• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن نصف جهان > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
نصف جهان (بازدید: 2916)
يکشنبه 16/7/1391 - 13:12 -0 تشکر 564898
آیا معلم اول دبستان را یادتونه؟

اسمش چی بود؟
                       کدوم مدرسه؟
                                          کدوم محله؟
                                                          آیا معلمتون در قید حیاته؟ یا که ....

                                                            با به یاد آوردن معلم کلاس اول یاد و نام و خاطره او را زنده نگهداریم

 

جواني شمع ره کردم که جويم زندگاني را

نجستم زندگاني را و گم کردم جواني را

سه شنبه 18/7/1391 - 0:7 - 0 تشکر 565236

بنام خدا
سلام
نام خانوادگیش دقیقا یادم نیست...خوب بود یه جور باهام کنارمیومد ...
مدرسه حجاب تو خیابون نیایش نزدیک خونه مون بود ...اما معلم های سال بعدرو یادم هست ...معلم دوم می خواست بیاید خونه مون بگیره برای اجاره که خدا رحم کرد نشد چون خدایش خیلی سرکلاس بداخلاق بود...سوم هم گاهی می بینمش...

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 18/7/1391 - 22:24 - 0 تشکر 565447

معلم کلاس اول خانم اسدی
مدرسه شهید ثانی
پل شیری مطهری
اگه دفترمون کثیف بود یا مشقامون رو نمینوشتیم اون موقع چشمتون روز بد نبینه .............خدا از سر تقصیرمون بگذره

خدا کند که مرا با خدا کنی آقا 
زقید و بند معاصی رها کنی آقا
دعای ما به در بسته میخورد ای کاش
خودت برای ظهورت دعا کنی آقا...
اللهم عجل لولیک الفرج....
چهارشنبه 19/7/1391 - 11:27 - 0 تشکر 565502

اوه چه خاطراتی.... چقدر معلم ها تاثیرگذارن واقعا... و چقدر باید پاسخگو باشن. شکر خدا هنوز معلم نشدیم!!!

خوب منم معلمم خانم خیام باشی بود

فوق العاده ناااااااااااااز و مهربون

بعدها دیدم توی همون مدرسه ناظم شدن

اصلا بهشون نمیاد آخه

بس مهربونن.

مدرسه ام: شهید جلال افشار هـــــــــــــی یادش بخیر.

توی وبلاگم نوشتم که یه بار معلم دوم دبستانم رو دیدم! اون زمان که معلم ما بود باردار بود و من هم خاطره خوبی ازش تو ذهنم نبود!!!

ولی حس کردم اون مثل شمع آب شده تا ما رشد کنیم.

خدایشان یاور باشد انشاالله.

جمعه 28/7/1391 - 11:14 - 0 تشکر 567604

خوب منم دبستان حجت بودم فامیل معلممونم خانم طاهری بود مدیرمون آقای زرگر و ناظممون آقایان یغمایی و مختاری بودند
یادش بخیر خواهرم یه سال از من بزرگتر بودش وقتی رفت روز اول مدرسه بهشون شکلات دادند اونم چه شکلاتایی من خیلی دوست اشتم برم کلاس اول که به منم از اون شکلاتا بدند و بیارم خونه تا با خواهرم با هم بخوریم ولی نامردا به ما بیسکوییت موزی دادند دقیقا صحنه ش یادمه ، من و خواهرم تو یه مدرسه بودیم یه هفته صبحی بودیم یه هفته عصر اسم راننده سرویسمون هم آقا رضا بود که بهش میگفتیم دوقلو بزا دی:
من خیلی شیطون بودم من حتی وقتی میرفتم آمادگی هم یادمه لاله های انقلاب خیابون شاهزید کلاس صورتی خانم رسولی ، اسم راننده سرویسمونم ممد آقا بودش
وایییییییییییییییییییی یادش بخیر

   زندگی زنگ تفریحی بیش نیست            زنگ  بعد  زنگ  حساب است

                                                          داودخطر

جمعه 28/7/1391 - 18:56 - 0 تشکر 567664

davvoodkhatar گفته است :
[quote=davvoodkhatar;277348;567604]

خوب منم دبستان حجت بودم فامیل معلممونم خانم طاهری بود مدیرمون آقای زرگر و ناظممون آقایان یغمایی و مختاری بودند
...
اسم راننده سرویسمون هم آقا رضا بود

...
میرفتم آمادگی هم یادمه


ایول حافظه ...
من نیز دبستان شهید قضاوی خیابان سروش بودم. (دست راستش ورزشگاه سلمان فارسی بود و دست چپش دبستان شاهد)
معلم اول دبستان خانم توحیدی... دوم آقای عباسی...سوم خانم ربیعی .. چهارم آقای بیات.... پنجم اقای ناطقی
مدیر مدرسه آقای قضاوی
ناظم مدرسه آقای فتوحی و آقای رزازاده  (رضا نخونید ... رزا ، ر به فتحه:d )
مسئول بوفه ی پفک اینا آقای اسفندیاری
نظافتجی مدرسه آقای مرادی

البته من آمادگی نرفتم و سرویس مدرسه مون هم پاهامون بود
(یه روز دوچرخه شماره بیست که دو برابر اندازه خودم بود برداشتم رفتم مدرسه ، به در مدرسه هم قفلش کردم ، اما زنگ که خورد و اومدیم بیرون دیدم کرمهای تایراشو دراوردن شیطونا و پنچر شده بود)

آقا جان اگر قرار باشد من هم مثل ژول ورن دور دنيا را درهشتاد روز بچرخم ،
ترجيح ميدهم دور تو بچرخم
چون تو هم دنياي مني هم عقبي مني
جمعه 28/7/1391 - 20:51 - 0 تشکر 567674

ههههه حقته که پنچرت کردند یادش بخیر واقعا
من خیلی شیطون بودم
روزی چند بار دعوا میکردیم و کتک مزدیم همدیگه را
منم همیشه ته کلاس مینشستم ، آرزوم بود یه بار بشینم نیمکت اول

   زندگی زنگ تفریحی بیش نیست            زنگ  بعد  زنگ  حساب است

                                                          داودخطر

شنبه 29/7/1391 - 21:33 - 0 تشکر 567877

davvoodkhatar گفته است :
[quote=davvoodkhatar;277348;567674]

ههههه حقته که پنچرت کردند یادش بخیر واقعا
من خیلی شیطون بودم
روزی چند بار دعوا میکردیم و کتک مزدیم همدیگه را
منم همیشه ته کلاس مینشستم ، آرزوم بود یه بار بشینم نیمکت اول



بابا شما دیگه آخر شیطنت بودیندا بیچاره اون معلم و ناظم های شما که چی میکشیدند از دست شما.

شنبه 29/7/1391 - 23:18 - 0 تشکر 567934

آقا این معلم حیات در قید حیات بوده اون زمان واسه همین بهش نمره داده و قبول شده وگرنه من فکر نمیکنم نمره بیشتر از 5 میگرفته این پسر

   زندگی زنگ تفریحی بیش نیست            زنگ  بعد  زنگ  حساب است

                                                          داودخطر

يکشنبه 30/7/1391 - 13:16 - 0 تشکر 568031

یک خاطره از کلاس دوم دبستانم  بگم ، معلمم خانم انصاری بود که خیلی سختگیر بودن البته من چون بچه مثبت بودم دوستشون داشتم . اون موقعها که مثل الان نبود بچه ها اصلا نمی فهمن مشق نوشتن یعنی چی؟ یادم می آید اونسال از لحظه ای که خونه میومدم مشق می نوشتم تا شب به قدریکه جای مداد روی انگشتانم مونده بود ، آه... .
یادم میاد تنها شبی که به خاطر یه اتفاق مشق ننوشته خوابم برده بود نصف شب از ترس خانم معلم از خواب پریدم و تکالیفمو کامل کردم.

 

.....................................................................................................

روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران 

تا از دلم بشویی غم های روزگاران

http://img.tebyan.net/Big/1388/11/36222359111523534249227329396975323285.jpg

دوشنبه 1/8/1391 - 9:51 - 0 تشکر 568241

خوب منم یه اعتراف بکنم که از اول دبستان تا پنجم وقتی میخواسم مشق بنویسم هر یه خط که مینوشتم دوتا خط جا مینداختم واسه همین همیشه زودتر مشقام تموم میشد ، انقد هم ریز مینوشتم که معلممون شک نکنه که چرا کمه پیش خودش بگه که خوب ریز مینویسه و البته نتونه هم بخونه ، ولی کلاس پنجم( آخه معلم کلاس دوم و سوم و پنجممون خانم حریری بود که اندازه یه دنیا دوستش دارم همیشه دوست داشتم یه بار دیگه ببینمش که هنوز قسمت نشده) خانم حریری مچمو گرفت و مجبورم کرد کل کتابو به عنوان مشق بنویسم و به یکی هم گفت که چک کنه ولی با این حال بازم کلیشو جا انداختم ، دی:
دی:
یه سری هم چون خطم بد بود کشوندنم لب دفتر مدیر و یه روز کامل داشتم تمرین خط میکردم که وقتی دیدند به نتیجه نمیرسند بیخیال شدند ، البته من ایو بگمو من تا کلاساول خطم خوب بود ولی فکر کنم تو بیمارستان عوضم کردند
دی:

   زندگی زنگ تفریحی بیش نیست            زنگ  بعد  زنگ  حساب است

                                                          داودخطر

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.