16. اما اگر زن نشوز پیدا كرد, چه باید كرد؟ به محكمه باید رجوع كرد, یا طلاق, یا همین اقدامات.
17. مى گویند چگونه است كه اسلام مرد را كه مدعى است, قاضى و مجرى قانونى هم شناخته است.
عین اشكال, در تأدیب پدر فرزند را نیز هست. جواب این است كه این تأدیب, تأدیب دو فردى است كه با هم بیگانه اند, و فرق است میان دو فردى كه خودى هاى مستقل دارند و به واسطه منافعى با هم شركت تشكیل مى دهند و دو نفرى كه وحدت روحى دارند.
و ثانیاً در اینجا ایمان, خود بهترین ضامن است. فرق است میان اجازه اى كه دین مى دهد (آن هم با این مراحل كه اول نصح و موعظه است, و بعد هجر درمضاجع, و بعد كتك) و اجازه اى كه قانون مى دهد.
18. در اینجا این مطلب باید گفته شود: فلاسفه اروپا ـ چنان كه … از كتاب انسان موجود ناشناخته و از كتاب لذات فلسفه نقل كردیم ـ به تفاوت غریزى جنس مرد و جنس زن پى برده اند و در این قسمت نكات دقیقى را متعرض شده اند, مخصوصاً در جهاتى كه مربوط به پیوند و اتصال مرد و زن است; از قبیل اینكه دل نرم زن, مرد دلیر و توانا مى خواهد, و قلب نیرومند مرد, زن لطیف و نرم. اما به نظر ما به یك نكته اساسى حقوقى كه از همین گفته ها استنتاج مى شود توجه نكرده اند, و آن نكته همان است كه اجتماع منزلى بر خلاف اجتماع مدنى, طبیعى است و اجتماع طبیعى از لحاظ حق حكومت و وظیفه اجرایى با اجتماع مدنى متفاوت است و این دو با یكدیگر از این لحاظ قابل مقایسه نمى باشند.
این دانشمندان این تفاوتهاى طبیعى را ذكر كرده اند, اما در این باره بحث نكرده اند كه این تفاوتهاى طبیعى, اجتماع خانوادگى را داراى حقوقى مغایر با حقوق اجتماع مدنى مى كند.