر ینصرنی؟»؛ آیا یاورِ جوانمرد آزاده ای وجود دارد که مرا یاری کند؟»
این ندا، در حقیقت همچون آبی است که گَرد غفلت را از چهره غافلان و قلب ایشان، خواهد شست؛ اما تنها یک نفر از سپاه دشمن با این آب، گَرد غفلت را از خود زدود. بدون شک، فریاد امام حسین(ع) در روزِ عاشورا و در سرزمین کربلا، خطاب به تمام انسان های آزاده و جوانمرد است؛ زیرا «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.» به من، به تو و هر انسان آزاده ای خطاب می رسد که به یاری حق و حقیقت بروید و لحظه ای از انجام این مهم، غافل نباشید.
اگر فردی که در سپاه دشمن و در مقابل امام(ع) قرار داشت، از خواب غفلت بیدار شد، چرا ما شیعیان و پیروان آن بزرگواران، از خواب غفلت بیدار نشده، به یاری ایشان نشتابیم؟ جز این نیست که پیشوایان معصوم(ع) نوری واحد هستند. پس یاری امام انس و جان، مهدی فاطمه(ع) همچون آن است که در کربلا بوده، شهید راه امر به معروف و نهی از منکر را یاری کرده باشیم.
سخن این است که اکنون عاشورا و کربلای حسینی، رنگ مهدوی دارد؛ پس باید امر به معروف و نهی از منکر را سرلوحه کار خود قرار دهیم و لازمه این امر، آن است که ابتدا خود را آماده و خالص کنیم، سپس به ارشاد دیگران بپردازیم تا تأثیرگذارتر باشیم. امام حسین(ع) فرمودند: «جز برای امر به معروف و نهی از منکر قیام نکردم»؛ مطلب این است که بسیاری از انسان های روشن‌ضمیر به این عشق و آرزو زندگی می‌كنند كه ای كاش در كربلا حضور داشتند و مولای خود را یاری می کردند؛ حال آنکه با دقت کردن، متوجه می شویم که حسین زمان، یوسف زهرا(ع) ندا می دهد: «هل من ناصر ینصرنی؟» پس باید کسانی که سعادت دنیوی و اخروی می‌خواهند، لبیک گویان، به یاری حضرت بشتابند؛ زیرا یاری ایشان، یاری حق و حقیقت است. او رهایی‌دهنده از بدبختی و تیرگی است و چشم امید به من و تو دارد.
پس بیا من و تو عهد ببندیم که با امر به معروف و نهی از منکر، زمینه ظهور آن حضرت را آماده خواهیم كرد. حسن ختام سخن، حدیثی گوهربار از امام محمد باقر(ع) که فرمودند: «همانا امر به معروف و نهی از منکر، راه پیامبران و شیوه صالحان است».[130]


دوشنبه 30/11/1391 - 9:43 - 0 تشکر 590440

داستان:تابلو بازگشت
مجید فضل الهی
روزی خواهد رسید که تابلو بازگشت را رنگ‌آمیزی کنم و آن را به هر کس که در رؤیای زندگی اش از جاده سعادت به بیراهه افتاده است، هدیه دهم. در این رنگ‌آمیزی، قلم به دست همراه من «رضا» است. او دوست حقیقی من و کسی است که مرا از گرداب ظلمت و بدبختی نجات داد.
پس از گرفتن دیپلم که البته به کمک درس خواندن رفیقان (تقلب) بود، روی خوش به کنکور نشان ندادم. دست در دست دفترچه خدمت با هزار فکر و آرزوی خام، پا در پوتین سربازی گذاشتم و هنگامی به خود آمدم که گرمای پنجاه درجه جنوب به صورتم می خورد. دیگر کار از کار گذشته بود؛ چون غیر از سه ماه آموزشی، شش ماه از سربازی ام می گذشت. اگرچه بعدها متوجه شدم که خدمتِ سربازی، خود به نوعی عبادت است؛ اما در آن دوران غفلت‌زدگی که سرشار از حس و حال پوچ بودم، تنها غریب قافله زندگی ام عبادت بود و بی-جواب ترین سؤال زندگی ام، بندگی که چیستند و کدامند؟ حقیقت آنکه، صحبت ها بودند و نصیحت ها بی شمار؛ ولی آن غایب لحظه های شنیدن، گوش پند نیوش من بود. روزها و شب ها با بی محلی از کنارم عبور می کردند و من به دنبال آنها می دویدم، اما جز گرد و غبار گذشتن برای من نصیبی نبود.
بالاخره دوران سربازی به پایان رسید، ولی من هیچ تغییری نکرده بودم. همچون گذشته زندگی ام شده بود رفیق، رفیق و رفیق، آن هم رفیق هایی که از آنان جز حرف های بی ارزش نصیبی نمی بردم. به قدری سقوط کرده بودم که سخنان زیبا و دل‌نشین پدر و مادرم را به سخنان زشت و ناپسند نارفیقانم می فروختم. نارفیقانی که جز بدبختی و حقارت برای من نخواستند، همان نارفیقانی که بویی از انسانیت نبرده بودند و چه دیر فهمیدم که رفیق و رفاقت هم برای خود ملاک ها و معیارهایی دارد.
سوز آتشین دلم را خنکایی، و اشک خونین چشمانم را جویباری نیست، از غم ایام بازنگشتنی؛ ایامی که در آن دست های نازنین مادرم را به روی سینه ام لمس می کردم. در آن لحظه که سعی می کرد مرا برای نماز صبح بیدار کند و پدرم که نیمه شب برای باز کردن درِ هدایت به روی این گمراه، می شتافت؛ اما چه حاصل که با کوله باری از خستگی راه نیمه شب، توانی برای قدم گذاشتن در مسیر صبح بندگی نداشتم. چه بسیار شب هایی که دیر به خانه بازمی گشتم و بی اعتنا به نماز صبح، تا ظهر خواب بودم و بدتر از آن، اینکه با نماز ظهر و مغرب هم میانه خوبی نداشتم.
پدر و مادرم از دیدن این وضعیت خیلی ناراحت و نگران بودند. هر روز، حتی برای چند دقیقه، با من صحبت می کردند. گوش هایم از امر و نهی آنها پر شده بود، ولی به هیچ‌یک از آنها انعطاف نشان نمی دادم. بعضی وقت ها که سرزده به خانه می آمدم، مادرم را می دیدم که روی سجاده خود با چشم های پر از اشک، برای من دعا می کرد. همیشه خدا را صدا می زد و می گفت: «خدایا! پسرم را هدایت کن.» با وجود بداخلاقی های من، هیچ‌گاه ندیدم پدر و مادرم از دست من ناراحت شوند یا اینکه از امر و نهی‌کردنشان دست بکشند. در انتهای مسیر زندگی ام گم شده بودم، اما پدر و مادرم همچنان با مهربانی راه درست زندگی را به من می آموختند. بعدها متوجه شدم اگر صبر و استقامت و شیوه صحیح امر و نهی کردن پدر و مادرم نبود، چه‌بسا وضعیت من به جایی می رسید که دست به خودکشی بزنم؛ چون واقعاً خودم را به بن بست کشانده بودم؛ اما صحبت های والدینم مرا به زندگی امیدوار کرده بود.
تا اینکه خداوند دعای پدر و مادرم را مستجاب کرد. یک شب که به خانه برمی گشتم، باران شدیدی شروع کرد به باریدن و گویا قصد نداشت حتی برای لحظه ای استراحت کند. برای اینکه زیر باران خیس نشوم، به این فکر افتادم سرپناهی پیدا کنم که تا بند آمدن باران در آنجا بمانم. در همین فکرها بودم كه متوجه شدم در مسیر راهم، درب منزل یکی از خانه ها باز است و به سر در آن، پارچه سیاه رنگی نصب شده که روی آن با خط زیبایی نوشته شده است: «به مجلس عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) خوش آمدید.» با خودم گفتم: بهتر از این نمی شود. سریع خودم را به آنجا رساندم و وارد خانه شدم. به محض گذاشتن نخستین گام، مدّاح با لحن اندوهناکی گفت: «یا امام حسین! تو برای اینکه امر به معروف و نهی از منکر کنی و دین جد خودت را به ما برسانی تا ما خوشبخت و سعادتمند شویم، جان عزیز خودت را فدا کردی».
با شنیدن این جمله ها، گویا دنیا شروع کرد به چرخیدن دور سرم. یک لحظه قلبم شکست و تمام امر و نهی های محبت‌آمیز پدر و مادرم برای من تداعی شد تا اینکه فریاد زدم: «یا حسین!» و از حال رفتم. هنگامی که چشم هایم را باز کردم، دیدم یک عده آدم دور من جمع شده اند و یکی از آنها که هم سن و سال من بود، هم‌زمان با هم زدن آب قن درون لیوان، طور دیگری به من نگاه می کند. همین که چشم های من باز شد، لیوان را به طرف من آورد و گفت: بخور تا کمی بهتر شوی. کم‌کم آدم های اطراف من بلند شدند و رفتند. قصد داشتم که بلند شوم که دستی به شانه ام خورد و گفت: خیلی برای رفتن عجله داری؟ سرم را بالا آوردم. با شگفتی دیدم که رضا خداپرست، از بچه های دوران سربازی روبه‌روی من نشسته است. رضا از بچه‌های مذهبی بود که در برنامه های فرهنگی حضوری فعال داشت.
ناخودآگاه چشم هایم پر از اشک شد و رضا را در بغل گرفتم. شروع کردم به دردودل کردن و اوضاع و احوال خودم را برای او تعریف کردم. بعد از تمام شدن صحبت هایم، رضا لبخندی زد و گفت: «عزیزم! اینکه غصه ندارد. بلند شو تا باهم وضو بگیریم و دو رکعت نماز استغاثه بخوانیم که خدای خیلی مهربانی داریم.» رضا خیلی با من صحبت کرد. بعضی وقت ها فکر می کردم که با پدرم هم صحبت هستم؛ چون لحن رضا مثل لحن پدرم خیلی محبت آمیز بود. خودم هم متوجه نشدم که چه اتفاقی افتاد، اما همین‌قدر می دانم که بعد از آن شب، دوباره متولد شدم. حقیقتاً خداوند با لطف بی منتهایش مرا به مجلس آقا امام حسین(ع) کشاند و رضا را برای نجات من فرستاد؛ چون رضا دید و نگاه مرا به زندگی کاملاً عوض کرد؛ البته خودم را مدیون پدر و مادرم می دانم که با صحبت های نرم و محبت آمیزشان، باعث شدند که حرف های رضا را بهتر و راحت تر بفهمم. حمد و سپاس خداوند بلندمرتبه، که این بنده گمراه را چنان در نور هدایت غوطه ور کرد که از برکت نماز و نیایش، با خانواده ای مؤمن وصلت کردم که حاصل آن، یک دختر و یک پسر است. اکنون به نشانه سپاس‌گزاری از این سعادت و خوشبختی، هر روز پس از آنکه از محل کارم بازمی گردم، دست در دستانِ فرزندان زیبایم، به سمت نماز جماعت قدم برمی دارم. تنها تصویر طاقچه زندگی ام نماز است؛ تصویر زیبایی که تابلو بازگشت من، تبلوری از آن است؛ تابلویی که رنگش، الهی است و دستان وضو گرفته ای، رنگ آمیزی اش می کنند.

دوشنبه 30/11/1391 - 9:43 - 0 تشکر 590441

امر به معروف، گل سرسبد حركت های اجتماعی انسان است.
امر به معروف، مهم ترین اصل عملی اسلام است.
امر به معروف، نشان روشن غیرت دینی مؤمن است.
امر و نهی دینی، كلید تحقق احكام اسلام است.
امر و نهی دینی، حضور مثبت اهل ایمان در جامعه است.
ترك امر و نهی دینی، غروب و غربت دین و دین‌داری را به همراه دارد.
امر به معروف و نهی از منكر، قطره زلال بارانی است كه از بارش ابرهای آسمان روح مؤمن بر سرزمین جان گنهكار فرو می ریزد و به او حیات می بخشد.
نهی از منكر، چراغ تابنده ای است كه راه را روشن می سازد و دست گمشده را در دست مولایش می گذارد.
امر به معروف، انتشار خوبی ها و افشاندن بذر نیكی ها در كشتزار جان آدمی است تا با به ثمر رسیدن هر بذر، گلی از درون او شكفته شود و در نتیجه جامعه گلزاری از ارزش ها، نیكی ها و فضیلت ها گردد.
امر به معروف، افزایش فضای سبز خانه دل ها و كویرزدایی معنوی جامعه و جان كسانی است كه از نیكی ها فاصله گرفته اند.
امر به معروف، كلید خوبی هاست و ماهیت نیكی و نیك آوری دارد و نهی از منكر، چراغ تابنده ای است كه ماهیتش نیكی و ضد پلیدی است.
نهی از منكر، بارش قطرات زلال باران بر سرزمین جان گنهكار است كه شعله های معصیت را خاموش می سازد و به گسترش تیرگی قلبش پایان می بخشد.
ای عزیز! نیك بدان كه امركنندگان به خوبی ها و نهی كنندگان از بدی ها، پیام‌آوران حقند كه به آینده تو می اندیشند و به سود تو سخن می گویند. پس با گشاده رویی و تشكر، پیام خدایت را بپذیر تا قهر تو با خدا به دوستی گراید.
ای عزیز كه كمر همت بر امر به معروف و نهی از منكر بسته ای! نیك بدان كه كار تو یك طبابت روحی است. پس با گنهكار ستیزه مكن، بلكه با عیب او مبارزه كن كه پرخاش به دیگران، شیوه مجاهدان راه خدا نیست. صبر و مدارا و گفتار نیك را زینت خویش گردان كه اخلاق و بزرگواری تو، كلامت را گوارا سازد و بذر گفتارت را در سرزمین جان گنهكار بارور گرداند.

دوشنبه 30/11/1391 - 9:44 - 0 تشکر 590442

پی نوشت


[1]. نهج البلاغه، كلمات قصار، ش374.
[2]. محسن قرائتی، امر به معروف و نهی از منكر، تهران، مركز فرهنگی درس هایی از قرآن، 1376، چ5، ص9.
[3]. برگرفته از مفهوم آیه 108 سوره یوسف: «اَدعُوا الی الله علی بَصیرَةٍ؛ با آگاهی به سوی خدا دعوت می‌كنم».
[4]. بحارالانوار، ج97، ص83 .
[5]. وسائل الشیعه، ج3، ص351.
[6]. بحارالانوار،ج97،ص93.
[7]. تحریر الوسیله، ج 1، ص 467، مسئله 5.
[8]. همان، مسئله 8 .
[9]. همان، مسئله 10.
[10]. همان، مسئله 6.
[11]. تفسیر صافی، ذیل آیه 17 سوره لقمان.
[12]. تحریر الوسیله، ص 467، مسئله 4.
[13]. سید محمود مدنی بجستانی، امر به معروف و نهی از منكر دو فریضه برتر در سیره معصومین، نشر معروف، 1376، چ2، ص87.
[14] تحریر الوسیله، ج 1، ص 477، مسئله 1.
[15]. اصول كافی، ج5، ص161.
[16]. محمد رضا اكبری، قطره زلال امر به معروف و نهی از منكر، قم، نشر معروف، 1380،چ1، ص 123.
[17]. وسائل الشیعه، ج11، ص194.
[18]. نهج البلاغه، خطبه129.
[19]. بحارالانوار، ج97، ص83.
[20]. همان.
[21]. فرقان: 63.
[22]. قطره زلال امر به معروف و نهی از منكر، ص 66.
[23]. همان، ص 78.
[24]. بحارالانوار، ج36،ص233.
[25]. همان، ج27،ص137.
[26]. همان، ج97،ص83.
[27]. همان.
[28]. وسائل الشیعه،ج11،ص395.
[29]. نهج البلاغه، حكمت31.
[30]. مستدرك الوسائل، ج12، ص179.
[31]. بحار الانوار ، ج74، ص385.
[32]. وسائل الشیعه، ج11، ص395.
[33]. سوره آل عمران، آیه 104.
[34]. نهج البلاغه، حكمت31.
[35]. وسائل الشیعه، ج11، ص398.
[36]. صحیفه نور، ج10، ص1.
[37]. وسائل الشیعه، ج11،ص404.
[38]. مستدرك، ج12،ص177.
[39] . وسائل الشیعه، ج11، ص404.
[40]. همان.
[41]. همان، ص407.
[42]. تفسیر نمونه، ج 3، ص 37.
[43]. بحارالانوار، ج97، ص78.
[44]. میزان الحكمه، ج6، ص263.
[45]. نهج الفصاحه، ح2032.
[46]. وسائل الشیعه، ج 11، ص 397.
[47]. صف: 3.
[48]. نهج البلاغه،خطبه 175.
[49]. احزاب: 59.
[50]. تحریم: 6.
[51]. وسائل الشیعه، ج11، ص448.
[52] . آل عمران: 110.
[53] . حج: 41.
[54] . آل عمران: 110.
[55] . آل عمران: 104.
[56] . توبه: 112.
[57] . هود: 29.
[58] . احزاب: 70.
[59] . طه: 44.
[60] . ابراهیم: 1.
[61] . فرقان: 1.
[62] . زمر: 53.
[63] . فجر: 14.
[64] . نحل: 125.
[65] . نحل: 125.
[66] . دخان: 58.
[67] . زخرف: 43.
[68] . نک: دادسرای انقلاب اسلامی مبارزه با مواد مخدر و منکرات، شیوه های صحیح امر به معروف و نهی از منکر، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1376، چ3، صص 143 – 173.
[69] . مدثر: 6.
[70] . طه: 25 ـ 28.
[71] . احمد رضوان فر، فرهنگ اخلاقی معصومین «الف»، بخش دوم، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1384، چ1، صص 47 و 48.
[72]. مرتضی مطهری، كلیات علوم اسلامی (بخش فقه)، ص 343.
[73]. مجموعه آثار، ج 17، ص 281.
[74]. مجموعه آثار، ج 17، ص 219.
[75] . امر به معروف و نهی از منکر در آثار استاد شهید آیت الله مطهری، ص45 و 46.
[76] . آل عمران: 110.
[77]. همان، ص 215.
[78]. همان، ص 216.
[79]. همان، ص 218.
[80] . همان، ص 235.
[81] . همان، ص 309.
[82] . ده گفتار، ص 76.
[83] . همان، ص 80.
[84] . همان، ص 82.
[85] . جامعه و تاریخ، ص 18.
[86] . مجموعه آثار، ص52.
[87] . همان، ج 17، ص 222.
[88] . بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص 9.
[89] . همان.
[90] . یادداشت‌های استاد مطهری، ج 10، ص 252.
[91] . آینده انقلاب اسلامی ایران، ص 90.
[92] . ده گفتار، ص 86.
[93] . یادداشت‌های استاد مطهری، ج 10، ص 243.
[94] . آینده انقلاب اسلامی ایران، ص 90.
[95] . مجموعه آثار، ج 17، ص 219.
[96] . كلیات علوم اسلامی (بخش كلام)، ص 178.
[97] . جاذبه و دافعه علی(ع)، ص 109.
[98] . همان، ص 110.
[99] . همان.
[100] . همان، ص 109.
[101] . ده گفتار، ص 86.
[102] . همان، ص 89.
[103] . یادداشت‌های استاد مطهری، ج 10، ص 268.
[104] . همان، ص 279.
[105] . همان، ص 268.
[106] . همان، ص 269.
[107] . همان، ص 268.
[108] . همان، ص 271.
[109] . امور مباح و جایز.
[110] . همان، ص 242.
[111] . همان، ص 254.
[112] . همان، ص 269.
[113] . ده گفتار، ص 97.
[114] . مجموعه آثار، ج 17، ص 304.
[115] . همان، ص 264.
[116] . ده گفتار، ص 88.
[117] . همان.
[118] . یادداشت‌های استاد مطهری، ج 10، ص 247.
[119] . ده گفتار، ج 10، ص 247.
[120] . همان، ص 95.
[121] . مجموعه آثار، ج 17، ص 304.
[122] . یادداشت‌های استاد مطهری، ج 10، ص 248.
[123] . مجموعه آثار، ج 17، ص 267.
[124] . یادداشت‌های استاد مطهری، ج 10، ص 246.
[125] . مجموعه آثار، ج 10، ص 248.
[126] . همان، ص 149.
[127] . توبه: 71.
[128] . همان، ج 22، ص 629.
[129] . یادداشت‌های استاد مطهری، ج 10، ص 272.
[130] . وسائل الشیعه، ج11، ص395.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.