• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 2280)
سه شنبه 21/6/1391 - 0:21 -0 تشکر 558642
غم بقیع

با سلام شهادت امام جعفر صادق (ع) تسلیت باد

دارد دل من آرزو، از لطف دیدار بقیع

از جان زیارت تا کند، گلهای بی خار بقیع

در حسرت یک سایبان بر مرقد آن چار تن

آتش گرفته جان من، از بغض غمدار بقیع

آنجا امام مجتبی، شد ساکن آن سرزمین

از غربتش افزوده شد، غمهای بسیار بقیع

آنجا امام ساجدین، دوم حرم دارد بدان

آثار و داغ کربلا، دارد به گلزار بقیع

باقر بود آنجا سوم ،آنکه شکافد علم را

عالِمی دیگر نباشد تا علمدار بقیع

چارمی اندر بقیع آن جعفر صادق بدان

از مذهبش گردیده گرم هر جا بازار بقیع

سینه مالامال آتش، چشم دریا میشود

تا رسد هر آینه، در پشت دیوار بقیع

اهل دل در سینه ی خود صد حرم برپا کنند

چون حرم ویران نموده، جمله اشرار بقیع

شیعیان شمع و چراغی در وطن روشن کنید

جان ما میسوزد هر دم، از شب تار بقیع

ای« مبین» اسرار هستی را نمیدانی خموش

مهدی  آید، فاش گردد ،جمله اسرار بقیع

   وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 21/6/1391 - 23:2 - 0 تشکر 558983

باز گرفته دلم برای مدینه
باز نشسته دلم به پای مدینه
شکر خدا عاشق دیار حبیبم
شکر خدا که شدم گدای مدینه
بال فرشته است، سایبان قبورش
بال فرشته است،خاک پای مدینه
در کفنم تربت بقیع گذارید
صحن بقیع است، کربلای مدینه
کرب و بلا می شود دوباره مجسم
تا که به یاد آورم عزای مدینه
دست من و لطف دست با کرم تو
جان به فدای بقیع بی حرم تو
سنّ تو، قدّ تو را کشیده خمیده؟
یا که خداوند آفریده خمیده؟
منحنی قدّت از کهولت سن نیست
شاخه ی سیبت ز بس رسیده، خمیده
بس که غریبی تو ای سپیده محاسن
شیعه اگر چه تو را ندیده، خمیده
نیست توان پیاده رفتنت ای مرد
پس به کجا می روی خمیده، خمیده
هر که صدای تو را میان محله
وقت زمین خوردنت شنیده، خمیده
در وسط کوچه ها صدای تو این بود
مادر من، مادر شهیده، خمیده
کیست که دارد تو را ز خانه می آرد؟
در وسط کوچه ها شبانه می آرد؟
تا که درِ خانه در برابرت افتاد
خاطره ای در دل مطهرت افتاد
مرد محاسن سپید شهر مدینه
کاش نگویی چگونه پیکرت افتاد
گرم خجالت شدند خیل ملائک
حُرمت عمامه ات که از سرت افتاد
راستی این کوچه آشناست، نه آقا؟
یعنی همین جا نبود مادرت افتاد؟
تکیه زدی تا تنت به خاک نیفتد
حیف ولی لحظه های آخرت افتاد...

علی اکبر لطیفیان

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 21/6/1391 - 23:4 - 0 تشکر 558985

گوشه ای از حرای حجرهء خویش
 نیمه شبها،خدا خدا می کرد
 طبق رسمی که ارث مادر بود
 مردم شهر را دعا می کرد

 هر ملک در دل آرزویش بود
 بشنود سوز ربنایش را
 آرزو داشت لحظه ای بوسد
 مهر و تسبیح کربلایش را

 هر زمان دل شکسته تر می شد
 «فاطمه اشفعی لنا» می خواند
 زیرلب با صدای بغض آلود
 روضهء تلخ کوچه را می خواند

 عاقبت در یکی از آن شبها
 دل او را به درد آوردند
 بی نمازان شهر پیغمبر
 سرسجاده دوره اش کردند

  پیرمرد قبیلهء ما را
 در دل شب،کشان کشان بردند
 با طنابی که دور دستش بود
 پشت مرکب،کشان کشان بردند

 ناجوانمردهای بی انصاف
 سن وسالی گذشته از آقا !؟
 می شود لااقل نگهدارید
 حرمت گیسوی سپیدش را

 پابرهنه،بدون عمامه

 روح اسلام را کجا بردید؟
 سالخورده ترین امامم را
 بی عباوعصا کجا بردید؟

 نکشیدش،مگر نمی بینید!؟
 زانویش ناتوان و خسته شده
 چقدر گریه کرده او نکند؟
 حرمت مادرش شکسته شده

 ای سواره،نفس نفس زدنش
 علت روشن کهن سالی است
 بسکه آقای ما زمین خورده!؟
 در نگاه تو برق خوشحالی است

 جگرم تیر می کشد آقا
 چه بلاهایی آمده به سرت!
 تو فقط خیزران نخورده ای و
 شمر وخُولی نبوده دوروبرت

 به خدا خاک بر دهانم باد
 شعر آقا کجا و شمر کجا!؟
 حرف خُولی چرا وسط آمد؟
 سرتان را کسی نبرد آقا

 به گمانم شما دلت می خواست
 شعر را سمت کربلا ببری
 دل آشفتهء محبان را
 با خودت پای نیزه ها ببری

 شک ندارم شما دلت می خواست
 بیت ها را پر از سپیده کنی
 گریه هایت اگر امان بدهد
 یادی از حنجره بریده کنی

وحید قاسمی

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 21/6/1391 - 23:6 - 0 تشکر 558987

همان امام غریبی که شانه اش خم بود
به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود
 میان صحن حسینیه ی دو چشمانش
همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود
دل شکسته ی او را شکسته تر کردند
شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود
اگر تمام ملائک زگریه می مردند
به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود
 حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
اگر چه آبروی خاندان آدم بود
 شتاب مرکب و بند و تعلل پایش
زمینه های  زمین خوردنش فراهم بود
 مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده
چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود
 امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد
همان امام غریبی که شانه اش خم بود
علی اکبر لطیفیان

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 21/6/1391 - 23:9 - 0 تشکر 558988

کاش یک شب شمع بودم در شب تار بقیع
تا سحر می‌سوختم چون قلب زوار بقیع
کاش می‌شد مخفی از وهابیان سنگدل
می‌نهادم نیمه شب صورت به دیوار بقیع
قبه و قبر و رواق و خانه و گلدسته داشت
ای مدینه از چه ویران گشت آثار بقیع
نیست حق گریه‌اش بر چار قبر بی‌چراغ
زائری کز راه دور آید به دیدار بقیع
ماه، زائر، اختران، اشکند و گنبد، آسمان
صورت مهدی شده شمع شب تار بقیع
آب، خون و دانه اشک و ناله‌اش سوز جگر
هر که شد مرغ دل زارش گرفتار بقیع
گر زنان را نیست ره در این گلستان، غم مخور
شب که خلوت می‌شود زهراست، زوار بقیع
اینکه آثارش بوَد باقی میان دشمنان
دست حق بوده‌ست از اول نگهدار بقیع
گر به دقت بنگری بر این امامان غریب
می‌چکد پیوسته اشک از چشم خونبار بقیع
بس که آغوشش پر است از لاله‌های فاطمه
بوی جنت خیزد از دامان گلزار بقیع


غلامرضا سازگار

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 21/6/1391 - 23:12 - 0 تشکر 558989

شعری از  سید محمد میرهاشمی برای امام جعفر صادق(ع)

دلم هوای بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

دوباره بیرق مشكی به دست می‌گیرم
زنم به سینه كه آمد محرم صادق

سلام من به بقیع و به تربت صادق
سلام من به مدینه به غربت صادق

سلام من به مدینه به آستان بقیع
سلام من به بقیع و كبوتران بقیع

سلام من به مزار معطّر صادق
كه مثل ماه درخشد به آسمان بقیع

سلام من به ششم ماه فاطمیّ بقیع
سلام من به گل یاس هاشمیّ بقیع

ز بسكه كینه و غربت به هم موافق شد
هدف به تیر جسارت امام صادق شد

همان كه فاطمه را بین كوچه زد گویا
ز كینه قاتل این پیرمرد عاشق شد

امام پیر و كهن سال شیعه را كشتند
امان كه روح سبكبال شیعه را كشتند

فضای شهر مدینه بیاد او تار است
هنوز سینه‌ی آن پیر عشق خونبار است

هنوز می‌كشد او را عدو به دنبالش
هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است

هنوز تلخی كامش به حسرت شهدی است
هنوز چشم دلش بر رسیدن مهدی است

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 21/6/1391 - 23:13 - 0 تشکر 558990

عکس مدینه را که به دیوار می زنم


پشت بقیع می روم و زار می زنم


حالا که شعر آمد و بغض مرا شکست


حرف از نگفته های تو بسیار می زنم


شکرانه ی نفس زدن بین روضه ها


هر لحظه نام فاطمه را جار می زنم


هرجاکه، مادری به زمین می خورد فقط


با دست چاره بر سر ناچار می زنم


وقتی که صحبت از در و دیوار می شود


دیوانه وار بر در و دیوار می زنم


حس می کنم شکستگی سینه تورا


سینه میان کوچه که هر بار می زنم


حجم تمام سینه من تیر می کشد


وقتی گریز روضه به مسمار می زنم


گاهی کبوترانه به قم پرکشیده و


از دوری مزار شما زار می زنم


علی اشتری

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 21/6/1391 - 23:14 - 0 تشکر 558991

برگشا مهر خموشی از زبانت از بقیع
جای زهرا را بگو با زائرانت ای بقیع
دیده گریان ما را بنگر و با ما بگو
در کجا خوابیده آن آرام جانت ای بقیع
لطف کن گم کرده ما را نشان ما بده
بشکن این مهر خموشی از زبانت ای بقیع
گر دهی بر من نشان از قبر زهرا تا ابد
بر ندارم سر ز خاک آستانت ای بقیع
گفت مولا راز این مطلب مگو با هیچکس
خوب بیرون آمدی از امتحانت ای بقیع
گر نداری اذن از مولا که سازی برملا
لااقل با ما بگو از داستانت ای بقیع
فاطمه با پهلوی بشکسته شد مهمان تو
ده خبر ما را ز حال میهمانت ای بقیع
آرزو دارد بدل (خسرو) که تا صاحب زمان
برملا سازد مگر راز نهانت ای بقیع 

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 21/6/1391 - 23:16 - 0 تشکر 558993

خانه ام را سوختند و سوخت جانم ، چون علی

ظـالـمـان بـستـند مـحكـم بـازوانـم ، چون علی


پـابــرهـنـه ، سـربـرهنـه ، بی عبـا ، دركـوچـه ها


می كشاندند و پر از خون شد دهانم ، چون علی


 حـرمت سـبط پـیمبـر پیشكش ، بـر پیری ام

لحظه ای مهلت ندادند و امانم ، چون علی


او سوار اسب خود می تاخت ، من هم در پی اش


دست بسته ، خسته و گریان ، دوانم ، چون علی


جرم من بر شرع ماندن ، راستگویی ، عصمتست


مـن حـریف خـار چشم و استخـوانم ، چون علی


آه ، ای مادر چه دردی داشت سیلی خوردنم؟


قفـل شـد از فرط این سیلی زبانم ، چون علی


سر اگر افكنده ام ، از شرم یا از ترس نیست


نــای اِســتــادن نــدارد زانــوانـم ،چون علی


اهـل بـیـتـم در هـراس و حـرمـتم ضایـع شده


در عذاب ازچشم های این و آنم ، چون علی


حق یـك نـعلـیـن پـوشـیـدن نـدارم ای خـدا


كاش می شد لااقل تنها نمانم ، چون علی


شاعر:یاسر قربانی


نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 21/6/1391 - 23:18 - 0 تشکر 558995

آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا

خاکسترش نشسته به روی سرم خدا


پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر

این درد غربت است به جان میخرم خدا

دشمن غرور موی سپید مرا شکست


اما کسی نبود شود یاورم خدا


بی دردسر به شخصیتم لطمه زد عدو


مستانه خنده کرد به چشم ترم خدا


بیرون مرا چگونه ز خانه کشید و برد


پیداست از کبودی بال و پرم خدا


صد شکر نیمه شب سر من بی عمامه شد


یاد غرور آن سر بی معجرم خدا


وقتی که سوی چشم مرا ضرب او گرفت


دیدم چگونه خورد زمین مادرم خدا


با دست بسته در نظر اهل خانه ام


یاد آور شکستگی حیدرم خدا


گرچه کسی نبود تماشا کند مرا


در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا


غم های عمه عاقبت انداختم ز پا


دیدی که داغ غربتش آمد سرم خدا


شاعر:قاسم نعمتی


نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 21/6/1391 - 23:20 - 0 تشکر 558996

مادر بیا که گیرد مرغ دلم بهانه

گیرد بهانه تو با ذکر عاشقانه


مادر بیا نظر کن کز باب خانه من


از فتنه زمانه آتش کشد زبانه


 منصور بهر جلبم مأمور می فرستد

کز بهر بردن من آید ز بام خانه


پاى پیاده شبها دشمن به سوى مسلخ


از خانه ام کشاند با ضرب تازیانه


منصور بى مروت گردد چو روبرویم


شمشیر بهر قتلم دارد به کف شبانه


گاهى کند تعارف بر من شراب و گاهی


خواهد ز من بخوانم اشعار عارفانه


با زهر کینه آخر آسوده شد دل من


از ضرب و شتم دشمن از کینه زمانه


از درگه خدایم این است آرزویم


همسایه با تو باشم با قبر بى نشانه


شاعر:ژولیده نیشابوری


نصرالدین کریمی(مُبین)
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.