پسرها به نظم احتیاج دارند
در داستانی به نام ((تربیت یک پسر))،نویسندگان داستان مردی را توصیف میکنند که به شهری می آید وناامیدانه سعی میکند یک گروه پیش آهنگ درشهر ایجاد کند.اما این گروه خوب پیش نمی رود .پسرهر دائمأ در حال دعوا وخراب کردن سالن هستند ،آنها چیزی نمی آموزندوپسرهای آرام تر گروه را ترک می کنند .وقت پاک سازی رسیده است .مسئول گروه در اولین شبی که با گروه می گذراند ،قوانینی را وضع میکند ،از دو پسر گروه می خواهد رفتار مناسبی داشته باشند یا گروه را ترک کنند.او ساختار مشخصی را تعیین میکند وشروع به آموزش مهارتهایی به شکلی منسجم می نماید.او با موفقیت گروه را اصلاح میکند.طی دو ماه آنها به پیشرفت خوبی نائل می شوند.
او توضیح داد که بر اساس تجربیاتش ،پسرها باید سه چیز را بدانند :
3-آیا قوانین منصفانه اجرا می شوند؟
اگر ساختار مناسبی وجود نداشته باشد ،پسرها احساس فقدان امنیت وخطر می نمایند.اگر کسی مسئول نباشد،آنها برای نشان دادن سلسله مراتب وارشدیت با هم نزاع می کنند .سرشت آنها که تحت تأثیر تستوسترون قرار گرفته است باعث میشود سعی کنند سلسله مراتبی ایجاد نمایند.اما از آنجا که همگی همسن هستند ،همیشه نمی توانند این کار را انجام دهند .اگر ما ساختار مشخصی را ایجاد کنیم آنها آرام می گیرند .برای دخترها این مسئله چندان مشکل ساز نیست .
سالها پیش مدتی را در محله ی فقیرنشین کلکته گذراندم تا در مورد خانواده های آنجا بررسی کنم .کلکته در نگاه اول به نظر پر هرج ومرج وترسناک می آمد .اما در واقع در آنجا سر دسته وسلسله مراتب همسایگی وجود داشت واین امر خوب یا بد ،باعث شده بود که مردم در زندگیشان ساختاری داشته باشند .وقتی ساختار وسازماندهی مشخصی وجود دارد (حتی اگر ساختار مافیایی باشد)امنیت بیشتری احساس می شود،تا آنکه هیچ ساختاری وجود نداشته باشد.از آنجا که رهبران مذهبی یا اجتماعی قابل اعتماد ولایق ،ساختار بهتری را ارائه می کردند ،زندگی بهتر نیز میشد.هرگاه گروهی از پسران را می بینیم که افرادی سر کش به نظر می آیند،متوجه می شویم که گروه فاقد رهبری یک بزرگسال می باشد .پسرها برای حفظ خود گروهایی را تشکیل می دهند وبه این ترتیب حس تعلق،نظم وامنیت می یابند.
پسرها برای غلبه بر ترس خود رفتاری خشن دارند .اگر شخصی به صورت بارزی رئیس باشد ،آنها آرام می گیرند .اما رئیس نباید خودسر واهل تنبیه شدید باشد .اگر فردمسئول،قلدر باشد ،میزان استرس پسران افزایش می یابد وبه قانون جنگل باز می گردند.اگر معلم،رهبر گروه یا پدر ومادر مهربان ومنصف (ودر عین حال جدی )باشد ،پسرهر رفتار اغراق آمیز مردانه خود را کنار می گذارند ودر امر آموزش پیشرفت می کنند .ظاهرأاین امر یک تفاوت جنسیتی درونی است .اگر دخترهای عضو یک گروه مضطرب شوند بیشتر گرایش دارند که خود را جمع وجور کنند وآرام باشند،در حالی که پسران با دویدن به اطراف وایجاد سر وصدای زیاد واکنش نشان می دهند .این مسئله اشتباهأبه عنوان غلبه پسران بر فضا در مهد کودک وغیره به کار می آید ،در حالیکه واکنش نشان دادن به نگرانی است .در مدارسی که امکان مشارکت پسران در فعالیتهای جالب ومنسجم وجود دارد وپسران می توانند با انواع مکعب ها، شکلهاوغیره بازی کنند ،این اختلاف جنسیتی در بچه ها دیده نمی شود .
تأثیر هورمونها بر رفتار پسران برای همه پذیرفته شده نیست .برخی از زیست شناسان فمینیست معتقدند که مردان به دلیل عملکردها وشرایط زیستی تستوسترون دارند(یعنی تستوسترون به خاطر روش تربیت آنها ایجاد می شود )در واقع این نظریه چندان صحت ندارد .نتیجه ی یک تحقیق نشان داد که بدن پسرها در محیط های خشن وترسناک یک مدرسه ،تستوسترون بیشتری تولید می کرد.وقتی محیط مدرسه آرامتر بود (یعنی معلمان بچه ها را تهدید یا از آنها سؤاستفاده نمی کردندوبرنامه های خاصی برای برخورد با قلدر مآبی وجود داشت)میزان تستوسترون پسرها تا حد قابل توجهی کاهش می یافت .پس محیط وبیولوژی هردو در این مورد نقش دارند.
اما محیط تنها بر هورمونها تأثیر دارد .طبیعت(وتقویم دورنی پسران) آن را ایجاد می کند .موفقیت در برخورد با پسرها به معنی پذیرفتن طبیعت آنها ودر عین حال هدایت آن در مسیری مناسب است .تلاش در جهت تبدیل پسران به دختران محکوم به شکست است.