• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 826)
پنج شنبه 19/11/1391 - 11:19 -0 تشکر 587844
نگاهی به علل ترکیب شخصیت انقلابی و معنوی امام خمینی(ره)

منبع : مجله اندیشه انقلاب اسلامی، شماره 2

این مقاله، نگاهی عمیق و دقیق به جزئیات زندگانی حضرت امام(ره) دارد، و در پی آن است تا با معرفی افرادی که از اساتید امام بوده اند و یا آن رهبر بزرگوار تحت تأثیر شخصیت انقلابی یا نفوذ آنان واقع شده بودند، ترکیب شخصیت انقلابی این اسوه عظیم الشأن را به تصویر بکشد. نویسنده در جای جای این مقاله از افرادی سخن می گوید که نمونه والای علمای واقعی و دلسوز بودند؛ انسانهایی که به گفته مؤلف «هوای نفسانی خود را خدا نگرفته بودند». وی از شهادت پدر بزرگوار امام و از ظلم ستیزی ایشان سخن گفته و شخصیت انقلابی آیت الله شاه آبادی، استاد عرفان حضرت امام، فقیه، فیلسوف و عارف بالله را مورد نقد و بررسی قرار می دهد تا نمایان گردد امام(ره) تا چه اندازه این بزرگان را الگوی خویش قرار داده اند.

مؤلف در قسمتی از مقاله، از شخصیت انقلابی و خاص آیت الله مدرس سخن می گوید و به نکاتی اشاره می کند که در ترکیب شخصیت انقلابی امام(ره) نیز بارز است. بنابراین، مخاطب در سراسر مقاله با شخصیت های انقلابی طراز اول و برجسته ای آشنا می گردد که «الگوی رفتار انقلابی برای رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره)» بوده اند.

نقش اساسی مرحوم امام خمینی رضوان اللّه علیه در نهضت اسلامی ملت مسلمان ایران، به مدت شانزده سال به طول انجامید، و رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی در ایران را به زباله دان تاریخ انداخت، هم درباب این موضوع نیاز به بحث و استدلال و اثبات نمی باشد بلکه باید گفت: آغازگر این راه، آن بزرگوار بود که با پایمردی وی نیز ادامه یافت، و همچنین با بینش الهی خاص آن عزیز بزرگوار هم به نتیجه رسید.

اگر در سال 1341 و در واقعه انجمن های ایالتی و ولایتی، موضع گیری قاطع حضرت امام از بیان و قلم قوی برخودار نبود، آن غائله با شکست دولت اسدالله علم مواجه نمی شد، و چنانچه در دور دوم نهضت، اقدام سریع و جدی امام، در مقابل رفراندوم شاه و نیز بیانات کوبنده ایشان در روز عاشورا؛ 12 خرداد 1342 که منجر به بازداشت ده ماهه ایشان در تهران گردید، نبود آوازه نهضت به سراسر جهان نمی رسید، و اگر بیانات آن فقیه و فیلسوف و عارف بالله در دور سوم نهضت در دوران محکومیت کاپیتولاسیون و مصونیت قضایی و سیاسی دادن به اتباع آمریکا نبود، بیاناتی که سبب تبعید یازده ماهه ایشان به ترکیه، و اقامت اجباری سیزده ساله معظم له در نجف اشرف، و در آخر هجرت چهار ماهه آن رهبر شایسته به پاریس و بازگشت پیروزمندانه ایشان به کشور نبود، انقلاب پیروز نمی شد، و جمهوری اسلامی ایران بر ویرانه رژیم شاهنشاهی استوار نمی گردید. آری، همه این جریانات بسیار شاق که نویسنده در یازده جلد کتاب «نهضت روحانیون ایران» آورده است، بر اثر اقدام به موقع و مقاومت مردانه امام، و پایمردی دلیرانه آن مرجع عالی قدر شیعیان جهان بود.

حال باید دید چه عواملی موجب بروز و ظهور این نهضت بی نظیر تاریخ، توسط حضرت امام گردید؟ و چه انگیزه هایی در ترکیب شخصیت سیاسی دینی او تأثیر داشت که او، در این راه پر مخاطره قدمی چنان سترگ برداشت و تا کار راست نشد، از پای نایستاد؟!

با اینکه درباره تمام ابعاد زندگانی امام، و شخصیت ذاتی برازنده او، و عللی که آن نهضت بزرگ را به وجود آورد، سخن های بسیار گفته اند و مطالبی چند، نوشته اند، و بیش از همه خود نویسنده نیز، غیر از آن یازده جلد کتاب، در آثار دیگرش هم، از مصاحبه های کتبی و شفاهی و نگارش مقاله ها سهیم بوده است، ولی آنچه در این نوشتار می آید، کاملاً تازگی دارد و احتمالاً کسی تا کنون در این باره، مقاله ای با این تفصیل نگاشته است.

 

پنج شنبه 19/11/1391 - 11:28 - 0 تشکر 587856

آیت الله حاج شیخ محمد حسین کاشف الغطاء


مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین کاشف الغطاء نیز از علمای مجاهد و مبارز و مدافع دین مبین اسلام و آئین پاک تشیع و از فقهای بنام نجف اشرف و دارای آثار فکری و قلمی گرانقدری بودند که هر کدام در جای خود بی نظیر است.


آیت الله کاشف الغطاء در کنگره هایی که به منظور وحدت بین مسلمین،یا برای دفاع از حقوق مردم فلسطین در مصر و فلسطین و سوریه و اردن تشکیل می شد از چهره های درخشان مدعوین، و از سخنوران مهم کنگره بود. بیانات و مقالات و کتاب های او در دفاع از اسلام و تشیع، و احقاق حقوق ملت مظلوم فلسطین و مبارزه با سلطه مسیحیان شهرت فراوان دارد.


از جمله؛ زمانی که نویسنده در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم، هیأتی آمریکایی از ایشان دعوت کرده بود که با گروهی از دانشمندان مسیحی و مسلمان در شهر (بحمدون) لبنان حضور یابند، تا پیرامون نحوه جلوگیری از پیشرفت مرام کمونیستی مذاکره کنند و اقداماتی به عمل آورند.


مرحوم کاشف الغطا به آن همایش نرفت، و در پاسخ آمریکاییها کتابی نوشت به نام «المثل العلیا فی الاسلام لا فی بحمرون» و در آن از جمله نوشت ما پیشرفت شیوعی ها و کمونیست ها را حتی در نجف از چشم شما می بینیم! حالا شما می خواهید با همایش و سینما جلو آن را بگیرید؟!


این کتاب در دنیای اسلام انعکاس وسیعی یافت و آن را نشانه فکر مواج و اندیشه ژرف آن علامه نامدار دانستند که قبلا او را با جهادهای علمی و مبارزات قلمیش می شناختند.


کتاب دیگر مرحوم کاشف الغطاء «اصل الشیعه و اصولها» است که بیش از سی بار تاکنون چاپ شده و به سراسر دنیا رفته است.


مرحوم کاشف الغطا، نویسنده ای چیره دست، با منطقی قوی و شاعر توانا با اطلاعی وسیع از اوضاع جهان، به طور عموم و دنیای اسلام و تشیع بود. او چند بار به ایران آمد، اولین بار در زمان آیت الله حایری بود که وارد قم شد و عموم علمای حوزه از وی دیدن کردند، و در تجلیل و بزرگداشت وی تلاش فراوان نمودند.


مرحوم رازی می نویسد: «حضرت آیت الله فی الوری، آقای حاج شیخ محمد حسین آل کاشف الغطا؛ از مراجع عصر حاضر در نجف اشرف و از مردان بزرگ علم کلام و مناظره و صاحب قلم و بیان و تصنیفات و تألیفات بسیار است. در سال 1350 هجری وارد قم شده و در منزل آیت الله حایری نزول و از هر جهت مورد تجلیل آیت الله واقع شده و در صحن مقدس منبر بسیار مهمی رفتند و پس از مدتی به نجف مراجعت نموده وتاکنون یعنی؛ سال 1373 قمری، در قید حیات بوده و به تدریس و مرجعیت عرب و تألیف اشتغال دارد.


در گنجینه دانشمندان جلد یک صفحه 251 به نقل از علماء معاصرین صفحه 196 می نویسد: «پس از مراجعت از ایران، بنا بر دعوت فرق اربعه، اهل سنت برای اتحاد فرق مسلمین، مسافرتی به بیت المقدس نموده و در مسجدالاقصی اقامه جماعت نموده و تمامی فرق از جعفری و حنفی و شافعی و مالکی و حنبلی، به وی اقتداء نموده، و در روز دوشنبه چهارم شعبان سال 1350، در قدس شریف، خطبه تاریخی را انشا کرد.... و در آخر وفاتش را در کرند، سال 1382 نوشته که اشتباه و سال 1373 درست است.


ورود این شخصیت عالی مقام علمی و مبارز کوشا به قم هم، در همان سالی اتفاق افتاد که مرحوم شرف الدین به قم آمده بود. پیداست که ملاقات او و استفاده از منبر وی هم، تأثیرات به سزایی در روحیه حاج آقا روح الله خمینی(ره) داشته است.



پنج شنبه 19/11/1391 - 11:29 - 0 تشکر 587858

آیت الله کاشانی


مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، فقیه مبارز و مجاهد بزرگ نیز از کسانی است که مورد توجه خاص حضرت امام خمینی(ره) واقع شده است. آیت الله کاشانی در سن 25 سالگی همراه پدر بزرگوارش آیت اللّه سید مصطفی کاشانی که رهبر انقلاب عراق بر ضد استعمار انگلیس بود در جبهه جنگ، با انگلیس شرکت داشت، و در همان سن و سال از چهره های برجسته علمای انقلابی به شمار می رفته است. پس از شکست انقلابیون و اشغال عراق توسط انگلیسی های اشغالگر، چون انگلیسی ها، مقدمات دستگیری و اعدام ایشان را فراهم می کردند، از راه پشت کوه وارد قم می شوند، و مورد استقبال علما و طلاب حوزه قرار می گیرند، و پس از چندی نیز، به تهران می روند و در آن جا اقامت می ورزند.


آیت الله کاشانی، در زمان اشغال ایران توسط متفقین، در جنگ جهانی دوم، به جرم همکاری با آلمان ها برضد متفقین، دستگیر و 28 ماه تمام در اراک و کرمانشاه و رشت زندانی می شوند. در خرداد 1324، بار دیگر دستگیر و 22 ماه تمام در بهجت آباد قزوین تبعید بودند. مجددا در سال 1327 دستگیر و نخست به قلعه فلک الافلاک خرم آباد و پس از چند روز به لبنان تبعید شدند.


آیت الله کاشانی در حال تبعید بود که پس از کشته شدن هژیر، وزیر دربار محمدرضا پهلوی توسط فداییان اسلام در انتخابات تهران، به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب و پس از 16 ماه، با استقبال بی نظیری که نویسنده هم شرکت داشتم وارد کشور شدند.


اعلامیه ها و نطق ها و موضع گیری های مثبت و سازنده آیت الله کاشانی، سهم اساسی در ملی شدن صنعت نفت ایران و خلع ید از شرکت غاصب انگلیس داشت، به طوری که اگر او و فداییان اسلام نبودند، نفت ایران ملی نمی شد، و خلع ید انگلیسی ها نیز، تحقق نمی یافت.


ولی با کمال تأسف پس از آن همه مبارزات ضد استعماری آن بزرگوار، و عوامل استعمارو مزدوران انگلیسی ها، میان دکتر مصدق رئیس دولت و جبهه ملی و او جدایی انداختند، و در جراید به تضییع آن رهبر بزرگ روحانی پرداختند، و بدان وسیله، انتقام استعمار را از او گرفتند.


از همان زمان که آیت الله کاشانی، حضرت امام خمینی(ره)، آن مجتهد مبارز سرسخت ضد استعمار و مجاهد جوان انقلابی که وارد قم شد، را از نزدیک دید، در تهران نیز به ملاقات ایشان می رود و از نزدیک با وی آشنایی پیدا می کند، حتی آیت الله کاشانی در مجلس عقد امام خمینی(ره) در تهران حضور داشته، و پس از مذاکراتی با وی، به پدر همسر امام، مرحوم آیت الله میرزا محمد ثقفی می گویند: «این اعجوبه را از کجا پیدا کرده ای!»


از آن جا که منزل پدر همسر امام، آیت الله ثقفی در محله پامنار تهران نزدیک منزل آیت الله کاشانی بوده است، امام خمینی(ره) هر بار که به تهران می آمدند، میان ایشان و آیت الله کاشانی مراسم دید و بازدید به عمل می آمد، و مراوده کامل داشته اند.


امام خمینی(ره) در سال 1340 شمسی، که فقیهی نامی و از مدرسان بزرگ حوزه علمیه قم بودند، وقتی از کسالت آیت الله کاشانی اطلاع می یابند این نامه را به ایشان می نویسند و احوال پرسی می کنند:


بسم الله الر حمن الر حیم


به عرض عالی می رساند: پیوسته سلامت وجود مبارک را از خداوند تعالی خواستار است. امید است انشاءالله این کسالت به زودی مرتفع شود. مخلص دعاگوی وجود محترم هستم، و از اشخاصی که می آیند مستفسر هستم. بنده هم از موقعی که از تهران آمدم چندین مرتبه مبتلای به تب مالت و غیرآن شدم، و الآن هم در کسالت به سر می برم. از وجود مسعود ملتمس دعا هستم.


والسلام علیکم ورحمة الله.


روح اللّه الموسوی


مرحوم آیت الله کاشانی، به صراحت لهجه و شوخ طبعی معروف بودند و گاهی رجال مملکت را نیز، مچل می کرد، حتی نسبت به علاقمندانش هم آن صراحت را داشته و اغلب آنها را «بی سواد» خطاب می کرد. امام خمینی(ره) در یکی از بیاناتی که در 14 آبان سال 1359 در حسینیه جماران داشتند، فرمودند:


«.... قضیه کشف حجاب را با آن فضاحت و به آن رسوایی درست کردند. خدا می داند که در کشف حجاب، چه جنایت هایی اینها کردند، حتی به علمای بزرگ هم پیشنهاد می کردند که شما مجلس بگیرید با خانمهایتان بیایید در مجلس، برای این که فرموده اند؛ یعنی دستور است.


نقل کررند که یکی شان رفته بود پیش مرحوم آقای کاشانی گفته بود: فرموده اند که شما باید در آن مجلس که مختلط است شرکت کنید. ایشان فرموده بودند: فلان خوردند؟!. او گفته بود که آن بالایی ها گفته اند. گفته بود: من هم همان بالایی ها را می گویم!


و در روز سوم دی ماه 1359 هم، ضمن بیاناتی در جماران از جمله: از آیت الله کاشانی یاد کردند، و فرمودند: «از مرحوم حاج آقا روح الله خرم آبادی(7) شنیدم که می فرمودند:


وقتی مرحوم آقای کاشانی رحمة الله علیه را تبعید کردند به خرم آباد، و در قلعه فلک الافلاک محبوس کرده بودند، من از رئیس ارتش (فرمانده لشکر خرم آباد) خواهش کردم که مرا ببرد خدمت مرحوم کاشانی، قبول کرد و مارا بردند پیش ایشان. آن رئیس، و من بودم و آقای کاشانی آنجا بودیم. آن شخص (سرلشکر) شروع کرد صحبت کردن، و رو کرد به آقای کاشانی که:آقا شما چرا خودتان را قریب به این معانی به زحمت انداختید؟ آخر شما چرا در سیاست دخالت می کنید؟ سیاست در شأن شما نیست، چرا شما دخالت می کنید. از این حرف ها شروع کرد به گفتن. آقای کاشانی فرمودند: خیلی خری!


شما نمی توانید بفهمید، که این کلمه در آن وقت مساوی با قتل بود. یعنی اگر من در سیاست دخالت نکنم،چه کسی دخالت کند؟ یک قصه هم من خودم دارم.


وقتی ما در حبس بودیم، رئیس امنیه آن وقت سرلشکر پاکروان رئیس کل ساواک که در دادگاه انقلاب محکوم و اعدام شد آن جا حاضر بود. مارا بردند پیش او، وی ضمن صحبت هایش گفت:


آقا! سیاست عبارت از دورغگویی است، عبارت از خدعه است، عبارت از فریب است. عبارت از پدر سوختگی است. این را بگذارید برای ما. من به او گفتم: این سیاست مال شماست! می بینید که چقدر امام با مرحوم آیت الله کاشانی مأنوس بوده اند که لطیفه او را به یاد داشته و به طرز دیگری به کار برده اند.


حضرت امام از عاقبت آیت الله کاشانی پس از آن همه مبارزات و مصایبی که ایشان تحمل نموده بودند، سخت اندوهگین شدند. ما این را در حوزه علمیه قم از ایشان می دیدیم و کاملاً از نزدیک اطلاع داشتیم.


امام فقید، ضمن بیانات خود در حسینیه جماران 26 آذر 1362 که اعضای نهادهای وابسته به نخست وزیری به ملاقات آمده بودند، درباره پیامد نقش علما در تأسیس مشروطیت و سهم اساسی آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نوری که سر انجام چه بر سر او آوردند، فرمودند:


«امروز مغتنم است که من در حضور آقایان مطلبی را عرض کنم. این مطلب مال همه است، هم مسئولین کشور و هم مردم».


ما از تجربه هایی که بر ایمان نقل شده است، یا از تجربه هایی که خودمان در جریانش بودیم، مطلبی را در نطر داشته باشیم. در دوران مشروطه که همه آقایان شنیده اند، عده ای نمی خواستند که در این کشور، اسلام قوت داشته باشد، آنها دنبال این بودند که اینجا را به طرف اروپا بکشند.


جوسازی کردند، به طوری که مانند مرحوم آقا شیخ فضل الله نوری که آن وقت یک آدم شاخصی در ایران بود بدون هیچ علتی در میدان توپخانه، دار زدند و پاهای وی را نیز کتک زدند، این یک نقشه بود تا اسلام را مستعزل کنند و کردند، و از آن به بعد دیگر، مشروطه ای باشد (همان طور که علمای نجف می خواستند) حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل الله را در نجف جوری ساختند که در ایران و سایر جاها، جوسازی، اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضی از روحانیون (1) در خود ایران به دار کشیدند، و پای آن هم ایستادند، کف زدند و در آن وقت اسلام را شکست دادند، و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم که این جا بودند نیز، غفلت داشتند.(8)


آن گاه حضرت امام، از سرنوشت آیت الله کاشانی، پس از آن همه مبارزات طولانی یاد می کنند و می گویند:


«ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی از جوانی در نجف، یک روحانی مبارز بودند. مبارز با استعمار. آن وقت مبارزه با انگلستان بود.در ایران هم که آمدند تمام زندگیشان صرف همین معنی شد.


من از نزدیک ایشان را می شناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی از منزل می خواست حرکت کند، فرض کنید؛ بیایند به مسجد شاه، مسجد شاه مطلع می شد، و آمدن ایشان اعلام می شد. اول وضع ایشان این طور بود. بعد دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد، لابد اسلام را در کار می آورد. این حتمی است و همین طور بود.


از این جهت شروع کردند به جوسازی، طوری جوسازی کردند که عینک به چشم سگی زدند، و به نام آیت الله و از طرف مجلس به این طرف آوردند.


من خودم در مجلس بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد، مجلس روضه بود. هیچ کس پا نشد: من پاشدم و یکی از علمای تهران که الان هم هستند(9) من جا دادم به ایشان. این جور درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر از منزلش هم نمی توانست بیرون بیاید و با این کارشان مسلمین را شکست دادند.


آنگاه امام هشدار می دهند که در جمهوری اسلامی هم از همین حالا؛ یعنی سال 1362! ایادی استعمار و مزدوران اجانب دست به کار شده اند و مسئولین و مردم باید مواظب باشند:


من حالا می خواهم هشدار به آقایان بدهم. مسئله الان به وضعی در آمده که انسان می بیند مشغول جوسازی هستند و به تدریج می خواهند این کار را عملی کنند. یعنی منفور کردن اسلام را می خواهند ... این دفعه اگر تسلط پیدا کنند برای ما هیچ نمی گذارند. اینها ادراک کرده اند که اگر این جمهوری رشد پیدا بکند، نخواهد گذاشت که اینها منافع خودشان را ببرند. اگر اسلام این جا سیلی بخورد، بدانید که دیگر تا آخر، نمی تواند سر بلند کند ....»



پنج شنبه 19/11/1391 - 11:30 - 0 تشکر 587859

نهضت های علمای دیگر


به علاوه، امام دیده بود که چگونه آیت الله میرزا محمدآقازاده، پسر بزرگ آیت الله آخوند خراسانی را پس از واقعه مسجد گوهرشاد در تهران محاکمه کردند و خلع لباس نمودند و طوری از نظر افتاده بود که در گوشه ای از خیابان نشسته بود و کسی اعتنایی به او نداشت.


امام دیده بود که آیت الله میرزا صادق آقا تبریزی و آیت ا... سید ابوالحسن ابطحی، از علمای بزرگ آذربایجان در ارتباط با مقاومت در مقابل تحمیلات رضاخان، چگونه نخست به کردستان و سپس به قم تبعید شدند. آیت الله میرزا صادق آقا در آخر در قم ماند و همان جا از دنیا رفت. امام با این دو بزرگ تبعیدی هم در قم ملاقات داشته و خدمت آنها می رسید و از نزدیک با علل قیام و تبعید آنها آشنا گشته بود.


امام در سال 1356، ضمن بیان سخنانش در نجف اشرف؛ که قسمت هایی از آن را قبلاً نقل کردیم، درباره سران نهضت های دیگر علما می گویند:


«یک نهضت هم، نهضت علمای خراسان و واقعه مسجد گوهرشاد بود. مرحوم آقازاده و مرحوم آقاسیدیونس اردبیلی و سایر علمای آن وقت همه را گرفتند. آوردند در محبس تهران من خودم مرحوم میرزا احمد آقازاده (رضوان اله علیه) را دیدم که جایی بدون عمامه نشسته بود، با این که تحت مراقبت بود و کسی حق نداشت پیش او برود. ایشان را بدون عمامه می بردند در خیابان، به دادگستری و محاکمه می کردند.


آن وقت هیچ خبری از این احزاب نبود، که سرو صدا راه بیندازند. در قیام هایی که علما کردند اصلاً از احزاب خبری نبود، بعضی هم که بودند مرده بودند.


یک نهضت هم از آذربایجان بر پا شد. مرحوم آقامیرزا صادق آقا و مرحوم انگجی، آنها هم نهضت کردند. آنها را هم گرفتند و بردند. مرحوم آقامیرزا صادق آقا، بعد از تبعید آزادی دیگر نرفت آذربایجان، در صورتی که مردم آذربایجان او را خیلی گرامی می داشتند، در قم ماندند و تا آخر عمرشان هم در قم بودند و ما هم خدمتشان می رسیدیم».


امام دیده بود با همه احتیاطی که استاد بزرگوارش آیت الله حایری مؤسس حوزه علیمه قم در برخوردی که با رضاخان داشته، پس از اصرار بسیاری از علمای حوزه، تلگرافی در امر اتحاد شکل به رضاخان کرد و آن دیو سرکش که قبلاً با خضوع به حضور ایشان می رسید و خود را مقلد او می دانسته، چگونه جواب سربالا داد و حاج میرزا خلیل کمره ای، هم درس امام را که فقط رونوشتی از آن تلگراف برداشته بود، دستگیر کرده و به تهران بردند و محبوس نمودند.


آری، امام درست به یاد داشت که چگونه از بیم تعرض پاسبانان و مأمورین نظمیه، اغلب اوقات با هم درسان به باغ های اطراف قم می رفتند و در آن جا مشغول مباحثه می شدند و دیده بود، و دیده بود، و دیده بود،...


این رباعی امام یادگار آن دوران تاریک و سیاه است:













از جور رضاشاه کجا داد کنیمزین دیو، بر که ناله بنیاد کنیم
آن دم که نفس بود، ره ناله ببستاکنون نفسی نیست که فریاد کنیم


پنج شنبه 19/11/1391 - 11:31 - 0 تشکر 587860

دورنمای مطلب در یک جمع بندی


نویسنده، این مطالب را به این خاطر به تفصیل آورده است، تا زمینه ای باشد برای پژوهشگرانی که می خواهند راجع به تکوین و ترکیب شخصیت انقلابی امام خمینی(ره)، کاوش و بررسی کنند.(10)


امام از اوایل سن و سال و ایام جوانی در قم، شاهد آن حوادث دردناک بوده و همه را به دقت در نظر داشته است و گویی خود را آماده کرده بود تا در فرصتی مناسب، تلافی همه آن رنج ها و مصایب را که مراجع و بزرگان دیدند، بر سر خاندان پهلوی و عمال آنها خالی کند و درسی فراموش ناشدنی به اربابان آنها بدهد که سرمشق سایر انقلابیون دنیا باشد.


جالب است که نویسنده درست به یاد دارد، زمانی که تازه به قم آمده بودم، یعنی سال های ملی شدن صنعت نفت که دنیا نظر به ایران داشت و شخصیت بارز روحانی آیت الله کاشانی در آن مبارزه حاد ضد استعماری حرف اول را می زد، حضرت امام عصرها نزدیک غروب می آمدند در حجره مقبره آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نوری واقع در صحن بزرگ حضرت معصومه(ع)، ربع ساعتی با چند نفر از علمای هم فکر، پیرامون اوضاع روز گفتگو داشتند و پس از آن نیز همان جا نماز می خواندند و ساعتی بعد پراکنده می شدند.


هرگز دیده نشد که امام، در جای دیگری، غیر از حجره مرقد حاج شیخ فضل الله، در حجره دیگری بنشینند و نماز بگذارند. این موضوع نیز، اگر یک تصادف نبود، به خوبی می رسانید که رهبر آینده انقلاب اسلامی، همیشه به یاد آن رهبران راستین نهضت های دینی و روحانی بوده و سرانجام نیز، خلف صالح و شایسته ای برای آنها بود و با قیام مردانه خود، انتقام همه آنها را از استعمارگران و نوکران آنها گرفت.


اگر خوانندگان در بیانات و مصاحبه های شفاهی و اعلامیه ها و پیام های کشوری و فرمان های حکومتی که امام داشته اند چه در داخل و چه در خارج درست دقت کنند، خواهند دید که امام به همه مصایبی که روحانیون قبل از وی در راه نهضت هایی که داشته اند نیز، اشاره نموده اند و حتی، جزیی از آنها را هم یاد کرده اند. بدین ترتیب، این نوشتار، اجمالاً منظور و مقصودی بود که نویسنده در این مقال در پی آن بود است، حال تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.



پنج شنبه 19/11/1391 - 11:31 - 0 تشکر 587861

پانوشت ها:


1.نویسنده و محقق علوم اسلامی.


2. رضاخان بعدها لقب «پهلوی»، اسم خانوادگی میرزا محمودخان عضو وزارت پست، و عنوان تلگرافی بانک شاهنشاهی انگلیس، به جای پالانی که مشابه همان بود، برای خود انتخاب کرد و شد رضاخان پهلوی.


3. در شرح حال آیت الله شاه آبادی و پدرشان از کتاب «شاه آبادی بزرگ آسمان عرفان» استفاده شده است.


4. 7 شهریور 1360.


5. سوره فرقان، آیه 63. یعنی هوای نفسانی خود را خدا گرفته است.


6. همان، به نقل از صحیفه نور، ج 8، ص 31.


7. دوست صمیمی امام که در قم به موازات درس فلسفه امام، ایشان هم درس فلسفه داشتند، و بعدها به شهر خود خرم آباد رفتند و حوزه علمی آن جا را دایر کردند. در حوزه علمیه قم به هر دوی آنها «حاج آقا روح الله» می گفتند.


8. شیخ ابراهیم زنجانی وکیل دعوی عدلیه و مورخ معروف.


9- گویا مرحوم آقاسید محمدصادق لواسانی دوست دیرین امام بودند.


10. فرزند فرزانه ام محمدحسن رجبی(دوانی) نیز اجمالی از آن را در «زندگینامه سیاسی امام خمینی(ره)» آورده و به اختصار به تحلیل آن پرداخته است.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.