بر گرفته از http://www.3noqte.com نوشته مریم خباز
50سال گذشته، صورتشان چروك افتاده، چشمشان سو ندارد، دستشان میلرزد، راه رفتنشان بدون عصا شدنی نیست و یك لشكر بچه و نوه و نتیجه و عروس و داماد دورشان را گرفته، اما هنوز با هم میجنگند. از 50 سال پیش كه توپخانهشان به كار افتاد تا امروز هنوز جنگشان تمام نشده، بگومگوهای آنها را چندین نسل دیدهاند چه آن وقت كه جوان بودند و اول راه، چه آن وقت كه پشت سر هم بچهدار شدند و چه حالا كه آن بچهها خودشان پدر و مادر شدهاند و منتظر عروس و دامادند.