سلام بر خورشید تابان امامت که وجودش امان برای اهل زمین است
سلام بر پدر مهربانی که در این روزگار حیرت و سرگردانی با وجود همه غفلت های ما تنهایمان نگذاشته و فراموشمان نمی کند که اگر عنایات و توجهات نبود سختیها و دشواریهای روزگار ما را در بر میگرفت و دشمنان هلاکمان مینمودند.
مولای من! هر روز که میگذرد دشمنان دین برای از بین بردن سرمایههای معنوی دوستدارانت بیشتر تلاش میکنند و در کمیناند تا یاد تو را از قلبها بربایند.
و تویی آن نور خدا در زمین که بر دلهای سرد میتابی و جاده حق و حقیقت را از بیراهههای رنگارنگ باطل نشان میدهی.
پس بیا که کلید رهایی و نجات ما در دستان توانمند توست، بیا که دیدگانمان از فراق تو بیفروغ گشتهاندو بسیار سخت است لحظههای بدون تو را شماره کردن و تنها انتظار و چشمبراهی برای دیدن روی ماهت به زندگی ما رنگ امید میدهد و به لحظات دشوار بیتو بودن گشایش و فرج میبخشد و یأس را به امید میرساند.
مهدی جان، چه زیبا فرمودهای به آنچه موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده و آنان را از دیدار ما محروم نموده است، گناهان و خطاهای آنان است.
مولا جان، میدانیم که گناهان ما، چاه غیبت توست اما باز چشم امید بر تو بستهایم، یاریمان نما تا ابرهای آلوده گناه را از زندگی خود بزدائیم و علفهای هرز غفلت و بیخبری را از وجود خود ریشهکن کنیم تا هر چه زودتر چشمان به خاکستر نشسته ی ما به جمالت روشن شود و پرچم سبز ظهور عدالت و پیروزی برافراشته گردد.
پنجرههای امید را هر روز میگشایم تا شاید بوی گل نرگس به مشام برسد و خبری از او بشنوم. نهال خشکیده وجودم، در انتظار بهاری زیبا نشسته است تا جوانه بزند و سرشار از شکوفههای مهر و محبتاش گردد و قلب سردم، گرمای محبت او را طلب می کند.
مولای من! ای شیرینترین مژدهی الهی، چشمانم صبورانه منتظر قدوم بهاریت هستند. پس بیا و غبار از آئینهی دلم بشوی و همچون آفتاب بر من پرتو افکن تا از آتش مهر و محبتات گناهانم ذوب شود و وجودم سرشار از عشق تو گردد.
بیا و چونان ابری بر من ببار تا کویر تشنهی وجودم سیراب از طراوت باران رحمتات گردد.
به امید روزی که آسمان هستی به نور ولایتتان منور شود و دیدگان منتظرانت روشن به جمال ملکوتی شما گردد.(1)
گل محمدی
-------------
با کمال تأسف رژیم منحوس آمریکا در پی اقدام وقیحانه خود، با تولید فیلمی سراسر توهین آمیز به ساحت مقدس پیامبر اسلام( ص) بار دیگر چهره واقعی شیطان صفت خود را به تمام مردم جهان نمایان کرد.
روی گل محمدی از اشک، تر شدهست
با ما مصیبتیست که عالم خبر شدهست
با ما مصیبتیست که ورد زبان شده
با ما مصیبتیست که خون جگر شده ست
دشمن به فتنه سنگر تصویر را گرفت
لشکر نبردهایم و نبردی دگر شده است
آن سوی خندهها، همه دندان گرگ بود
اینک زبانشان به دهان ، نیشتر شده ست
از هیچ زادهاند و پی هیچ، زیسته
شیطان ، بر این جماعت ابتر، پدر شده است
نمرود تیر بسته به زیبایی خدا
زیبایی خدا ، به خدا بیشتر شده است
عالم، هنوز در صلوات است و همچنان
این رایت نبی ست که بر بام، بَر شده است
میلاد عرفان پور
ای پیرترین جوان تاریخ بیا...
باز هم قلبمان شکست...آخر این چه دنیایی است؟؟ که برای آزاده بودن و عاشق بودن باید هزار بار بمیری و زنده شوی مگر ما چه خواستیم؟؟ کمی احترام ....کمی انسانیت به پیامبر صلح و دوستی چیز زیادی است؟؟؟
----------------
قرار عاشقی 116
هر روز برای آمدنت دعا میکنم... این بار نه تنها دل تنگم که سرشار از بغضم ...سرشار از تنفرم ...سرشار از انزجارم ... انزجار نسبت به جریان باطلی که برای نابود شدنش شدیدا به تو محتاجیم به تو و ولایت معنوی تو.... ما را یاری کن تا مشت های گره کرده خود را با تمام وجود بعد از نماز جمعه بر چهره ی خبیث استکبار جهانی بزنیم...
غروب های جمعه نه تنها دل من...
بلکه تمام دل دنیا...می گیرد!
هنوز هم نمیدانم چرا...از روز آمدنت...هی عبور میکنیم...وتو بازهم نمیرسی!!!
------
1. منبع:khashei.mihanblog.com